رویکرد ولمن (Wellman, 1994) یک رویکرد جدید دیگری است که در زمینه نقشه های شناخت مطرح شده است. ولمن نوعی پیکره بندی را ارئه می کند که زیربنای مفهومی شرکت را به نقشه های شناخت تبدیل می کند. در این پیکره بندی، گره ها به صورت متغیرهای تصادفی در نظر گرفته می شوند. در این حالت از نقشه شناخت به عنوان یک شبکه احتمالی تعبیر می شود که احتمالات در آن ناشناخته اند. ولمن چنین نقشه شناختی را یک شبکه احتمالی کیفی می خواند. در چنین شبکه ای، وجود یک کمان مثبت از متغیر تصادفی a به متغیر تصادفی b به این معناست که هر چه مقدار اخذ شده بوسیله متغیر a بزرگتر باشد، احتمال اینکه مقدار متغیر b بزرگتر باشد، بیشتر می شود و یک کمان منفی از متغیر تصادفی a به متغیر تصادفی b به این معناست که هرچه مقدار متغیر a کوچکتر باشد، احتمال اینکه مقدار متغیر b بزرگتر باشد کمتر می شود.
در مجموع به منظور ارائه تعریف برای نقشه شناختی، محققان و صاحب نظران مختلف از دریچه های متفاوتی به این موضوع نگاه کرده اند. هراری و همکارانش (Harary, 1972) معتقدند یک نقشه شناخت نمایشی از تفکر درباره یک مسأله است که از فرایند نگاشت حاصل می شود. نقشه ها شبکه ای از گره ها و پیکان ها به عنوان خطوط ارتباطی هستند (نوع خاصی از گراف جهت دار) که پیکان رابطه علیت مورد نظر فرد را نشان می دهد. (Kardaras and Karakostas, 1999).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
کی چینک و فروندچو (Kitching and Freundschuh, 2000) نیز بر اساس رویکرد سومی که در نگاشت شناختی مطرح می کنند، نقشه شناخت را عبارتی توصیفی برای یک نقشه مفهومی از فرایند شناختی یک فرد معرفی می کنند که خروجی فرایند روش شناسانه نگاشت شناختی است. ندکارنی و شنوی (Nadkarni S., Shenoy, 2001) نقشه های علّی را همان نقشه شناخت معرفی می کنند که دانش علّی افراد در حوزه ای خاص را نمایش می دهند.
همانطور که اشاره شد، به کارگیری نقشه های شناخت، جهت نمایش و کاوش ساختارهای شناختی اعضای سازمان ها که با مسائلی پیچیده مواجه شده اند، در سالهای اخیر پایه گذاری شده است. مبنای نظری نگاشت شناختی که تفسیر تحلیل نقشه ها را ممکن می سازد، به ندرت شفاف سازی شده است. همچنین کشف ارتباط میان تئوری شناخت و ماهیت مسائل، که به روش برنامه نویسی بکاربرده شده جهت ساخت نقشه شناختی مرتبط است، معمولاً بسیار دشوار می باشد.
نقشه های شناخت با ساختاری سلسله مراتبی توصیف می شوند که اغلب در قالب گراف وسیله-هدف[۲۷۳] نمایش داده شده و اهداف آن در رأس سلسله مراتب قرار می گیرد. به هر حال شکل سلسله مراتبی نقشه معمولاً به صورت مدور نشان داده می شود که شامل زنجیره ای از حلقه های وسیله و هدف[۲۷۴] است که به خود باز می گردند. در تحقیق عملیاتی، مدور بودن اغلب به عنوان ویژگی ساختاری اصلی یک نقشه محسوب می شود (Eden, 2003). در حقیقت هر آنچه که جزئی از یک ساختار مدور باشد، در وضعیت سلسله مراتبی مشابهی قرار دارد، بنابراین اگر به تک گره ای که حلقه بازخور را توصیف می کند تجزیه شود، شکل کلی نقشه شناختی باقی مانده می تواند همچنان سلسله مراتبی تلقی شود. این حلقه های بازخور زمانی که وجود داشته باشند نقش بسیار مهمی را در فرایند حل مسأله ایفا می کنند.
از جنبه نمایشی، نقشه ی شناخت معمولاً در قالب عبارات کوتاهی ارائه می شوند که توسط پیکان هایی یک سویه به یکدیگر متصل شده اند. در حالت کلی عبارتی که در انتها یا دُم پیکان قرار دارد، علت یا اثر عبارتی است که در ابتدا یا سَر پیکان نوشته شده است. یکی از جنبه های مهم تئوری آقای کِلی بحث در مورد این موضوع است که ما از شرایط پیرامون خود توسط شباهت ها و تفاوت های موجود در آن معناسازی می کنیم. بنابراین در نگاشت شناختی در صدد هستیم هر عبارت (یا گره) را با قرار دادن دو قطب مخالف شناسایی نماییم.
در نقشه های شناخت، علیّت، جمله نخست عبارت دو قطبی را به جمله نخست عبارت دوم مرتبط می سازد. هنگامی که یک پیکان با نشانه منفی نمایش داده می شود، قطب نخست عبارتی که در دُم پیکان قرار دارد بر قطب دوم عبارتی که در سَر پیکان است دلالت می کند.
نقشه های بکاربرده شده در مطالعات سازمانی کنونی تعداد کمی از گره ها و پیکان ها را نشان می دهد (حدود ۶ الی ۲۰ گره)، در حالی که نقشه های توسعه یافته به عنوان مدلهایی جهت ساختارسازی مسائل در تحقیق عملیاتی، با مصاحبه عمیق نقشه های بزرگتری را تولید می کنند (حدود ۳۰ الی ۱۲۰ گره) (Brown, 1992; Eden, 2003; Laukkanen, 1991)، و حتی برخی از نقشه های گروهی که از ادغام چندین نقشه فردی ایجاد می شوند، می توانند بسیار بزرگ باشند (حدود ۸۰۰ الی ۲۰۰۰ گره) (Eden & Ackermann, 1998) . هنگامی که نقشه کوچک باشد، شناسایی “ارزش افزوده” از ساختارسازی مسأله، دشوار می باشد؛ هرچند این نقشه ها می توانند همچنان نقطه شروعی برای درک ساختار اصلی مسأله فراهم آورند (Ormerod, 1995; Rosenhead & White, 1996). گاهی اوقات ویژگی های ذاتی یک نقشه کوچک با کلمات بهتر توضیح داده می شود و قطعاً برای شناسایی آنها به تحلیل های گسترده نیازی نیست.
هدف نقشه های شناخت به عنوان یک نمایش، نزدیک شدن به مسائل موجود در دنیای شخص مصاحبه شونده است. در هر حال، کیفیت این نمایش به کیفیت فرد مصاحبه کننده به عنوان شنونده و مفسر، بستگی دارد. نقشه شناخت تنها توصیف گرافیکی آنچه گفته شد نیستند، بلکه تفسیر معانی دریافت شده توسط شخص مصاحبه کننده می باشند.
۴-۲-۲٫ ارتقاء کیفیت در مدلسازی مفهومی با بهره گرفتن از نگاشت شناختی
در علم روانشناسی، نقشه شناختی مفهومی است که توسط تولمن (Tolman, 1948) برای توصیف نمایش ذهنی افراد از مفاهیم و ارتباط میان آنها جهت درک و فهم محیط، توسعه داده شده است. نقشه های شناختی به عنوان الگوهای نمایشگر درونی و یا مدلهای ذهنی دامنه های خاصی از حل مسأله که به عنوان نتایج تعامل هر فرد با محیط پیرامون خود یادگیری و رمزگشایی شده است، اطلاق می شود. بنابراین نقشه های شناختی یک چارچوب منبع برای آنچه شناخته و باور شده و استدلال پنهان در فعالیت های هدفمند را نمایش می دهد، فراهم می آورد. در مقابل نگاشت شناختی، مجموعه ای از تکنیک های بکاربرده شده جهت شناسایی باورهای ذهنی و به تصویر کشیدن بیرونی این باورها را توصیف می کند.
رویکرد کلی در این موضوع استخراج بیانات ذهنی از افراد، به خصوص در دامنه های مسأله، درباره مفاهیم معنادار و ارتباط میان آنها و پس از آن شرح و توصیف این مفاهیم و ارتباطات در انواعی از طرح بندی های سه بعدی است.
خروجی روش نگاشت شناختی، معمولاً به صورت نقشه شناختی نشان داده می شود. نقشه های شناختی ساخته شده از روش های نگاشت شناختی، تنها بازساخت باورهای ذهنی است که افراد از آنها جهت تفسیر دامنه مسأله و سپس عملکرد مناسب، استفاده می کنند. این باورهای ذهنی توسط روش های خاصی که جهت استخراج نقشه بکار می رود، شکل می گیرند (Swan, 1997).
ادن (Eden, 2003) بکارگیری منطقی این نقشه های شناختی را به صورت زیر بیان می کند:
۱- چنین نقشه هایی ممکن است داده های ذهنی را معنادارتر از دیگر مدل ها نشان دهند، در نتیجه برای محققان علاقه مند به دانش ذهنی، ابزاری مناسب است.
۲- این نقشه ها ممکن است به عنوان ابزاری جهت تسهیل فرایند تصمیم گیری، حل مسأله و مشورت در زمینه تداخلات سازمانی عمل کنند.
بر مبنای بررسی های انجام شده از تحقیقی عمل گرا در زمینه نگاشت شناختی، فیول و هاف (Fiol & Huff, 1992) تعدادی از عوامل مستقیم مهم و همچنین تاثیرات غیر مستقیم مرتبط روش های نگاشت شناختی را به طور خلاصه بیان کردند که عبارتند از:
۱) نقشه های شناختی قادرند توجه مصاحبه شوندگان را جلب نموده و حافظه آنها را فعال سازند.
۲) نقشه های شناختی می توانند به برجسته کردن اولویت ها و عوامل کلیدی کمک کنند.
۳) نقشه های شناختی ممکن است اطلاعات گمشده را بازیابی نمایند.
۴) نقشه های شناختی می توانند شکاف های موجود در اطلاعات را آشکار سازند و یا استدلال کنند که به توجه بیشتری نیازمندند.
این عوامل تشخیصی و خطایاب مخصوصاً برای مدل های مفهومی بسیار سودمند می باشند، به ویژه با توجه مستقیم و حافظه ای محرک، نگاشت شناختی می تواند برخی از تمایلات شناختی را مانند دسترس پذیری ابتکاری و خودکاری را کاهش دهد. اولویت ها و عوامل کلیدی مشخص شده، به کاهش ظرفیت استحکامات و انطباقات کمک می کند. شکاف های آشکار شده در نگاشت شناختی می توانند جهت شناسایی استدلال نادرست و ارائه اشتباه بکار روند. با کمک به کاهش تمایلات شناختی، روش های نگاشت شناختی می توانند ارتباط و تشابهات میان دامنه و دانش شرکت کننده را در نگاشت مفهومی ارتقاء دهند.
در همین زمینه تاپی و رامش (Topi & Ramesh, 2002) اظهار داشتند که مدل مفهومی به عنوان ابزار ارتباطی بکاربرده شده میان تحلیلگران و کاربران، نباید به رسمیت و محدودکنندگی مدلی باشد که بین تحلیلگران و توسعه دهندگان سیستم به کار می رود. این نگرش توسط سیو و تان (Siau & Tan, 2005) هنگامی که کاربرد روش های نگاشت شناختی، به خصوص نگاشت معنایی و نگاشت علی را به عنوان ابزار ارتباطی میان تحلیلگران و کاربران نهایی انتخاب می کردند، به اشتراک گذاشته شده است.
با اجرای یک مطالعه موردی توسط سیو و تان (Siau & Tan, 2005) اجرا پذیر بودن این روش های نگاشت شناختی را در فائق آمدن به موانع ارتباطی درون هر یک از کاربران، بین کاربران و تحلیلگران و میان خود کاربران مطرح کردند. از آنجایی که روش های نگاشت شناختی ممکن است دانش ذهنی افراد را معنی دارتر ارائه دهند، می توانند کیفیت عملی و فیزیکی را در مدلسازی مفهومی، هنگامی که این مدلها (به عنوان زبان غیر رسمی) جهت ایجاد مدل های مفهومی بکار می روند، ارتقاء دهند. این موضوع به این علت است که نسبتاً تلاش شناختی کمتری جهت کشیدن یا تفسیر یک نقشه شناختی، مورد نیاز است. بعلاوه، کیفیت تشخیص فرایند نگاشت شناختی می تواند جهت آشکار کردن شکافهای میان دانش شرکت کننده و تفسیر شخصی بکار رود. بنابراین نگاشت شناختی جهت ارتقای کیفیت معنایی دریافت شده در مدلسازی مفهومی نیز سودمند می باشد.
در مجموع مدل های نموداری در قالب نقشه های شناختی می توانند قابلیت خواندن مدل های مفهومی را ارتقاء دهند. بعلاوه، کیفیت تجربی نیز می تواند توسط نگاشت شناختی بهبود یابد. جدول زیر چگونگی ارتقاء کیفیت در مدلسازی مفهومی را توسط روش نگاشت شناختی به طور خلاصه نشان می دهد.
جدول ۳-۳: چگونگی ارتقاء کیفیت در مدلسازی مفهومی به روش نگاشت شناختی (Siau & Tan, 2005)
نوع کیفیت یا عامل با نفوذ | چگونه نگاشت شناختی مورد استفاده قرار می گیرد؟ | چگونه کیفیت ارتقاء می یابد؟ |
تطابق میان دامنه مدلسازی و دانش شرکت کننده | نگاشت شناختی به عنوان ابزاری جهت خطایابی و برقراری ارتباط بکار می رود | آشکار ساختن خطاها در دانش شرکت کننده در مقایسه با دامنه کاهش محدودیت های شناخت انسان |
کیفیت اجتماعی | نگاشت شناختی به عنوان ابزاری جهت خطایابی و برقراری ارتباط بکار می رود | کمک به درک چارچوب های منابع مختلف با درنظر داشتن مسأله |
کیفیت فیزیکی و عملی | نگاشت شناختی به عنوان یک زبان غیر رسمی بکار می رود | نسبتاً تلاش شناختی کمتری جهت ایجاد یا تفسیر یک نقشه شناختی مورد نیاز است |
کیفیت معنایی دریافت شده | نگاشت شناختی به عنوان ابزاری جهت خطایابی و برقراری ارتباط بکار می رود |