اعتماد با ارتباطات، سرمایه اجتماعی، اعتماد از دیدگاه جامعه شناسان کلاسیک و راهکارهای به وجود آمدن اعتماد و سلب آن مورد بررسی قرار می گیرد.
در فصل سوم گزارشی از روش تحقیق است.
در فصل چهارم یافته های تحقیق به تفصیل بیان می گردد
و در فصل پنجم نتیجه گیری و پیشنهادهای تحقیق ارائه شده است.
فصل دوم
بررسی ادبیات نظری پژوهش
۲.۱تعریف لغوی اعتماد:
در این بخش ابتدا تعریف لغوی و ریشه اعتماد در زبان انگلیسی و سپس فارسی مورد بررسی قرار می گیرد.
۲.۱.۱تعریف لغوی اعتماد در زبان انگلیسی:
از دیدگاه ریشه یابی لغات اعتماد و وثوق Trustمعادل کلمه ایمان Faith یونانی، مورد استفاده قرارگرفته است؛ کلمه Pistis (ایمان) از فعل Pistis گرفته شده است؛ که در حالت متعدی، واداشتن و ترغیب به یک امر، معنی می دهد و در حالت لازم، وثوق و توجه به کسی و اعتماد به او و اطاعت از او است. ریشه یونانی Pistis و ریشه لاتینی Fid بسان برادران همزادند. بنابراین در ریشه کلمه Fatih، مفهوم وثوق و اعتماد و تسلیم در برابر اراده دیگری، و اطمینان به شخص دیگری مستتر است. (پور محمدی، ۱۳۷۹: ۶)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
واژه «Trust» که معادل واژه اعتماد در زبان فارسی است، جز واژه های انگلیسی میانه است که از واژه Traust اسکاندیناوی قدیم گرفته شده که آن هم از واژه Treowe انگلیسی قدیم که به معنی ایمان داشتن است، مشتق شده است. (جعفری و دیگران، ۱۳۸۴: ۱۱۱-۱۱۰)
در فرهنگ لغت آکسفورد اعتماد به معنی اطمینان به بعضی از صفات یا ویژگی یک شخص و یا حتی درستی وحقانیت یک نظریه تعریف شده است. (اجاقلو و دیگران، ۱۳۸۴: ۹۳)
براساس تعریفی که دیکشنری وبستر ارائه می دهد، اعتماد یعنی اطمینان فکری یا اعتقاد شدید به قابل اطمینان بودن وصداقت دیگری. (ابراهیمی فر، ۱۳۹۷: ۷۰۰-۶۹۹)
۲.۱.۲تعریف لغوی اعتماد در زبان فارسی:
کلمه اعتماد یک لغت عربی می باشد که توسط ادبا و بتقلید تازیان وارد زبان فارسی گردیده است و یکی از اولین متونی که این کلمه در آن به کار می رود تاریخ بیهقی می باشد.(بهار،۱۳۳۷)
فرهنگ بزرگ سخن: اطمینان و اتکاء به کسی یا به چیزی داشتن؛ پشت گرمی (انوری، ۱۳۸۱: ۴۶۳)
فرهنگ معین: اطمینان کردن، وثوق داشتن به (معین، ۱۳۷۵: ۳۰۲)
فرهنگ دهخدا: تکیه نمودن برکسی- سپردن چیزی را به کسی از روی صداقت و راستی (دهخدا، ۱۳۷۷: ۲۹۲۱)
۲.۲تاریخچه مطالعات اعتماد:
قدیمی ترین تعاریف از اعتماد را در نظریه های افلاطون و ارسطو و سپس (به طور مشروح) در نظریات هابز و لاک و روسو «در زمینه های فلسفی» می توان جستجو کرد (پورمحمدی،۵:۱۳۷۹)
مفهوم «اعتماد» دردیدگاه صاحب نظران جامعه شناسی جایگاهی ویژه دارد. اعتماد را می توان مهمترین مسئله پارادایم نظم و محور تفکرات جامعه شناسانی نظیر دورکیم و تونیس قلمداد کرد. در عین حال، اعتماد بستر تعاملات و روابط اجتماعی و کانون مفهوم سرمایه اجتماعی است. (آزاد ارمکی و دیگران، ۱۳۸۳: ۱۰۱)
با وجود اهمیت این مفهوم تا شروع دهه هشتاد مسئله اعتماد موضوعی حاشیه ای و فردی برای برخی از پژوهشگران بوده است. و به صورت مجزا و مستقل مورد تحقیق قرار نمی گرفت نیکلاس لومان در۱۹۷۹ و برنارد باربر در۱۹۸۳ تلاش فکری گسترده ای در مورد اعتماد انجام داده اند و پیوسته بر شعار تشریک مساعی مربوط به موضوع افزوده اند. امروزه مطالعات جامعه شناختی اعتماد در مقایسه با رشته های روان شناسی اجتماعی، اقتصاد و علوم سیاسی استقلال قابل ملاحظه ای کسب کرده است. این رشته در جهان تجربی و نظری بسط و گسترش پیدا کرده و در قالب دیدگاه های روش شناختی و نظری متنوعی چون نظریه انتخاب خردآمیز و منطقی، فرهنگ گرایی، کارکرد گرایی، تعامل گرایی نمادی، پدیدارشناسی و غیره مورد کاوش قرارگرفته است. (زتومکا، ۱۳۸۶: ۱)
در ۱۹۷۹ نیکلاس لومان تحلیل عمیقی از اعتماد را منتشر نمود که اعتماد را به رشد پیچیدگی، عدم قطعیت و مخاطره که جامعه معاصر با آنها شناسایی می شود، ارتباط داده بود او برای اولین بار به دلیل توسعه اشکال اجتماعی جدید که و اقیمتی اجتناب ناپذیر در دوره مدرنیته شده اند، اهمیت پیدا کرده است. در۱۹۸۳ برنارد باربر مظاهر مربوط به اعتماد را در عرصه های مختلف نهادی و حرفه ای جامعه مدرن مورد بررسی قرار داد و سنخ شناسی مفیدی بر مبنای نوع انتظاراتی که مربوط به اعتماد می شوند طراحی نمود. در ۱۹۸۴ ساموئل ایرنشتاد و لوئیس رونیجر اعتماد را به عنوان عنصر محوری در روابط وکیل- موکل، به صورت های مختلف که از روزگار باستان تا مدرنیته ظاهر شده اند، مورد بررسی قرار دادند. در ۱۹۸۸ دیگوگامبتا تعدادی از نویسندگانی را که به اعتماد و بی اعتمادی در مجموعه های متنوع و از دیدگاه های مختلف نگاه کرده بودند درکنار یکدیگر قرار داد و تحلیلی از اعتماد در اجتماعات بسته و انحصاری مانند مافیا را ارائه نمود. در ۱۹۹۰ جیمزکلمن دو فصل از کار مفصلش درمورد نظریه اجتماعی را به موضوع اعتماد اختصاص داد و مدلی را برای تحلیل اعتماد به عنوان نوعی مبادله صرفاً منطقی در چارچوب نظریه انتخاب منطقی ارائه نمود. در دهه ۱۹۹۰ راسل هاردین چارچوب نظریه انتخاب منطقی را با تحلیل بی اعتمادی بسط داد. در دهه ۱۹۹۰ آنتونی گیدنز اعتماد را به عنوان صفت مشخصه پایان مدرنیته دانست که بسط اندیشه های لومانی از پیچیدگی، عدم قطعیت و مخاطره می باشد. انتشار دو کتاب را میتوان از عوامل تشدیدکننده روند توجه به مقوله اعتماد عنوان نمود؛ اولی به وسیله رابرت پاتنام (۱۹۹۳) تحت عنوان کارآمدسازی دموکراسی، و دومی به وسیله فرانسیس فوکویاما (۱۹۹۶) تحت عنوان درمورد اعتماد توجهی که به این دو کتاب معطوف شد ناشی از شناسایی عاملی تعیین کننده وکلیدی برای حکومتداری موثر و عملکرد اقتصادی تطبیقی در این کتاب ها بود، و آن چیزی نیست مگر سرمایه اجتماعی. (تونکیس، ۱۳۸۷: ۲۲)
فرانسیس فوکویاما در کتاب دیگرش تحت عنوان «پایان تاریخ و واپسین انسان» نظریه پایان تاریخ را ارائه داد و درآن تفسیر و دفاع جامعی از اعتماد به عنوان عنصر حیاتی نظام های اقتصادی پویا ارائه نمود و تاکید بحث اش را بر تجربه چین، ژاپن، و دیگر جوامع آسیای جنوب شرقی قرار داد. در ۱۹۹۷ آدام سلیگمن تفسیری از اعتماد را به عنوان پدیده مخصوص دوره جدید که با تقسیم کار، تمایزو تکثیر نقش ها و نتایج انتظارات نقش پیوند دارد، ارائه کرد. سلیگمن این گونه استدلال می کند که زبان اعتماد در حال ارائه روش بدیعی برای تفکر در مورد نوع روابط درجامعه مدنی است، روابطی که آزادانه برقرار می شوند و به وسیله دولت یا پیوندهای خانوادگی یا خویشاوندی تحمیل نمی شوند. (تونیکس، ۱۳۸۷: ۲۲)
در سال ۲۰۰۵ جامعه شناس و استاد علوم سیاسی چارلز تیلی درسال های پایانی عمر خود کتاب «اعتماد و حکم» را منتشر کرد که عمدتاً به این بحث می پردازدکه چگونه اعتماد بر روند دموکراسی سازی ودموکراسی سازی مجدد در سطح ملی تاثیر می گذارد. متعاقباً این مفهوم به صورت مطالعات بین رشته ای مورد تحقیق قرار گرفت و محدود به یکی از رشته های علوم اجتماعی نگردید. (ردادی، ۱۳۹۰: ۴۱-۴۰)
۲.۲.۱دلایل اهمیت اعتماد:
اعتماد همیشه مهم بوده است اما برخی از رویدادها درجامعه مدرن باعث گردیده است بر اهمیت آن افزوده شود. به نظر زتومکا توجه به اعتماد اجتماعی ایده جدیدی نیست بلکه یک جریان فکری چندین قرنی است به نظر او برخورداری جامعه جدید از ویژگیهای منحصر به فردی چون آینده گرایی، وابستگی متقابل شدید، گستردگی و تنوع جوامع، تزاید نقش ها و تمایز اجتماعی، بسط نظام انتخاب، پیچیدگی نهادها و افزایش ابهام، ناشناختگی، گمنامی و غریبه بودن نسبت به محیط اجتماعی توجه به اعتماد اجتماعی و نقش آن درحیات اجتماعی را واقعیتی جدی نموده است علاوه بر این به نظر زتومکا در حوزه علوم اجتماعی شاهد رشد نوع جهت گیری فرهنگ گرایانه هستیم که درخود نوعی چرخش از مفاهیم سخت به مفاهیم نرم را دارد. چنین چرخشی زمینه توجه عمیق تر به مفاهیم اعتماد را به دنبال داشته است. (غفاری، ۱۳۸۳: ۱۰-۹)
زتومکا دلایل توجه به مفهوم اعتماد درجامعه شناسی و مباحث مربوط به فرهنگ را چنین مطرح می نماید:
۱- اعتماد بعد مهمی ازفرهنگ مدنی است اینگلهارت می گوید: «ادبیات فرهنگ سیاسی براین نکته تاکید دارد که تطور و بقای دموکراسی مبتنی بر توده، به وجود برخی از رسوم و گرایش های حمایتی درمیان عامه مردم نیاز دارد. یکی از اساسی ترین این گرایش ها احساس اعتماد بین فردی است» (اینگلهارت ۱۲۰۴، ۱۹۸۸، به نقل از زتومکا، ۱۳۸۶: ۳۲)
۲- اعتماد یک جنبه مهمی از جامعه مدنی است که به تازگی به آن معنای فرهنگی داده شده است. اجتماع متجانس شهروندان متعهد و وفادار به اقتدار سیاسی، بدون اعتماد افقی به یکدیگر و نیز بدون اعتماد عمودی به نهادهای عمومی نمی تواند وجود داشته باشد.
۳- اعتماد بعد نسبتاً مهم، هرچند ضمنی، سرمایه فرهنگی است.
۴- اعتماد مولفه مهم سرمایه اجتماعی است.
۵- اعتماد همچنین با ارزشهای فرامادی گرایانه پیوند دارد. به لحاظ تجربی به وسیله لینگلهارت و دیگران اثبات شده که کیفیت زندگی و بهزیستی روانی همبستگی قوی ای با اعتماد تهمیم یافته دارند.
۶- اعتماد یکی از عناصر و اجزای صلاحیت وکفایت تمدنی است و پیش نیازی برای مشارکت سیاسی، اقدامات کارفرمایانه، و آمادگی برای اخذ فناوریهای جدید است. (زتومکا، ۱۳۸۶: ۳۳-۳۲)
۲.۲.۲رابطه ارتباطات[۳] و اعتماد:
پروفسور حمید مولانا در مقدمه کتاب ارتباط شناسی دکتر محسنیان راد درباره واژه و مفهوم ارتباطات بیان می دارد که در لغت «کامیونکاسیون» در مدلهای ریاضی، فلسفی و زیست شناسی توسط دانشمندان این رشته استفاده شده است و در امور اجتماعی بیش از همه به عقیده من معنی و تعریف این واژه دو عامل و اصل مهم را دربردارد: یکی اصل شرکت کردن یا مشارکت و دیگری اصل اعتماد. بدون این دو عامل اصلی «کامیونکاسیون» آن طور که در علوم اجتماعی ازآن باید استفاده شود معنی خود را از دست می دهد. مثلاً برای اینکه دو نفر با هم جریان و سیر «کامیونکاسیون» پیدا کنند باید این دو فرد چیزی با هم شراکت داشته باشند این عامل را در انگلیسی «sharing» می گویند. علاوه براین برای اینکه این جریان ایجاد شود این دو فرد باید حداقل اعتماد یا «trust» نسبت به هم داشته باشند. بدون این دو اصل، اعمال آنها جنبه نقل و انتقال پیغام و کالاها را پیدا می کند که به انگلیسی شبیه جریان «trans portation» می شود و به فارسی به صورت اجتماعی، اتصال و به عقیده من «ارتباطات» را پیدا می کند). (محسنیان راد، ۱۳۸۰: ۱۵)
۲.۲.۳ابعاد اعتماد:
زتومکا برای تکمیل مفهوم پردازی اعتماد، به تعیین پایگاه هستی شناختی مقوله اعتماد می پردازد و این سوال را مطرح می کند که واقعاً شرط بندی های اعتماد در چه جاها و چه حوزه ای از واقعیت قرار می گیرند؟ و سه پاسخ ممکن برای این سوال مطرح می کند که به نظر او این سه جواب نه تنها متضاد هم نیستند بلکه متمم همدیگرند، و با افزودن به همدیگر پایگاه سه بعدی و پیچیده از اعتماد را تشکیل می دهند (آراسته و دیگران، ۱۳۸۸: ۱۰۵) پاسخ به این سوالات درهر بخش ابتدا از منظر زتومکا و سپس سایر دانشمندان مورد بررسی قرار می گیرد.
۲.۲.۳.۱اعتماد به عنوان یک رابطه:
اولین پاسخ به این سوال از نظر زتومکا این است که اعتماد ویژگی (صفت) یک رابطه است، هرچند که درآغاز انتظار و تعهد به صورت یک طرفه وجود داشته باشد درنهایت همیشه به یک رابطه، مبادله مستقیم یا غیرمستقیم، منجر می شود. اعتماد حاصل یک مبادله مستقیم خواهد بود وقتی که عمل اعتماد به صورت متقابل مطرح باشد، یعنی نتایج برگشت یافته از اعتماد همراه با اعتماد متقابل باشد؟ برای مثال برگرداندن قرض داده شده، لذت اعتماد به شخصی که به او اعتماد نموده بودم را افزایش می دهد. پاداش مستقیم این اعتماد برای من برخورداری از اعتماد به آن شخص است اما مبادله غیرمستقیم اعتماد نیز وجود دارد و آن زمانی است که اعتماد طراحی شده فرد معطوف به دیگرانی است که کنش های آنها برای اعتمادکننده مهم است ولی آنها (دیگران) آگاه از اعتماد و واکنش من نیستند و تنها به صورت غیرآگاهانه به شیوه هایی که انتظار دارم عمل می کنند، نیازهایم را برآورده می کنند و اهدافم را محقق می سازند. برای مثال قابل اعتماد بودن، کارا بودن و منصف بودن نهادها، سازمان ها و رژیم های سیاسی یک پاداش غیر مستقیم برای اعتماد به آنها فراهم می کند بعد رابطه ای اعتماد به نظریه انتخاب منطقی (عقلانی) ارجاع دارد. توصیه اساسی نظریه این است که هر دو طرف اعتماد (اعتمادکننده و اعتماد شونده) از کنشگران منطقی هستند که در پی افزایش سود و کاهش هزینه هستند. (زتومکا، ۱۳۸۶: ۱۱۱-۱۱۰) مهمترین بنیاد اعتماد رابطه ای، یک امرشناختی و معرفتی است، یعنی اعتماد عنصر غیراختیاری و ناآگاهانه نیست، بلکه تابع آگاهی و شناخت فرد از طرف مقابل و پیش بینی رفتار یک بازیگر مستقل است. (فصیحی، ۱۳۸۹: ۱۵۶) دراین رهیافت، اعتماد، بیشتر در جایگاه یک ویژگی اجتماعی تلقی می شود و بنابراین در کالبد نهادی جامعه، عملی می گردد و بیشتر جنبه جامعه شناختی پیدا می کند. اعتماد، دراین دیدگاه در جایگاه یک امر اجتماعی تلقی می شود که برای دستیابی به اهداف سازمانی استفاده می شود (۲۷: ۲۰۰۲ Newton به نقل از قدیمی، ۱۳۸۶: ۳۳۲)
۲.۲.۳.۲اعتماد به عنوان یک ویژگی شخصیتی:
دراین رویکرد ویژگی اعتماد کننده بر رابطه بین اعتماد کننده و معتمد رجحان دارد. این نوعی دیدگاه روانی- اجتماعی است (زتومکا، ۱۳۸۶: ۱۱۹) در این رویکرد براحساسات و ارزش های فردی تاکید دارد و اعتماد را به عنوان یک امر فردی و شخصیتی، بررسی می کند. در این رویکرد براحساسات و ارزشهای فردی تاکید دارد و اعتماد را به عنوان یک امر فردی و شخصیتی، بررسی می کند. در این برداشت که با رویکردی روانشناختی اجتماعی همراه است، اعتمادیک تلفیق مفهومی است که در ارتباط بسیار نزدیک با مفاهیمی مانند وفاداری، دگرخواهی، صداقت و نوع دوستی قرار می گیرد. این رهیافت، یک پارادایم شخصیتی درباره اعتماد، مطرح کرده و به زمینه اجتماعی آن توجه زیادی ندارد. (۱۹۶۱ Allport1950 Erikson 1956 Resenberg، ۱۹۶۵ Cattell به نقل از قدیمی، ۱۳۸۶: ۳۳۱-۳۳۰)
این دیدگاه درحالت خرد به دو گرایش عمده تقسیم می شود:
الف- اعتماد، گرایشی است مبتنی بر یادگیری که در ابتدای کودکی شکل گرفته و حتی در زندگی آینده افراد نیز اثرگذار است، این روند، به صورت تدریجی و تحت تاثیر تجربیات دوران کودکی، برای همیشه ماندگار می شود. (قدیمی، ۱۳۸۶: ۳۳۱) که محصول اجتماعی شدن موفقیت آمیز در دوران کودکی و وضعیت مراقبت در خانواده های سالم می باشد. (زتومکا، ۱۳۸۶: ۱۱۹)
تعدادی از نویسندگان از این نوع اعتماد به «اعتماد اساسی»، «انگیزه اعتماد نمودن» یا قابلیت اعتماد بنیادی نام می برند. (گیدنز ۱۹۹۱، ویلسن ۱۹۹۳ به نقل از زتومکا، ۱۳۸۶: ۱۱۹)
ب- اعتماد، گرایشی است برای جامعه پذیری که نه تحت تاثیر شخصیت درونی افراد و تجربیات آغازین آنها بلکه تحت تاثیر انعکاسات اعمال سایرین در روابط متقابل چهره به چهره و محصولی از تجارب زندگی دوران بزرگسالی افراد نه فقط دوران کودکی آنها است (۴۱-۴۰: ۱۹۹۹ witlley، ۱۹۹۹Newton، ۱۹۹۷Orren به نقل از قدیمی، ۱۳۸۶: ۳۳۱)
۲.۲.۳.۳اعتماد به عنوان یک قاعده فرهنگی:
بررسی اعتماد به عنوان یک پدیده فرهنگی مسلط بر رویکرد فرهنگی است که سومین بعد اعتماد را روشن می کند از این منظر اعتماد نه به عنوان یک تمایل روان شناختی، و نه بعنوان یک جهت گیری محاسبه شده بلکه به عنوان یک قاعده فرهنگی مطرح می شود بعد سوم اعتماد نه ویژگی و خاصیت روابط یا افراد، بلکه ویژگی و خاصیت کلیت های اجتماعی است. اگر قواعدی که مطالبه اعتماد می کند در یک جامعه مشترک باشند و به صورت قواعد بیرون از فرد درک شوند، پس فشار قوی را روی کنش های واقعی مربوط به اعطاء یا از دست دادن اعتماد اعمال خواهند نمود. یعنی قواعد و هنجارها افراد را به اعتمادکردن تشویق می کنند. (زتومکا، ۱۳۸۶: ۱۲۱) دراین دیدگاه اعتماد، در جایگاه یک منفعت جمعی با ارزش تلقی می شود که به وسیله تعاملات اعضا در جامعه، پی گیری می شود. اعتماد متقابل، ریشه در وابستگی عاطفی دارد که خود، از طریق رابطه اجتماعی با دیگران و عضویت دراجتماعات حاصل می شود. رابطه اجتماعی، از یک طرف، وابستگی عاطفی تولید می کند و از طرف دیگر، وابستگی ایجاد شده حافظ این رابطه میگردد. (قدیمی، ۱۳۸۶: ۳۳۲)
۲.۲.۴اشکال اعتماد:
به طور خلاصه، چهارنوع اعتماد را می توان نام برد: اعتماد بنیادین، اعتماد بین شخصی، اعتماد اجتماعی و اعتماد نهادی. از میان آنها نوع اول ویژگی روان شناختی و فردی دارد، نوع دوم با افراد معدودی که آشنا هستند در ارتباط است، اما نوع های سوم و چهارم خصلتی انتزاعی و غیرشخصی دارند. (شارع پور و دیگران، ۱۳۸۹: ۶۴)