«جنسیت» اختصاص می یابد.
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه تحقیق
۲- ۱- مقدمه
در این فصل ابتدا مفاهیم بنیادین و چهارچوب نظری تحقیق را معرفی و مورد بحث قرار می دهیم. پیش از تشریح چهار چوب تحقیق، تعامل رفتار و زبان تابو را با ذکر مصادیق بررسی می کنیم. ذکر این نکته الزامی است که در اشاره به تابوهای زبانی تنها به اشاره ای کلی به دشنام واژه ها – به عنوان صورتی از کاربرد دشواژه ها- اکتفا
می کنیم بررسی خود را بر دشواژه های غیر دشنامی متمرکز می کنیم. هر جند در مواقع ضرورت و برای روشن شدن مطلب از دشنام واژه ها نیز بهره گرفته ایم.در قسمت دوم این فصل نیز به مرور آثار تحقیقاتی مرتبط با موضوع تحقیق و نتایج حاصل از آنها می پردازیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۲- مبانی نظری
۲-۲-۱- فرهنگ و محرمات
معتقدات، سنن و آداب و رسوم، هویت فرهنگی یک جامعه را تشکیل می دهند. (روح الامینی، ۱۳۶۸: ۲۴). کلید الحاق به فرهنگ و یا به عبارتی «فرهنگ پذیری» فراگرفتن یک سلسله رفتارهای ضروری است که بقاء فرد را در اجتماع تضمین می کند؛ از این نظر، فرهنگ مهارتی است اکتسابی که در نتیجه حضور در اجتماعی معین در طول زمان حاصل می شود. معتقدات هر فرهنگ زیر بخشی را شامل می شوند که حوزه «محرمات» نامیده می شوند. این شاخصه مهم و بنیادین چهارچوب عمل فرد را در جامعه تعیین می کند و رفتار فرد از طریق این قوانین محدود کننده رصد می شود. بنابراین تابوها بخشی از نظام ارزشی هر جامعه به شمار می آیند که پایبندی به آن ها و خودداری از نقضشان، شاخص سلامت اخلاقی و معنوی اجتماع در نظر گرفته می شود. از این رو هر فرهنگ مطالبات و ایده آلهای رفتاری خود را در نظام سیاسی و کیفری خود منعکس می کند و برای ناقضین،
مجازات هایی منظور می دارد. به عبارتی، هر آنچه که در یک نظام فکری و عقیدتی نکوهیده و مذموم تلقی شود، خواه برای حفظ سلامت جامعه و یا برای اهداف سودجویانه و حفظ قدرت سیاسی، در زمره موضوعات ممنوع به شمار می آیند. تجلیات زبانی موضوعات قدغن نیز به همین نحو مشمول منع و تحریم می شوند. بنابراین، بررسی محرمات زبانی تلفیقی از مطالعات مردم شناسی و زبان شناسی است.
۲-۲-۲- منشأ منع های رفتاری در جامعه
تابو یا پرهیزه آن دسته از رفتارها، گفتارها یا امور اجتماعی است که بر طبق رسم و آیین یا مذهب، ممنوع و نکوهش پذیر است. واژه تابو از زبان تونگان[۱] که از زبانهای اقوام پولینزی است توسط جمیز کوک در سال ۱۷۷۷ وارد زبان انگلیسی شده است. این واژه روایت وی از سومین و آخرین سفرش به جزایر اقیانوس آرام است. وی در زمان اقامت خود در میان اقوام پولینزی به قوانینی محدود کننده پی برد که بسیاری از آنها برای او و همسفرانش بی معنا و حیرت آور به نظر می رسیدند. فرهنگ لغت وبستر (۲۰۰۳) تعریف زیر را از این واژه ارائه می کند:
واژه تابو «tabu» در زبان تونگان الف) منع هر گونه لمس، بیان و یا انجام چیزی به سبب ترس از وارد آمدن صدمه از جانب نیرویی ما ورالطبیعی است. ب) منعی که بواسطه یک عرف اجتماعی و یا به عنوان یک میزان حفاظتی بوجود می آید.
آنچه که تقریباً در میان تمامی تعاریف ارائه شده برای واژه تابو مشاهده می شود نظیر معین (۱۳۴۲) و فروید (۱۳۴۹)، آن است که تابو امری «مقدس» و «ممنوع» قلمداد شده است. برای سهولت بررسی این مفهوم باید میان برداشت های کلاسیک و نوین از تابو تمایز قائل شد. تابو در معنای نخستین آن، مجموعه ای معین از «نبایدها» است که از منع های اجتماعی و منهیات مذهبی متمایز است. همچنین باید تابوها را از محدودیت هایی که تنها در اثر ماندگاری تاریخی در میان مردم تثبیت شده اند نیز جدا کرد. در این مفهوم، منظور از تابو، منع هایی است که در صورت نقض، در فرد به صورت خودکار نوعی ناتوانی آیینی پدید می آورند که آنرا در اصطلاح
«بیماری تابو» می نامند و این التهاب و استیصال تنها با انجام مراسم تطهیر و پرداخت کفاره التیام می یابد. از این منظر اخلاق تابو شامل یک عده قواعدی است که برای آنها نمی توان دلیلی اقامه کرد که از منهیات مذهبی متمایزند. به عقیده برتراند راسل منهیات تابو به یک اصل و دلیل متکی نیست ولی تمام منهیات مذهبی در تمام باب ها خواه سیاست، حقوق اجتماعی و غیره واجد علل و مصالحی هستند که کاملاً روشن و قابل فهم همگانی است (جعفری، ۱۳۴۲: ۱۱۹). منهیات مذهبی با این که ریشه ماورایی دارند ولی چون علم و تجربه بشر صحت بسیاری از منع های مذکور را تایید می کنند از این رو پذیرفتنی هستند و در زمره تابوهای اجتماعی قرار
می گیرند. مانند منع مصرف الکل در دین اسلام.
از نظر فروید نیز «محدودیت های تابو به اوامر الهی منسوب نیستند بلکه خود به خود پاگرفته اند و آنچه آنان را از نهی های اخلاقی متمایز می سازد این است که در شمار قواعدی نیستند که به طور کلی بر ضرورت کف نفس تکیه دارند و دلایل این ضرورت را مشخص می سازند. محرمات تابویی از دید وی بر هیچ دلیلی مبتنی نیستند و منشأ آن ها مجهول است و در حالی که برای ما غیر قابل فهم هستند از نظر کسانی که زیر سیطره آن ها به سر
می برند طبیعی جلوه می کنند و معتقدند که سرپیچی از آنها به خودی خود سخت ترین کیفرها را به دنبال خواهد داشت» (فروید، همان منبع:۳۴).
«تابو محصول یک نیروی مرموز و اسرار آمیز به نام مانا است که به وجود یک شخص یا شی وابسته است. در نظر اقوام بدوی، این نیرو دارای این خاصیت است که می توان آن را از اشیاء جامد به افراد ذی حیات منتقل ساخت یا از یک شخص به شخص دیگر سرایت داد یا بالاخره از اشخاص زنده به اشیاء دوباره اعاده داد» (همان منبع: ۷۸). اعمالی چون دست کشیدن به ضریح اماکن مقدس، مالیدن پارچه یا لباس به آن ها به قصد تبرک جزو مواردی است که افراد برای برخورداری از قدرت و تقدس اشیاء یا اشخاص تابو انجام می دهند. با فرض مسری بودن تابو و امکان انتقال نیرو و تقدس و یا نحوست به سایر اشخاص و اشیاء میان آن ها نوعی پیوند برقرار می شود و بدین ترتیب شبکه ای از تابوها شکل می گیرند. علی رغم تحول جوامع هنوز هم آثار و بقایای تابوهای بدویان در دوران معاصر نیز به چشم می خورند و بسیاری از منع هایی که به حکم عرف و اخلاق به وجود آمده و افراد بدان گردن می گذارند در بسیاری از خصوصیات اصلی به تابوی بدوی نزدیک اند. «با تحول جوامع، گسترش ارتباطات میان ملل مختلف و از میان رفتن جوامع بدوی، انسان ها دریافتند که اقوام مختلف دارای محرمات گوناگون هستند و این منع ها از سوی انسان ها بر آن ها تحمیل می گردد و اگر آدمی بتواند از زیر بار آن ضمانت اجرایی که همنوع بر او تحمیل کرده بگریزد می تواند آن محرمات را نقض کند بی آنکه بازتاب ناگواری پدید آید» (صالحی، ۱۳۸۵: ۱۴).
اما در رویکرد نو به تابوها، این محدودیت ها ابزاری جهت کنترل رفتار فرد در جامعه به حساب می آیند و دارای منشأ عقلانی هستند؛ از این رو آن ها را تابوهای اجتماعی نام نهاده اند. در معنای امروزی آن، تابو منع رفتاری است که زندگی روز مره را تحت الشعاع قرار می دهد. «تابوها از نوعی منع اجتماعی بر رفتار فرد نشئت می گیرند؛ هر جا که این رفتار سبب ایجاد رنجش، صدمه یا آسیبی بشود مشمول درجه ای از محدودیت یا ممنوعیت
می گردد. مردم در مواجهه با اشخاص، اشیاء و اماکن مقدس با خطری متافیزیکی روبرو می شوند و از سوی اشخاص قدرتمند، بیماریها و موجودات خطرناک نیز از لحاظ فیزیکی در معرض تهدید قرار می گیرند. روح یک شخص یا ترشحات جسم او می تواند تهدیدی اخلاقی، فیزیکی یا ماورالطبیعی قلمداد شود و حتی دیگران را هم در بر بگیرد» (آلن و بریج،الف۲۰۰۶ :۱).
یک عمل اجتماعی ممکن است ناقض منع های مربوط به رفتار مودبانه باشد. هر فرد در جامعه به یک گروه اجتماعی تعلق دارد و یا حداقل عضوی از یک خانواده، جنس، نسل و غیره می باشد. رفتار فرد در درون این گروه ها و بوسیله گروه های بزرگتر در معرض منع و محدودیت قرار می گیرد. هر گروه قوانین نانوشته ای دارد که بر هنجارهای رفتاری حاکمیت دارند. سایر نهادها و انجمن ها و دولت ها نیز علاوه بر ضوابط مکتوب، قوانین غیر مدون و نانوشته ای دارند که حاکم بر رفتار پسندیده و مناسب است. در همه موارد، تحریم های رفتاری از عقایدی نشات می گیرند که مورد اتفاق نظر اعضای آن جامعه یا طبق نظر یک فرد صاحب قدرت در درون گروه است. برخلاف فروید که تابوها را فاقد دلیل و منشا عقلانی می داند، آلن و بریج بر این باورند که تابوها، آشکارا از محدودیت اجتماعی بر رفتار فرد نشئت می گیرند و سلامت فرد و جامعه، علت و محور وضع این گونه
منع هاست. (همان منبع: ۹-۸) این منهیات اجتماعی از جانب یک نیروی فیزیکی یا متافیزیکی بر فرد اعمال
می شوند که عقیده دارد به نوعی بر او تفوق و حاکمیت دارند.
قوانین، الهه ها، جوامع و حتی منع های شخصی که فرد آگاهانه برخود وضع می کند (نظیر نخوردن غذای چرب برای بیماران قلبی) از جمله این محدودیت ها هستند. برای ایجاد محدودیت در بخش هایی از زندگی دلایل معقول وجود دارد؛ مثلاً منع ازدواج با محارم دارای توجیه علمی است، دوری از فضولات انسانی به بهداشت و سلامت جامعه کمک می کند. رژیم های غذایی منشأ عقلانی دارند و برای حفظ سلامت انسان ضروری اند؛ با بکارگیری سبکی از گفتار که متناسب با بافت و موقعیت باشد از برور مخاصمه و درگیری در روابط (بالاخص در روابطی که بالقوه ناپایدار هستند) جلوگیری به عمل می آید. نکته قابل توجه در مورد تابوها آن است که با گذشت زمان و تثبیت مناسک تابو، انگیزه ها و دلایل تابو شدن یک عمل معمولاً تیره و نامشخص می شوند. همانطور که پیشتر بدان اشاره شد، از ویژگیهای تابوها فرهنگ وابسته بودن آن هاست، به نحوی که برای فردی که با یک فرهنگ خاص بیگانه است، منع ها و ممنوعیت های آن نامفهوم، عجیب وحتی مضحک به نظر
می رسند. اما این محدودیت ها و خطوط قرمز رفتاری، ریسمان اتصال مردم هر جامعه و ارزش های مشترکی است که آن ها را به هم پیوند می دهد. آنچه یک گروه بر آن ارزش می گذارد، دیگری تقبیح می کند. مناسک و تشریفات مرتبط با تابو به انسان احساس کنترل و تسلط بر شرایطی را می دهد که وی بر آنها چیرگی ندارد نظیر مرگ، بیماری، کارکردهای جسمانی و غیره. به طور کلی تابوهای اجتماعی از نوعی اغتشاش و بی نظمی حکایت دارد.
۲-۲-۳- اهداف منع های رفتاری
صفت یا ویژگی هر رفتار تابو (مقدس یا پلید) در اشخاص و اشیا، طریقه تحدید و منع آن را مشخص می سازد و هر منع و محدودیتی در صورت نقض نتایجی را به دنبال خواهد داشت. در فرایند تابوسازی، واضعان تابو ابتدا اقدام به درونی سازی احساس تابو در فرد می کنند به گونه ای که وی وقوع فاجعه پس از تخطی از تابو را حتمی فرض کرده و نسبت بدان یقین حاصل می کند. وضع پرهیزهای رفتاری در هر جامعه اهدافی را تعقیب می کند؛ ملاحظه این غایت ها تا حدی می تواند منشا ایجاد برخی از این مقررات را روشن سازد. در این راستا فروید اهداف وضع تابو در جامعه را موارد زیر می داند:
۱- صیانت افراد برجسته از قبیل پیشوایان، روحانیون و نیز حفظ اشیایی که برای آن ها نوعی رزش قائلند در برابر صدمات احتمالی، مثلا منع قانونی چاپ هرگونه کاریکاتور از روحانیون. یا وضو گرفتن پیش از دست زدن به کتاب الهی که نقض آن معصیت محسوب می شود.
۲- حمایت از ضعفا، زنان، کودکان و به طور کلی انسان ها در برابر «مانای نیرومند» روحانیون و پیشوایان دینی یعنی نیروی جادویی آن ها. مثلا در میان اقوام بدوی مواجهه مستقیم رعایا و عوام با پادشاهان و روسای قبایل
می توانست به مرگ آنها بیانجامد.
۳- جلوگیری از خطراتی که از تماس با اجساد یا خوردن بعضی اغذیه ناشی می شود. مثل منع مصرف گوشت خوک یا الکل در اسلام.
۴- پیشگیری از آشفتگی هایی که ممکن است در جریان انجام گرفتن برخی وقایع مهم زندگی از قبیل تولد، تعلیم آیین به افراد و پذیرش آنها، ازدواج، اعمال جنسی و غیره پیش آید. مانند منع شدیدی که بر همجنس بازی در بسیاری کشورها وجود دارد یا تلاشهای اخیر حقوقدانان برای غیر قانونی کردن تعدد زوجات به سبب
آسیب هایی که به نهاد خانواده وارد می سازد.
۶- حفظ انسان ها در برابر قدرت و یا خشم خدایان و شیاطین
۷- حفظ دارایی فرد، ابزارها، کشتزارها وسایل اموال او در برابر دزدان (فروید، همان منبع: ۳۱). «مثلا قوم ساموآن[۲] برای حفظ مزارع و محصولات خود ازگزند دزدان مبادرت به نصب علائمی در نزدیکی کشتزار خود
می کردند. این علامت به متجاوزین هشدار می داد که در صورت ورود به سیاه زخم مبتلا می شوند. اثر این منع و باور به آن بقدری قوی بود که فرد سارق برای درمان و رفع خطر ابتلا به آن مجبور می شد به صاحب کشتزار پول پرداخت کند» (آلن و بریج،الف۲۰۰۶ :۷).
علاوه بر موارد ذکر شده، وضع تابو می تواند در جهت ایجاد پیوندهای فکری و عقیدتی در میان توده مردم انجام گیرد؛ این امر در پاره ای از موارد می تواند زاییده سودجویی مراجع قدرت باشد که سعی دارند قدرت سیاسی و نفوذ و اعتبار خود را در میان مردم حفظ کنند. اما جدای از موارد سوء استفاده از وضع محدودیت ها، در واقع کارکرد اصلی تابوها در جامعه ایجاد نظم اجتماعی و تمدن و سرکوب هرج و مرج و بی قانونی است. برای مردمانی که در وضعیت طبیعی(اجتماعات اولیه) می زیسته اند، به طور نسبی از پیروی قانون و نظم برکنار
بوده اند؛ از این رو این ضوابط و منع های هراس انگیز ابزاری مناسب برای انتظام بخشیدن به جامعه و تنظیم امور به حساب می آمده است. آنچه که سبب شده بعضی تابوها به صورت خرافاتی جاهلانه درآیند، بسط غیر عقلانی و غیر منطقی تابوها به سایر اشخاص و اشیا است. در این حالت آن چه که به حال افراد جامعه مضر بوده یا تشخیص داده شده، توسط برخی افراد و طبقات که قصد تحمیق و تسلط برتوده عوام را داشته اند به سایر اشخاص و اشیا سرایت داده شده است.
۲-۲-۴- نقض منع های رفتاری
«تابو طریقی است که بوسیله آن یک جامعه مخالفت خود را با بعضی از انواع رفتار که برای اعضای آن مضر تلقی شود بیان می کند، این مخالفت می تواند دلیل ماورالطبیعی داشته باشد و یا این ممنوعیت از نقض یک اصل اخلاقی سرچشمه می گیرد» (وارداف، ۱۹۸۶: ۲۳۰). با این حال همیشه کسانی وجود دارند که سعی در تابو شکنی دارند و این اقدام را در جهت نشان دادن استغنای خود از این گونه محدودیت ها انجام می دهند و یا قصد دارند تابوها را نامعقول و ناموجه جلوه دهند. برای مثال جنبش های آزادی بخش، ایجاد حصار امن برای اشخاص مذهبی و ایجاد تقدس و مصونیت برای صاحبان قدرت را برخلاف اصل برابری انسانها می دانند. اگر انواع مختلف تابوهای اجتماعی را بر حسب بزرگی و شدتشان بر روی یک پیوستار قرار می دهیم، تبعات ناشی از نقض آنها نیز به همان میزان معین می گردد. در یک سوی این پیوستار تابوهای مرگبار قرار دارند که نقض آنها منجر به مرگ فرد می شود و در سوی دیگر منع هایی هستند که نقضشان تنها به یک مخالفت ساده می انجامد. مثلا برای قتل عمد و تجاوز به عنف،در قانون مجازات مرگ در نظر گرفته شده است، در حالی که سیگار کشیدن در یک محل بسته اعتراض سایر افراد را به دنبال دارد. بر این اساس، نقض تابوها می تواند به مرگ، بیماری و نیز
مجازات های سبکتری چون تنبیهات سازمانی (توبیخ)، حبس، طرد از اجتماع و یا صرفاً به یک مخالفت ساده منجر شود. به طور کلی، فرد می تواند از رفتار تابو بپرهیزد مگر اینکه تعمداً قصد نقض آن را داشته باشد؛ یعنی نقض تابو با خواست و اراده فرد رابطه مستقیم دارد.
در هر جامعه این فرض وجود دارد که تمرد از تابو چه به صورت سهوی و چه به صورت تعمدی برای ناقض آن دردسرهایی را به همراه دارد مانند عدم موفقیت در کار، مرگ نزدیکان، بیماری و … در بسیاری از جوامع زمانی که شخص دچار حادثه می شود و یا در رسیدن به هدفش ناکام می ماند فوراً نتیجه می گیرد که حتماً به نحوی مرتکب تابو شکنی شده است. عامه مردم بر اساس ظنّی قوی، تقدیر بد را حاصل ارتکاب معصیتی در گذشته
می دانند.به طور نمونه در میان مردم این باور وجود دارد که کفر گویی،رزق و روزی را از بین می برد یا آزار والدین علت بسیاری از تیره روزی ها است. نتایج مضر ناشی از نقض تابو در تمامی ملل و فرهنگ ها قابل مشاهده است و در هر فرهنگ آیین و مناسک و یا مجازاتهایی برای جبران مافات و تابوشکنی مقرر گردیده است. کسانی که تابو شکنی می کنند می توانند با انجام بعضی اعمال مانند غسل، انجام نذورات، پرداخت کفاره، دعا خواندن و غیره خود را تطهیر نمایند. «در آفریقای جنوبی مراسمی تحت عنوان هلونیفا[۳] برگزار می شود که به منظور تعدیل و تخفیف پیامدهای نقش تابو انجام می گیرد؛ زمانی که زن سهواً اسم پدر شوهر خود و یا حتی کلمات دارای هجای مشابه با آن را به زبان بیاورد، بایستی بلافاصله آب دهن خود را بر روی زمین بیاندازد» (آلن و بریج، ۲۰۰۶ الف، ۶).
در میان مائوری ها[۴]، همه کسانی که به مرده دست زده اند و یا در مراسم تدفین شرکت جسته اند نجس می شوند و از هر نوع معاشرت با همنوعان محروم می شوند. کسی که در اثر تماس با میت آلوده شده است، اگر به
خانه ای وارد شود یا به شخص یا چیزی دست بزند، آن ها را نجس می کند. وی حتی نباید با دست های خود غذا را لمس کند. خوراک را جلوی او روی زمین می گذارند و او در حالی که دست ها را پشت سر به روی هم گذاشته با لب و دندان باید از عهده کار برآید. پس از گذراندن دوران عزلت، کلیه ظروفی که وی در آن دوران مورد استفاده قرار داده معدوم می گردد و لباس هایی که بر تن داشته به دور افکنده می شود (فروید، همان منبع: ۷۵-۷۴). انداختن سکه به هنگام دیدن میت، پرداخت کفاره برای شکستن روزه، ضربه شلاق برای روزه خواری و مجازات قصاص برای قتل نمونه هایی از مناسک نقض تابو در ایران به حساب می آیند. با گذشت زمان و تحولات اجتماعی جوامع، مجازات های نقض تابو به نهادهای قضایی و مراجع قدرت واگذار شد. مجازات تخلف از تابو را در ابتدا امری تلقی می کردند که خودبخود پدید می آید و تابوی نقض شده خود انتقام می گیرد. در اثر تکامل مفهوم تابو، وظیفه مجازات فردی که با خطای خود، همنوعانش را به مخاطره می اندازد بعهده جامعه قرار می گیرد.مثلا فردی که اقدام به زورگیری و اخاذی می کند تهدیدی علیه نظم و امنیت اجتماعی به حساب
می آید و از سوی قانون بشدت مجازات می شود.این انتظار که فرد خاطی در جامعه امروز خود بخود و بدون کیفر قانونی متنبه شود دور از ذهن به نظر میرسد.به عبارت دیگر در تحول مفهوم تابو،کیفر درونی جای خود را به کیفر قانونی داده است. بدین ترتیب آیین کیفر در ابتدایی ترین صورت خود، به تابو وابسته می شود.کسی که تابویی را نقض می کند خودش در اثر این عمل به تابو مبدل می شود و تنها در این میان بعضی خطرات ناشی از نقض تابو را می توان به کمک توبه و تشریفات از میان برد.
۲-۲-۵- نسبی بودن تابوها
هیچ چیز برای همه مردم و در تمام شرایط و زمان ها تابو نیست. فهرست طویلی از رفتارهای تابو وجود دارد که نقض آن در میان مردم بدوی رواج داشته و عمل به آن کاملاً عادی تلقی می شده است.نظیر ازدواج با محارم در میان فراعنه در ۱۲۷۹ پیش از میلاد،برهنه کردن اندامهای جنسی از سوی زنان از تمامی طبقات اجتماعی به نشانه جوانی و زیبایی در اروپای قرن هفدهم،منع نشستن زنان بر سر میز غذا با مردان در تاهیتی و غیره. وقتی فردی مرتکب تابوشکنی می شود برای وی در آن لحظه، تابو اثر بخشی خود را از دست می دهد. گاهی یک جامعه یک نوع منع را به رسمیت می شناسد در حالی که همان موضوع ممنوع در جوامع دیگر فاقد اثر بخشی است و حتی از امورات روزمره به شمار می آید. مفاهیمی چون «بد حجابی»، «روابط آزاد دختر و پسر» در کشور ما دارای درجه ای از تابوشدگی است، موضوعاتی که در اغلب کشورها در حیطه ممنوعیت قرار ندارد. پخش تصاویر مربوط به صحنه های مرگ و اعلان رسمی آن از سوی رسانه ها در کشور استرالیا نیز موجب خشم و ناراحتی بومیان آن کشور می شود، زیرا برای بومیان صحبت از مرگ تابو محسوب می شود. بسیاری از تابوها با تحول اوضاع اجتماعی سیاسی جوامع و رواج مفهوم عقلانیت انتقادی رنگ می بازند و تنها به صورت
مجموعه ای از عقاید خرافی گونه در می آیند و با گذر زمان از پذیرش عامه نیز خارج می گردند. حتی اموری که زمانی تشریفات و مناسک تابو به شمار می رفتند، خود، تابو شده و ناپسند و ممنوع قلمداد می شوند. به عنوان مثال خوردن خاک مهر برای شفای امراض دیگر نه تنها شفا بخش نیست بلکه مضر و مذموم هم تلقی می شود. نگهداری لباس میت در خانه دیگر به مانند سابق تلقی مرگ آفرینی نمی کند و بد یمن به حساب نمی آید. در هیچ یک از روزنامه های امروز دیگر از اثر درمانی «تریاک» صحبت به میان نمی آید؛ چفیه که تا پیش از آغاز جنگ تحمیلی تنها تکه ای پارچه بود پس از جنگ تقدس یافت و دارای ارزش شد. تابوسازی و تابوزدایی فرآیندهایی هستند که در دو جهت متفاوت و به صورت دائمی در جامعه عمل می کنند. زایش تابوها معلول تحولات سیاسی و اجتماعی است و وضع و میزان منع یا محدودیت آنها نیز در اختیار مراجع و افراد صاحب قدرت و نفوذ است. تابوزدایی نیز عموماً از نگرش های معارض با عقاید رایج در جامعه و معمولاً از سوی
اقلیت های فکری سربرمی آورد و هدایت می شود.افراد یا گروههایی که پیشگام به چالش کشیدن قواعد محدود کننده میشوند، منع ها را منسوخ و متعارض با شرایط فکری روز میدانند و برخی از انواع تابو را تنها خرافه های جاهلانه می انگارند. مانند رفع ممنوعیت از انتشار موسیقی پاپ در سال های گذشته منع هایی که در میان مردم جا خوش کرده و علاوه بر آن در زمره خطوط قرمز قانونی نیز بشمار می آیند، مقاومت بیشتری را طلب می کنند و اقدام به از میان بردنشان نوعی هویت ستیزی قلمداد میشود.