دنیا در قرآن
دنیا در اصطلاح قرآن به دو معنا به کار رفته است:
۱- نشأه طبیعت که در برابر نشأه آخرت است؛مانند:«…رَبَّنَا ءَاتِنَا فىِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فىِ الآْخِرَهِ حَسَنَه…[۲۱۵]»؛«وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ [۲۱۶]»
۲- تعلقات، اعتباریات و «ما» و «من» هایی که آدمی را به گناه وادار می کند. این دنیا بازیچه، لهو، زینت، تفاخر و تکاثر در اموال و اولاد است؛[۲۱۷] چنانکه قرآن می فرماید: «اعْلَمُواْ أَنَّمَا الحَیَوهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ وَ تَکاَثُرٌ فىِ الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَاد[۲۱۸]»
«بدین ترتیب ، اطلاق دنیا، به نفس عالم خلقت که با تعابیر «جهان طبیعت» ،«جهان مادی» و امثال اینها از آن یاد می شود، نادرست و غیر دینی است، و بالطبع انتساب پلیدی و زشتی و بیهودگی به جهان، نوعی کفر نسبت به خداوند و خلقت او به شمار می رود. بنابراین همه مذمتها و تکذیبهایی که از «دنیا» شده و دستور ترک آن و پشت کردن بدان صادر شده ، در واقع تکذیب و طرد جهات پست وزشت نفس گمراه انسانی است و هرگز به « جهان» و«عالم خلقت الهی» برگشت نمی کند. شکستها و محرومیتها و بن بستها، مربوط به دنیاو نفس اماره شیطانی است و جهان و مظاهر هستی، جز نشانه ای از رحمت واسعه و هدایت پروردگار نیست.»[۲۱۹]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
. دنیا نحوه تلقی ای است که یک انسان اسیرنفس اماره، از جهان در ذهن دارد. دنیا در این معناست که سخت مذموم است و در زبان قرآن کریم و معصومین به سراب، خواب، فریب، دروغ و نظایر آن تشبیه شده است و تنها راه نجات ،زهد به آن و انقطاع از آن است.
قرآن کریم در توصیف این امر خطیر می فرماید:
«زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ الْحَیَوهُ الدُّنْیَا[۲۲۰]»؛زندگى دنیا براى کافران زینت داده شده است
درحالی که آنچه جلوه نموده ، حقیقت نیست، فریب و غرور است:
« وَ مَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَعُ الْغُرُور»؛ و زندگى دنیا، چیزى جز سرمایه فریب نیست.
گفتنی است که زندگی دنیا را دنیا می گوییم یا از این جهت که نسبت به زندگی آخرت، پست تر و ناچیزتر است و یا از آن رو که این زندگی از زندگی آخرت به ما نزدیک تر است.
۲-۶-۱٫ اقسام زندگی دنیا
از آموزه های اسلام متوجه می شویم که دنیا دو نوع است:
۱- دنیای پسندیده ، این دنیا عبارت است از هر آنچه که باعث خشنودی خدای سبحان و نزدیک شدن به او شود که در این صورت – بنا به فرمایش روایات- از آخرت محسوب می شود اگرچه به ظاهر از دنیا باشد. کارهایی مانند تجارت، زراعت و… که مقصود از آن ها تأمین احتیاج های خانواده در زندگی است، اگر برای امر خدا و صرف آنها در مصارف خیریه و کمک به نیازمندان باشد همه از آخرت و دنیای پسندیده است؛ همانند علی بن ابی طالب(ع) که به حفر چاه و زراعت می پرداخت و در آمد آن را وقف بینوایان می نمود.
در حدیثی به نقل از عبدالله بن ابی یعفور آمده است که : مردی به امام صادق (ع) گفت: به خدا که ما دنیاطلب هستیم ودوست داریم دنیا به ما داده شود!
امام(ع)فرمود:«دوست داری با آن چه کنی؟»
گفت: با آن به خودم و خانواده ام بهره ای رسانم، صله رحم به جا آورم،صدقه بدهم وحج و عمره بگزارم.
فرمود:«این، دنیاطلبی نیست. این ، آخرت طلبی است.»[۲۲۱]
همچنین از سخنان حضرت لقمان که دراندرز به فرزندش فرموده است این چنین آمده:
«یَا بُنَیَّ لَا تَدْخُلْ فِی الدُّنْیَا دُخُولًا یُضِرُّ بِآخِرَتِکَ وَ لَا تَتْرُکْهَا تَرْکاً تَکُونُ کَلًّا عَلَى النَّاسِ[۲۲۲]. ؛پسرم به دنیا چنان نپرداز که به آخرتت زیان زند و آن را چنان رها مکن که سربار مردم شوی.»
در این روایت منظور از اشتغال به دنیا ، دنیای پسندیده است که نباید ترک شود
۲- دنیای ناپسند: دنیایی است که انسان را از اطاعت خدا و دوستی او و به دست آوردن آخرت باز می دارد و مایه زیان به آخرت است؛
آنچه اشتباه است این است که دنیا هدف باشد و یا از آن به درستی استفاده نشود. درواقع آنچه مذموم و نادرست است هدف و مقصد قرارگرفتن دنیاست، نه وسیله و راه واقع شدن آن.
خداوند در قرآن می فرماید:« هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا [۲۲۳]»
پس هستی برای انسان است ، نه انسان برای هستی. انسان با آن ها باید فقط خود را به سعادت ابدی برساند نه اینکه آن ها را هدف خود قرار دهد.[۲۲۴]
حضرت رسول می فرمایند: « مَا لِی وَ الدُّنْیَا إِنَّمَا مَثَلِی وَ مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رَاکِبٍ قَامَ مِنَ الْقَیْلُولَهِ فِی ظِلِّ شَجَرَهٍ فِی یَوْمٍ صَائِفٍ ثُمَّ رَاحَ وَ تَرَکَهَا. [۲۲۵] ؛ مرا به دنیا چه کار من در دنیا همانند سواره ای هستم که روزی تابستانی گذرش به درختی می افتد واز مرکب خود پیاده می شود و ساعتی در سایه آن به استراحت می پردازد و سپس آن را ترک می کند و به راه خود ادامه می دهد.»
بنابراین اگر حیات دنیوی، با دو بال معرفت و عمل سازنده به پرواز در آید و از آلودگی های گوناگون طبیعت حیوانی آزاد شود ، در مسیر حیات اخروی قرار می گیرد و حیات معقول نامیده می شود.
پیامبران الهی و حکمای راستین این نوع زندگی را برای بشریت عرضه و تبلیغ می کنند.
اشخاصی که این گونه زندگی می کنند اگرچه نمودهای زندگی آنان مادی و دنیوی است، ولی حقیقت این زندگی، حیات اخروی است و حقیقتی است معنوی و در این دنیای مادی از مدیریت روحانی والایی برخوردارند ( اگرچه ظاهر زندگی این گونه افراد مادی است ، اما باطنش معنوی و اخروی است)
این گونه افراد حتی یک لحظه احساس پوچی و رکود و جمود نمی کنند.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست [۲۲۶]
بدون پدید آوردن این آشتی و سازگاری میان ماده و معنا و آخرت و دنیا، هیچ نوع زندگی، اگرچه در رفاه و آسایش غوطه ور بوده باشد، پاسخ گوی نیازهای اصیل حیات انسانی، نخواهد بود. بدون دست یافتن به این نوع زندگانی که نمود ظاهری اش ، مادی و دنیوی و باطنش ، معنوی و اخروی است، خشونت ماده و بی رحمی آن در برابر روح با هیچ وسیله ای تعدیل و تلطیف نخواهد گشت.[۲۲۷]
حضرت علی(ع) در این رابطه می فرمایند:
وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْه[۲۲۸] ؛ و کسی که (به عبرت) به آن نگریست، دنیا او را بینا و آگاه کرد و کسی که به زینت و آرایش آن نگاه کرد، دنیا او را نابینا گردانید.
بنابراین کسی که دنیا را سبب هدایت قرار دهد، مورد هدایت قرار می گیرد. کسی که ازاین دنیا وسیله ی بینایی بجوید، دنیا او را بینا سازد و کسی که در دنیا بنگرد و در آن خیره شود ، نابینایش می کند باید در نمودهای دنیا، میخکوب نشویم[۲۲۹].
رسول اکرم(ص) نمونه کامل برخورداری از صلاح دنیا و آخرت و بالاترین مصداق آیه شریفه«وَ ءَاتَیْنَاهُ فىِ الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ إِنَّهُ فىِ الاْخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِین[۲۳۰]» . از این رو خداوند به آن حضرت فرمود: «وَ لَلاْخِرَهُ خَیرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولى[۲۳۱]». یعنی ضمن اینکه تو از فضایل و سعادتهای دنیا برخورداری، آخرت برای تو از دنیا بهتر است.[۲۳۲]
۲-۶-۲٫ تعادل در قرآن و سنت
از جمله اصولی که در قرآن کریم بدان عنایت زیادی شده است اصل تعادل است و در حیات سراسر نورانی پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) در کلیه اعمال و رفتارشان آن را مشاهده می کنیم . امام علی (ع) درباره پیامبر می فرماید:
«سیرته القصد[۲۳۳]»: سیره آن حضرت تعادل و میانه روی بود.
آیات متعددی دراین باره در همه امور فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی،نظامی، اقتصادی و غیره در قرآن کریم آمده است و لزوم رعایت این اصل را در همه ابعاد زندگی گوشزد می کند . جهت گیری تربیت اسلامی این گونه است که انسانی متعادل در همه ابعاد تربیت کند، انسانی که شاکله اش متعادل باشد، مشی و طریق او متعادل باشد، چنانکه لقمان فرزندش را به چنین مشیی فراخوانده است:
« وَ اقْصِدْ فىِ مَشْیِک» ؛ در رفتارت میانه رو باش.
اعتدال اصلی است که بر تمام تعلیمات اسلام احاطه دارد: اعتدال در عقیده (یعنی نه غلو و نه شرک، نه جبر و نه تفویض ، نه تشبیه و نه تعطیل، هیچکدام در عقاید اسلامی راه ندارد)، اعتدال در برنامه های اجتماعی؛ نه تنها توجه به جهان ماده(همچون یهود) ونه تنها توجه به مسائل روحی و رهبانیت و کناره گیری از اجتماع(به سان برخی از روحانیان نصاری)؛ اعتدال در شیوه های اخلاقی، اعتدال در عبادت، و بالاخره اعتدال درهمه برنامه ها؛ و به این ترتیب یک مسلمان واقعی نمی تواند انسان یک بعدی باشد تنها نظر به جهت ماده ، یا به جهت معنی، و یا تنها نظر به جنبه های فردی و یا اجتماعی کند، بلکه انسانی است همه جانبه ؛[۲۳۴]
امام صادق(ع) می فرمایند: خدای - تبارک و تعالی - شریعت های نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را به محمد (ص) عطاکرد:یکتاپرستی را، اخلاص را، شرک ستیزی را و فطرت حنیفی آسان (آیین اسلام و خداپرستی) را .رهبانیت و سیاحت،روا نیست. دراین شریعت ها، چیزهای پاک و پاکیزه را حلال کرد و پلیدی ها را حرام گردانید و سختگیری ها و زنجیرهایی را که بر گردن آنها بود، از ایشان برداشت.[۲۳۵]
آیه هفتاد و هفتم سوره مبارکه قصص می فرماید:
« وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا…»؛