نمودار ۴-۱: نمودار سن پاسخگویان ۴۶
نمودار ۴-۲: نمودار وضعیت اشتغال پاسخگویان ۴۷
نمودار ۴-۳: نمودار طبقه اجتماعی ۴۸
نمودار ۴-۴: نمودار شاخص اصلاح بدن ۴۹
نمودار ۴-۵: نمودار شاخص مصرف گرایی ۵۴
نمودار ۴-۶: نمودار شاخص میزان مصرف رسانه ۵۷
نمودار ۴-۷: نمودار شاخص هویت شخصی ۵۹
نمودار ۴-۸: نمودار شاخص سرمایه فرهنگی ۶۲
نمودار ۴-۹: تأثیر رگرسیونی رابطه بین مصرف گرایی و اصلاح بدن ۶۶
نمودار ۴-۱۰: تأثیر رگرسیونی رابطه بین مصرف رسانه و اصلاح بدن ۶۷
نمودار ۴-۱۱: تأثیر رگرسیونی رابطه بین هویت شخصی و اصلاح بدن ۶۸
چکیده
پژوهش حاضر، با هدف بررسی عوامل مؤثر بر اصلاح بدن[۱]، رفتارهایی چون کنترل وزن، خدمات زیبایی، استفاده از داروها، کرمها و خدمات پزشکی و آرایشی را به روش کمی مورد بررسی قرار داده است. داده های پژوهش با بهره گرفتن از روش پیمایش، با بهره گرفتن از پرسشنامه با حجم نمونه ۳۸۴ نفر بر اساس جدول لین[۲] (۱۹۷۶,) از زنان۲۰ تا ۴۴ ساله مناطق ۲۲ گانه شهر تهران به روش نمونهگیری خوشه ای چند مرحلهای انتخاب شدند. برای سنجش روایی و پایایی سؤالات پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ و اعتبار صوری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین اصلاح بدن، مصرف گرایی، مصرف رسانه، هویت شخصی، طبقه اجتماعی و سن رابطه معناداری وجود دارد. و ۴۷ درصد از تغییرات اصلاح بدن توسط مصرف گرایی قابل تبیین است. همین طور حدود ۷ درصد از تغییرات توسط مصرف رسانه و ۱۲ درصد از تغییرات توسط هویت شخصی قابل تبیین میباشد. همچنین با بهره گرفتن از تحلیل واریانس، اصلاح بدن در سنین مختلف نیز تفاوت معناداری وجود داشت. و آزمون توکی نشان دهندهی این بود که کمترین میانگین اقدامات جهت اصلاح بدن را افراد بالای ۳۵ سال و بیشترین اقدامات را در سنین ۲۵ تا۳۵ سال انجام میدهند. بین طبقه اجتماعی پاسخگویان و اصلاح بدن نیز رابطه معناداری وجود داشت که با بالارفتن طبقه اجتماعی اقدامات جهت اصلاح بدن افزایش پیدا میکند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
واژگان کلیدی: اصلاح بدن، مصرف گرایی، مصرف رسانه، هویت شخصی، سرمایه فرهنگی، طبقهاجتماعی، زنان
فصل اول:
کلیات تحقیق
۱-۱- مقدمه
توجه به بدن، ظاهر و تناسب به عنوان مقولهای تأثیرگذار منجر به مطالعات اجتماعی و فرهنگی بسیاری جهت نظریه پردازی و مطالعات تجربی در دو دهه اخیر شده است. رفتارهای افراطی، نارضایتی نسبت به بدن، علاقمندی در نزدیک بودن به شاخصهای استاندارد، ایدهآلها، هنجارهای غربی میل بر تسلط و کنترل بدن، در زنان و جوانان بیشتر دیده میشود.
در قرن بیستم مخصوصاً در چند دهه اخیر برداشتهای نو به نو شونده از زیبایی سرعت گرفته است. در یک رویکرد کلی، زیبایی امری دنیوی (در برابر مقدس)، نسبی(در برابر مطلق)، جزئی (در برابر کلی) و از همه مهمتر ظاهری (در برابر باطنی) قلمداد شده و به عنوان مجموعهای از مؤلفههایی چون: تناسب اندام، آرایش، پوشش و جذابیت تعریف میشود (سینوت ۱۹۹۰، ۴۰). این رویکرد برجنبههایی از زیبایی تأکید دارد که قابل کسب کردن، پروراندن و خلق کردن بوده و براین اساس تأکید از زیبایی طبیعی برداشته میشود. در حقیقت این تغییر در تلقی از زیبایی همراه با دستاوردهای صنعتی و پزشکی باعث شده است که زیبایی دیگر یک مشخصهی طبیعی و زیستی نباشد. و ویژگی اکتسابی پیدا کند(وبستر و دریسکل ۱۹۸۳، ۱۶۲).
در سالهای اخیر بدن انسان به عنوان یک موضوع مهم مورد مطالعه جامعه شناسان معاصر قرار گرفته است. اهمیت بدن نه تنها در تحقیقات تجربی بلکه در تئوری پردازیهای جامعه شناسی آشکار شده است (انگلس و هاوسن ۲۰۰۱، ۲۰۰).
در سطوح ساختاری و ارزشی، فرایندهای چندی را میتوان در اهمیت و جایگاه ارتقاء یافتهی بدن و بدنی شدن فرهنگ به خصوص با مخاطب قرار دادن جوانان برشمرد، که از آن جمله میتوان به رشد فنآوریهای سلامت، تغذیه و ورزش، صنعت زیبایی و مد، افزایش علاقه به جوانی، اولویت یافتن مصرف، فردگرایی فزاینده، توجه به تمایز وسبک زندگی، رسانهای شدن فرهنگ (به ویژه تأکید بر بدن زیبا و جوان) و اهمیت یافتن فرهنگ عامه پسند اشاره کرد. فرایندهای فوق درتعامل با شرایط تاریخی، اقتصادی، ایدئولوژیک ومکانی خاص جلوههای متفاوتی مییابند و به مدد فرایند جهانی شدن و رسانهای شدن فرهنگ از اشتراکات زیادی نیز برخوردار گردیدهاند. بدین سان، فرهنگ بدن را باید منظری دانست که به کمک آن میتوان تحولات فرهنگی و روند آنها را مورد ارزیابی قرار داد. بدن عرصهای برای باز آفرینی فرهنگی و اجتماعی است و روشنگر روابط قدرت و نحوهی تأثیرگذاری آن بر تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی است(ذکایی۱۳۸۷، ۱۷۰).
۱-۲- بیان مسئله
جامعه شناسان بدن را به عنوان یک پروژه مفهوم بندی کردهاند که به عنوان بخش مرکزی هویت “خود” کار میکند (شیلینگ ۲۰۰۳ به نقل از گیملین ۲۰۰۶، ۴۰). در جامعه شناسی پذیرفته شده است که بدن تصویر مرکزی است که ما از خودمان داریم(فدرستون ۱۹۹۱ و گافمن ۱۹۹۶، ۱۰۱). شیوه های مدیریت بدن را به عنوان یک پروژه در نظر میگیرد که با احساس توسعهی “خود” در یک خط قرار دارد (شیلینگ ۲۰۰۳، ۱۸۷).
رشد تکنولوژی های تغذیه، سلامت و ورزش در کنار اهمیت یافتن عاملیت، استقلال عمل، مصرف گرایی شدید، اهمیت یافتن جوانی و افزایش علاقه به بدنهای جوان و زیبا که خود از فرهنگ عامه پسند رسانه های نو تأثیر زیادی پذیرفته است، بدن و بدنی شدن را به موضوعی محوری در مطالعات اجتماعی و فرهنگی جامعهی معاصر تبدیل کرده است. فرهنگ بدن تصویری از جامعه و تحولات کلان فرهنگی و نیز روند تغییرات آن را ارائه میکند (ذکایی، ۱۳۸۷، ۱۹۵).
برنامههای تلویزیون، مجلات، تبلیغات و فیلمها ارائه دهندهی ایدئولوژی عمومی زیبایی است. ترکیب و دائمیکردن این ایده که بدن فوقالعاده لاغر، مطلوب و ایدهآل است. داشتن چنین تصوری احساس نارضایتی را در زنان نسبت به بدنشان ایجاد میکند و آنان را گرفتار کم کردن وزن میکند. به علاوه رسانه با سعی در به دست آوردن چیزی که ممکن است ایدهآل و دست نیافتنی باشد، میتواند تأثیر آسیبزایی بر رضایت از بدن داشته باشد. تصویر ارائه شده از خود بیشتر مواقع توسط رسانه به وسیلهی تجربیات اجتماعی ارائه میشود و مردم بسیار به رسانه برای اجتماعی شدن اعتماد میکنند، رسانه ارتباط جمعی به طور فزایندهای نگهداشت مسئولیت برای تغییرات این مسیر از درک بدن است. در جامعه امروزی زنان و دختران به طور مداوم در معرض بمباران پیامهای استاندارد اجتماعی برای شکل و سایز بدن هستند و این دائم در تمام دنیا در حال افزایش است. رسانه ها برنامههایی از جذابیت، جوانی و لاغری هنر پیشهها را به نمایش میگذارند. این صفات جسمانی اغلب به طور غیر واقع بینانهای با دستاوردهایی چون شهرت و موفقیت زنان همراه است. این تصاویر احتمالاً بر دیدگاه، اجرا و نقش در شکل دادن ادراک زنان و رضایت از بدنشان تأثیر میگذارد (بوتا ۲۰۰۳، ۳۸۹-۴۰۰).
مطالعات بسیاری نشان میدهد که زنان بسیار بیشتر از مردان نارضایتی از بدن را تجربه میکنند. و این به واسطهی فشارهای هنجاری و نگاه شیء گونه به بدن در جامعهی مصرفی و سرمایه داری به زنان است. در واقع فشار بر زنان به طور کیفی و کمی متفاوت از فشار بر مردان است. زنان اغلب موضوع “نگاه خیره” هستند، تا برعکس و بیشتر احتمال دارد که زنان رژیم بگیرند، جراحی زیبایی انجام دهند و اختلالات تغذیه ای داشته باشند(گروگن ۱۹۹۶، ۱۹) چرا که باید در نظر داشت زن بودن، کار پر مخاطرهای است(گیدنز ۱۳۸۸،۱۵۱). امروزه بدن و نگرانیها درمورد آن یکی از مهمترین نگرانیها و دل مشغولیها در زندگی دختران و زنان است همهی زنان احساس میکنند یک مشکلی (عیبی) در یکی از قسمتهای بدنشان وجود دارد(واتکینز ۱۳۸۴، ۱۴۱).
مشاهدات نشان داده است که مقایسه های اجتماعی نقش مهمی در شکل گیری، نگهداری و کاهش ارزش بدن داشته است(هدر ۲۰۰۴، ۵۰۰). تحقیقات انجام شده نشان داده است برخی از زنان متأثر از استانداردهای فرهنگی زیبایی و مقایسهی جذابیت و زیبایی خود با دیگران هستند. در واقع برخی تحقیقات به بررسی راههایی که در آن تفاوتهای فردی در ارتباط با تصاویر رسانهای و نارضایتی از بدن هستند، میپردازند. به طور مثال (هندرسون ۱۹۹۷، ۷۴) زنانی که اعتماد به نفس پایینی نسبت به تجربهی جذابیت خود دارند، پس از مشاهدهی “ایدهآل” تصویر زنان در رسانه ها رضایت کمتری از بدن خود پیدا میکنند(هدر۲۰۰۴، ۵۰۰).
در چند دههی اخیر در ایران تناسب اندام به عنوان معیار زیبایی اندام مورد توجه دختران و زنان قرار گرفته است و اقدام برای رعایت رژیم لاغری جهت دستیابی به تناسب اندام به دغدغهی برخی دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است در حالیکه در مورد نسلهای پیشین چنین تأکید شدیدی بر لاغری موجود نبوده است و حتی میتوان ادعا کرد که ادبیات عامیانه با کاربرد اصطلاحاتی چون ضرورت وجود یک"پرده گوشت” سلیقهی ایرانی را در مورد معیار زیبایی اندام برای زنان تا حدی در تضاد با لاغری افراطی آنچنان که در کشورهای غربی در حال حاضر تبلیغ میشود، نشان میدهد. باید دانست همچنان که در غرب نیز گروگن(۲۰۰۰) یادآور گردیده، تغییر سلیقهی عمومی مبنی بر ترجیح لاغری بر چاقی در واقع پدیدهی نسبتاً جدیدی است که ظهور آن به آغاز قرن بیستم باز میگردد (احمدنیا ۱۳۸۵، ۲۹). اما این رژیمهای غذایی برای سلامت روانی و جسمانی زنان پیامدهای سوئی دارد. هنگامی که لاغری به عنوان شرایط مطلوب بدنی در رسانه ها تبلیغ میشود دختران و پسران جوان در طلب رسیدن به وزن ایدهآل خود را در معرض رژیمهای سخت غذایی قرار میدهند و در واقع خود را در حساسترین شرایط رشد بدنی از شرایط تغذیه سالم و متعادل محروم میسازند(احمدنیا ۱۳۸۵، ۲۹).
تأکید بر زیبایی و اندام متناسب در دنیای مدرن از پدیده های غیر قابل انکار است که اغلب نیازهای اقتصادی سرمایه داری را پوشش میدهد و تولید را در گرو مصرف میداند. جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در دوران مدرن استانداردهای جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکل دهندهی روابط افراد محسوب میشود به طوری که رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدن سازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلفی برای مراقبت از بدن پدیدار شده است(فاضلی ۱۳۸۲، ۱۵۰-۱۴۲).
نگرانیهایی که در انسان مدرن در خصوص رابطه اجتماعیاش با دیگران و قضاوت آنها دربارهی خودش به وجود آورده از مهمترین عرصهی این نگرانیهاست(اینالو، رضایی و فکری ۱۳۸۹، ۷۸).
گیدنز(۲۰۰۳) معتقد است زنان به ویژه بر اساس ویژگیهای جسمانیشان مورد قضاوت قرار میگیرند، و احساس شرمساری نسبت به بدنشان رابطه مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض اختلالات تغذیه ای قرار میگیرند که وی آن را ناشی از چند دلیل عمده میداند: اول این که هنجارهای اجتماعی ما در مورد زنان به نسبت بیشتری بر جذابیت جسمانی تأکید دارد. دوم این که، آنچه به لحاظ اجتماعی تصویری مطلوب از بدن تعریف میشود، درمورد زنان تصویری لاغر اندام و نه عضلانی است. سوم این که، هر چند امروزه زنان در عرصهی عمومی و زندگی اجتماعی نسبت به قبل، فعالتر شدهاند، اما همچنان همان قدر براساس پیشرفتها و موفقیتهایشان مورد ارزیابی قرار میگیرند که بر پایه وضعیت ظاهریشان.
در عصر حاضر زندگی روزمره به موضوع انتخاب شخصی تبدیل شدهاست، بدین معنا که مردم میتوانند کاری را انجام دهند که میخواهند و میتوانند چیزی بشوند که خودشان میخواهند بشوند، رویهای که حاکی از فردی شدن است. امروزه مردم به طور فزایندهای بر مبنای علایق و منافع فردی دست به کنش میزنند(گیبینز و ریمر۱۳۸۱، ۱۱۰).
نکتهی مهم برای ما این است که تأکید فزاینده بر مدیریت بدن (رژیم غذایی، اهمیت ورزش در حفظ شادابی و تناسب اندام، آرایش و جراحی صورت و بدن) و نیز مسئولیت اخلاقی در قبال حفاظت از بدن و نمایاندن بدن به مثابه یک تصویر، نشانگر شکلهای مدرن تمایز و تشخص اجتماعی است و دیگر اینکه نظارت و تنظیم و تعدیل دقیق بدن را میتوان داستان یا روایتی دانست که فرد از چگونگی زیستن خود در چارچوبهای متفاوت زندگی جمعی نقل میکند."اگر فرد در مقام راوی نگریسته شود آنگاه روایت وی تا حد زیادی به خود وی به مثابه عامل بستگی خواهد داشت و از همین جاست که مفهوم شیوه زندگی که تأکید بیشتری بر خلاقیت و آزادی کنشگر در ساختن هویت خود از طریق انتخابهای مصرفی دارد. از مفهوم روش زندگی که بیانگر شیوه های رفتاری و الگوهای کنشی رایج در یک خرده فرهنگ یا قوم است متمایز میشود” (چاوشیان ۱۳۸۱، ۶۰).
نتایج تحقیقات متعدد در ایران (از جمله تحقیق ارزش و نگرشهای ایرانیان، موج دوم، که از سوی وزارت ارشاد به انجام رسیده و تحقیق احمدنیا و مهریار ۱۳۸۳) اهمیت معیار زیبایی ظاهری را در انتخاب همسر ایدهآل از سوی مردان ایرانی تأکید میکند، جای تعجب ندارد که زنان به زیباییهای ظاهری اهمیت بسیاری داده و در صدد تأثیر گذاری بر بدن خویش برآیند و از روند همگانی توجه افراطی به وضعیت ظاهری خود در جهان تبعیت نمایند. صحبتهای یکی از زنان در روزنامه همشهری نشانگر برخی از این واقعیتهاست: علت اینکه بعضی خانمها به سمت جراحی پلاستیک و آرایش میروند این است که همسرانشان این گونه دوست دارند. روزگار به گونهای پیش میرود که برخی فکر میکنند دیگر نمیتوان حتی بدون آرایش از منزل خارج شد وگرنه فردی عقب مانده و متحجر به حساب میآیند(روزنامه همشهری۱۴ اسفند ۱۳۸۲، ۴ ضمیمه بازارچه).
در تحقیق دیگری که در شهرهای تهران، شیراز و استهبان توسط خواجه نوری و مقدس در ارتباط با فرایند جهانی شدن و تصور از بدن انجام شده است، یافته های تحقیق نشان داده است که تفاوت تصور از بدن در این سه شهر از لحاظ محل سکونت (به ترتیب تهران ، شیراز و استهبان) معنی دار بوده است.
سوزان براون میلر (۱۹۸۴، مورد ارجاع توسط گروگن ۲۰۰۰، ۳۵۷) نشان میدهد که چگونه بدن زنان در طول تاریخ محدود و کنترل شده تا با معیارهایی زیبایی شناختی از طریق پوشیدن گنهای مخصوص و اخیراً از طریق رژیمهای لاغری هماهنگ شود و چگونه این مراقبت فوق العاده موجب ضعف و ناتوانی جسمانی ایشان میشود.
تأکید بر رژیمهای غذایی، استفاده از داروها و وسایل بدنسازی و مسئولیت در قبال سلامتی و نمایاندن بدن و دیگر نظارتها و تنظیم دقیق بدن به عنوان شکلهای مدرن تمایز و تشخص اجتماعی میباشد اعتقاد به رابطه مصرف و متغیرهای ساختاری در دیدگاه کلاسیک و در نظریهی پسامدرن رد میشود. از نظر پسامدرنها اولاً رفتار مصرفی کنش استراتژیک به مثابه نماد پایگاه و معطوف به حفظ انسجام گروهی نیست و به علاوه این کنش غیر استراتژیک بیش از هر زمان دیگری حول محور بدن سامان میگیرد (بوکوک ۱۹۹۳، ۱۴۴ به نقل از فاضلی ۱۳۸۲، ۵۴). از پی طرح، نظریهی مصرف مدار بودن هویت در جامعهی کنونی، ایدهی “پروژه بدن” مطرح میشود که بر اساس آن بدن به مثابه وسیلهای برای تحقق بخشیدن به هویت فرد قلمداد میگردد (شیلینگ ۱۹۹۳ به نقل از کیوانآرا ۱۳۸۹، ۶۱).
در این عصر زنان و جوانان هویت خود را در ارتباط با ظاهر خود تعریف میکنند، آن چنان که ظاهر بدن و هویت با مصرف گرایی قرن بیست و یک پیوند خوردهاست. به عبارت دیگر ظاهر به منبع هویت و مصرف گرایی به نمایشگاه منزلت و پرستیژ تبدیل شدهاست (رفعت جاه ۱۳۸۶، ۱۶۹).
دستکاری در نمای ظاهری بدن بر اساس ارزشهای جهانی شده اتفاق میافتد. بدن به عنوان مکانی برای مصرف محصولات جهان سرمایه داری متأثر از ابزارهایی چون ماهواره، اینترنت، تبلیغات تجاری و غیره میباشد و در اشاعهی این ارزشهای خاص به عنوان جهانی شدن ایران هم از این قاعده مستثنی نیست، مخصوصاً کلان شهر تهران به شدت تحت تأثیر این عوامل قرار دارد که در نتیجهی آن بسیاری از ارزشهای ارائه شده مربوط به زیبایی و دستکاری در بدن به خصوص میان زنان به ارزشهایی بدیهی تبدیل شده است.
احمدنیا (۱۳۸۰) یادآور میشود که هنگامیکه لاغری به عنوان شرایط مطلوب بدنی در رسانه ها تبلیغ میشود، دختران و پسران جوان در طلب رسیدن به وزن ایدهآل، خود را در معرض رژیمهای سخت غذایی قرار میدهند و در واقع خود را در حساسترین دوران رشد بدنی، از شرایط تغذیه سالم و متعادل محروم میسازند.و از آن جا که بسیاری از این اقدامها بدون مشورت با پزشک انجام میگیرد این افراد با عوارض جانبی گوناگونی مواجه میشوند.
رژیمهای بدنی افراد بیاشتها اغلب افراط آمیز است. برای مثال ممکن است شخصی چند کیلومتر بدود، در یک کلاس تأدیبی و تمرینهای طولانی شرکت کند و بعد برود مدتی هم ورزشهای بدنی کار کند(گیدنز ۱۳۸۸،۱۵۵).
در ریاضت کشی ارادی مرتبط با رژیم غذایی مورد بحث نوعی ” اضطرار و سرسختی” دیده میشود که فقط از سر هوس یا صرفاً برای باریک اندامی نیست. موضوع در ذات خود نوعی نفی خویشتن است. چنان که جان سورز مینویسد “از گرسنگی مردن در دریایی از وفور و نعمت نوعی نفی خویشتن است که با تناقضی ظاهری داعیهی اثبات بازتاب هویت شخصی و عرضهی پیکری مطلوب دارد (گیدنز ۱۳۸۸، ۱۵۵). با وجود این، ریاضت کشی اجباری کاملاً متفاوت از نظارت بازتابی بر جسم خویش است، و بنابراین شگفت انگیز نیست که فرد مبتلا به بیاشتهایی عصبی اغلب احساس میکند که عملاً تحت سلطهی همان رژیمی قرار گرفته است که شخصاً به بدن خویش تحمیل کرده است. به گفته وینیکات و لینگ، بدن جزئی از یک “خود” کاذب میشود که، در عین بیاعتنایی به خواهشهای نفسانی فرد، دقیقاً تحت سلطه و فرماندهی آنها قرار میگیرد. احساس ویرانگری ناشی از شرمساری ناخودآگاهانه بر رژیمهای بدنی متمرکز میگردد. شدت خارقالعادهای که ریاضت کشی رژیمگرایانه میتواند تحمل کند در بردارنده انگ و عیار نوعی پیشکش سنگدلانه درونی است که فرد از سرچشمهی آن در طرح کلی هویت شخصی آگاهی درستی ندارد. “بیگانگی” بدنی- که “خود” نمیتواند آن جا را خانه خویش احساس کند- بیانگر این نکته است که چرا رژیمهای غذایی در پارهای موارد ممکن است به “روزه داری تا سرحد مرگ” پیش برود. در چنین وضع و حالی، فرد فقط هنگامی خود را “ارزشمند” احساس میکند که بتواند براساس رژیمی چنان کامل به زندگی ادامه دهد که کمترین انحراف از آن خطرناک باشد. بی اشتهایی عصبی در حقیقت تلاشی برای کسب امنیت خاطر در دنیای آکنده از گزینشهای متعدد، ولی ابهام آمیز است (گیدنز ۱۳۸۸،۱۵۵-۱۵۶).
بدن نیز در جریان فردی شدن اختصاصیتر و تابع استانداردهای جدیدی شده است و افراد سعی در تنظیم یا انضباط بدن خود یا با بیان ترنر “بدن، خود به منزله پروژه” به عنوان یک بازآفرینی دارند. این تحقیق سعی خواهد کرد عوامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تأثیرگذار بر روی اصلاح بدن در شهر تهران به عنوان مدرنترین منطقه کشور و عواملی که بر این گونه شیوه های رفتاری، انتخاب مصرفی، تأکید فزاینده بر رژیمهای غذایی و مسئولیت در قبال تناسب اندام در این شهر را برعهده دارند بررسی کند.
بدن و چهره مطلوبتر میتواند فرصتهای بهتر و بیشتری در اختیار زنان و دختران قرار دهد و دستیابی به ایدهآلهای آنان در زمینه ازدواج، توجه همسر و احراز ، ترقی یا حتی حفظ و دوام شغل، و نظایر آن را فراهم سازد. از آنجا که بدن به عنوان جلوهگاه فردی نشان دهندهی تفکرات و نظامهای ارزشی و هنجاری به شمار میرود، فقدان تحقیقات در ارتباط با مسائل فوق در حوزه جامعه شناسی بدن در ایران، بسیاری از سؤالات در این زمینه را در حد حدس و گمان باقی گذاشته است. مسأله محوری پژوهش حاضر این است که چه عواملی میتواند در شکل دادن به الگوهای تغییر و اصلاح بدن مؤثر باشد.
۱-۳- اهمیت و ضرورت تحقیق
از جمله معیارهایی که نشانگر اهمیت و ضرورت یک پژوهش است میتوان به چند مورد اشاره کرد. یکی مربوط بودن به مسئلهای عملی، مربوط بودن به جمعیتی بزرگ، یا جمعیتی پر نفوذ و سرنوشت ساز و پر کردن شکاف پژوهش (میلر ۱۳۸۰، ۲۰).
جمعیت زنان نیمی از جمعیت جامعه را شکل میدهند و به لحاظ کارکردشان بسیار پرنفوذ و سرنوشت ساز هستند.
از آنجا کهزنان نسبت به مردان به وضعیت زیبایی ظاهری خود و آنچه به چشم میآید دقت بیشتری دارند و حساسیت و توجه افزونتری نشان میهند این توجه وافر آنان را وا میدارد تا رفتارهایی گاه افراطی را به منظور تطبیق ویژگیهای بدن با الگوهای فرهنگی زیبایی چهره و اندام که در رسانه های جمعی و عوامل تبلیغاتی صنعت زیبایی تبلیغ میشود اتخاذ کنند که تبعات سوئی را به بار میآورد در بیشتر مواقع نمایش اندام انسانها با هدف تبلیغ تجاری و برای فروش انواع کالاها صورت میگیرد. در برخی موارد ارتباط آشکاری بین اندام فردی که کالایی را در تلویزیون تبلیغ میکند و خود آن کالا وجود دارد. بارزترین نمونه آن تبلیغ لباس وکفش ورزشی است (کریلک ۲۰۰۲، ۷۴).
مسئله مدیریت بدن برای زنان و دختران به قدری مهم است که آنان ممکن است نسبت به چاق شدن خود حالت وسواسی پیدا کنند، ادامه این وسواس احتمال بروز نوعی بیماری به نام بهداشت عصبی را تشدید میکند که همراه با تحمیل محدودیتهای شدید در رژیم غذایی، کاهش شدید در رژیم غذایی و ترس از افزایش وزن است، همچنین میتوان به ابتلای مکرر پرخوری و مصرف فوق العاده زیاد غذایی که باز عمدتاً در کسانی اتفاق میافتد که به وزن خود حساس هستند اشاره کرد(لطف آبادی ۱۳۷۸،۱۷۱).
با توجه به ارتباط بین نارضایتی از بدن و بینظمی در خوردن و تفاوتهای جنسیتی در نارضایتی از بدن، شناسایی عوامل خطر برای ایجاد نارضایتی از بدن و منابعی که باعث بالا بردن رضایت از بدن میشود بسیار مهم است(بارکر و گلامبوس ۲۰۰۳، ۲۵).