ببین آقا!
طبیعی ست که می خواهم اندکی مثل دیگران
تنها همین هوای بوسه و دانایی دریا را دوست بدارم..
در اشعار سید علی صالحی علاوه بر فضاها و تصویرهایی نو که با آشنایی زدای در نمادها خلق می کند.نمادها اکثراً در پایان خط یا بند و در ایگاه قافیه نشسته است.یعنی همچون قافیه توانمند در شعر ظاهر می شود وضربه ی نهایی را در ذهن مخاطب برای رساندن مفهوم شعر می رند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
دانایی دریا در این شعر بازهم علاوه بر آشنایی زدایی نیز جان بخشی در این ترکیب هوش و حواس مخاطب را با خود تا عمق و لایه های زیرین شعر جهت رسیدن به مفهوم اصلی می کشاند.
باران
من از همان اول باران بی خبر
می دانستم زیر بارانی بلندش
دوشب بوی تازه و چند کلوچه ی قندپاکت نامه دارد.(سفر بخیر،خبرخیری خواهد رسید،۱۳۷۵)
در سراسر جهان ،باران به عنوان نماد اثرات آسمانی بر روی زمین ملحوظ می شود.این نکته واقعیتی بدیهی است که باران عامل بارور کننده ی زمین است و اینکه زمین از آن حاصل خیز می شود.(فرهنگ نمادها،شوالیه،ص۱۷،جلد دوم)
“من از همان اول باران بی خبر” اتفاقی مبارک که از قبل غیرقابل پیش بینی بوده است را در ذهن تصویر می کند.
از آنجا که باران نماد رحمت الهی است.باران بی خبر برای شاعر از رسیدن معشوق یا قاصدی که پیام آور خیر است که اتفاق هایی خوش در راهند.باران بی خبر ترکیب جدید یا چهره ای تازه و آشنایی زدا شده از همان نماد و سمبل همیشگی باران است که در این شعر بسیار به دل می نشیند و از آنجا که با چند عنصر شاعرانه و زیبا از جمله دو شب بوی تازه و چند کلوچه ی قند همراه شده است. بارانی که عامل رحمت است اینجا با بهره گرفتن از شگرد آشنایی زدایی قاصدی خوش پیام که شادی آور محفل شاعر شده است.با هدیه شدن دو شب بوی تازه و چند کلوچه ی قند شادی را با شعر و مخاطب قسمت می کند.
از خود شما بود که شبی
باران را زیر چتر گریه و گفت و گو به خانه آوردم.
باران در این شعر سمبلی است از رحمت،پاکی که زیر چتر گریه و گفتو گو به خانه آمده است(می تواند گفت و گوی فرد با خودش “کشاکش درونی” ) برای عبور از مرحله ای و رسیدن به مرحله ای تازه در زندگی باشد و در این شعر تازه گی همراه با باران است.یعنی با پاکی و نوشدنی مطهر. باز هم شاعر در این شعر با ابتکار و خلاقیت ترکیبی جدید از نماد باران آفریده است و مفهومی نو را به ذهن متبادر می شود.
وعلاوه بر آشنایی زدایی و ساختن چهره ای نو از نماد باران تصویری سورئال در این بند در ذهن مخاطب رونمایی شده است.آوردن باران به خانه زیر چتر،چتری از گریه و گفت و گو باز هم شاعر با جان بخشی به باران،باران را همچون انسان زیر چتر به خانه آورده است.چتری که از جنس گیه و گفت و گو و مجادله که در نهایت منجر به آشتی شده است.یعنی همان باران .باران در این شعر علاوه بر پاکی و رحمت نمادی از آشتی و صلح می باشد که پایان دهنده ی مجادله ها در خانه است. شاعر با تلفیق آرایه ی تشخیص،شگرد آشنایی زدایی از تصویر سورئال در مقابل دیدگان و ذهن خواننده رونمایی می کند.
پرده پوش پنهان ترین راز باران که تو بودی
رود را از اعتماد هجرت خویش
به دوایر دریایی دور وعده می دادی
وآب در بستر برکه ی صبور
مفهوم انتظار آن دقیقه ی موعود را نمی فهمید.
پنهان تریت راز باران،راز بارانی که نماد باروری و نعمت الهی است چه می تواند باشد.یا اصلاً آن کیست.شاعر با شگرد آشنایی زدایی فضایی راز آلود را در این شعر پدید آورده است.بازهم حس شاعرانگی در سیدعلی صالحی و هوشمندی وی موجب خلق دنیایی زیبا و متفاوت در این شعر شده است.که ذهن خواننده را به لحاظ درک مفهوم کاملاً درگیر فضا می کند، و باران را از قید تکرار و کهنگی رهانیده است.
من به خانه بر می گردم،
هنوز هم یک دیدار ساده می تواند
سرآغار پرسه ای غریب در کوچه باغ باران باشد.
کوچه باغ باران،ترکیبی بسیار زیبا و شاعرانه،که خواننده املاً فراموش می کند بارها باران را دیده و از پیش می شناخته است.باران در کنار کوچه باغ در این شعر سمبلی بی نظیر،سرشار از شاعرانگی و احساس است.شاعر با خلق این ترکیب علاوه بر ارائه چهره ی نو از نماد باران ،دیدگان خواننده را در مقابل تصویری سورئال و کاملاً خیالی قرار م یدهد.دنیایی عاشقانگی در گوچه باغی از جنس و بوی باران در انتظار دیدار دو عاشق است.
ستاره
معمولاً کیفیت نور بخش ستاره است که به ذهن می آید، و در نتیجه ستاره منبع نور انگاشته می شود.ستاره هایی که بر گنبد یک معبد یا یک کلیسا دیده می شوند،تاکیدی هستند بر مفهوم آسمانی و ملکوتی آن. در عین حال خصوصیت آسمانی ستاره آن را جزء نمادهای روح و به خصوص برخورد میان دو نیروی باطنی و ظاهری یا معنوی و مادی یعنی نور و ظلمت می کند.ستاره ها در تاریکی نفوذ م یکنند، آنها فانوس های دریایی هستند که در شب ناخودآگاه می درخشند.(فرهنگ نمادها؛۵۳۶؛جلد سوم)
با این همه دیروز
پی صدایی ساده که گفته بود بیا،رفتم!
تمام راز سفر فقط خواب یک ستاره بود
خسته ام ری را.
(خواب ستاره)از آنجا که ستاره،خود نماد و منبع نور و حال و هوای ملکوتی است و در اینجا خواب نماد و تصویر از غفلت و بی خبری و احتمالاً تاریکی ستاره است.ستاره ای که روشنی بخش مسیر در تاریکی هاست اما مسیر خاموش و تاریک است،ستاره بخوا رفته و معشوق در این راه ددیه نمی شود. و تعبیر دیگر هم این است که ستاره یبخواب رفته همان معشوق است که موجب روشنی دل عاشق است اما حال در غفلت به سر می برد و عاشق را نمی بیند.شاعر فرم و ساختار جدیدی از این نماد کهن پدید آورده است که دنیایی مفهوم و معنا را می توان از این ترکیب استخراج کرد.(خواب یک ستاره) پرداختن به فرم موجب پدید آمدن معناهایی جدید و متفاوت نسبت به ساختارهای کهن شده است.
من راه خانه ام را گم کرده ام ری را
میان راه فقط صدای تو نشانی ستاره بود
که راه را بی دلیل راه جسته بودیم.
ستاره خود منبع و سرچشمه ی نور و روشنایی است.در این شعر با ساختار جدید از نماد ربه رو می شویم(نشانی ستاره) ،ستاره در این شعر منزل معشوق است و این بار خود منشأ روشنایی نیست و از خود جلوه ای ندارد بلکه نور خود را از وجود و حضور و صدای معشوق می گیرد.پس روشنایی بخش کالبد ستاره و روشنایی راه تنها صدای معشوق است که عاشق در پی اش می رود،آن سان که شاعر می گوید میان راه فقط صدای تو نشانی ستاره بود. بو و صدای معشوق که آشنای عاشق است و ردِ اسن صدا و حضور را می گیرد تا ستاره را بیابد.
نشانی ستاره فرم و قالب جدیدی است از نماد ستاره که مخاطب را به فکر وا می دارد برای رسیدن به لایه های درونی شعر.
اصلاً نمی دانم،گویا مسیر ستاره با ما نبود
مادرم می گفت:
پیشانی ت بلند است،اما آینده نمی داند
ستاره روشنایی بخش مسیر و جاده است ،شاعر فرم جدیدی از ستاره را ارائه می دهد،مسیر ستاره که با شاعر همراه و هم ساز نیست،شاعر با این ساخت جدید از نماد ستاره نگون بختی و بدشانسی خود را ب تصویر می کشد.زندگی خاموش و بی نور ،مادری که پیشانی فرزندش را بلند می داند. اما آینده و روزگار خواست و نگاه مادر را درک نمی کند و با آرزوی مادر همراه نیست و در نهایت از تیره روزی و بدشانسی شاعر است که در این شعر رونمایی می شود.
پروانه:
تو بوی پروانه در سایه سار یاس می دادی
پروانه را می توان به عنوان نماد سبکی ناپایدار ملحوظ داشت.وجه دیگر نماد پروانه بر مبنای استحاله ی آن استوار است.شفیره های پروانه،تخم و هسته ای است که تمام استعدادهای بالقوه ی پروانه را در خود دارد؛وتی پروانه از پیله خارج می شود نماد زندگی دوباره است و یا به عبارت دیگر مانند خروج از قبر است.
اگر پروانه را در این شعر نماد زندگی دوباره بدانیم،بوی پروانه ترکیبی نو،شاعرانه و سیار لطیف است که ذهن مخاطب را در کنار سایه سار یاس به رقص وا می دارد.صالحی بزرگ شاعر سپید سرای این مرزو بوم با فرم ها و ظواهر بدیعی و تازه ای که از قالب های کهنه قدیمی می شازد و آشنایی زدایی می کند. ذهن مخاطب را به طرزی نو درگیر و در کنکاش جهت رسیدن به همان مفاهیم کهنه می کند.
ماه
نمادگرایی ماه در ارتباط با خورشید شکل می گیر. دو ویژگی اصلی ماه یک یاینکه ماه نور خاص خود را ندارد و نور آن چیزی جز انعکاس نور خورشید نیست؛ و دیگر اینکه چون ماه مراحل مختلفی را زی می کند و اشکال آن تغییر می یبد،باعث شده اند که ماه نماد وابستگی شده است و همچنین نماد تناوب و نوگردانی. با توجه به این دو وجه ،ماه نماد بالندگی و تغییر هیئت (اهله ی قمر) است.
گرگ گرسنه ای
در زوزه های ماه
دندان بر دندان تهی می ساید.
از آنجا که ماه نما وابستگی است،پس می تواند نماد شیء یا شخصی باشد که به تنهایی نمی تواند نیازی برآورده کند،به تنهایی و بدون حمایت نمی تواند پای عهد و پیمانی بماند. حال در این شعر زوزه های ماه ترکیب و ساختی نو از سمبل ماه است که اینجا در این شعر با همراه شدن در کنار زوزه کاملاً عمیق و ملموس معنا و مفهوم را به ذهن خواننده متبادر می کند.زوزه هایی که از سر ناتوانی و وابستگی است در مقابل گرگی گرسنه.
برگشتم
نگاه کردم