چون بلقیس از دل و جان عزم کرد
ترک مال و ملک کرد او آن چنان…
…من بگویم شرح این از صد طریق
گفت آصف: من به اسم اعطمش
حاضر آمد تخت بلقیس آن زمـان
گفت: حمدالله برین و صد چنیـن
پس نظر کرد آن سلیمان سوی تخت
بر زمان رفته هم افسوس خورد
که به ترک نام و ننگ، آن عاشقان…
…لیک خاطر لغزد از گفت دقیق
حاضرم آرم پیش تو در یک دمش
لیک ز آصف، نه از فن عفریتیان
کـه بدید ستم ز ربالعـالمین
گفت: آری گولگیری ای درخت
مثنوی/۴ با تلخیص ابیات ۹۰۸- ۸۶۲
ـ نکتهی مهم در اسرائیلیات بلقیس و سلیمان
تحلیل نهایی داستان بلقیس و ماجرای او با سلیمان در ادب فارسی انعکاس بارز یافته است؛ با وصف این در آثار عطّار هیچ نشانی از بلقیس دیده نمیشود، مگر در یک مورد در تذکرهالاولیاء.
بخش پنجم:
روایات مجعول و اسرائیلیات در داستان موسی(ع)
ـ موسی در قرآن
موسی یکی از پیامبران صاحب شریعت و «فاتح و منجی ملّت یهود است و نام مبارکش صد و سی (۱۳۶) بار در قرآن آمده و بیش از پیغمبران دیگر در قرآن از زندگی و اموراتش سخن رفته است و با توجه به وجود ملت بزرگ یهود در دورهی بعثت رسول(ص) و… از نظر عقلی هم قابل توجیه است.»[۲۸۹] در قرآن به طور تفصیل در سورههای مریم، اعراف، الشعراء، قصص، طاها، غافر، زخرف، یونس، دخان، بقره و مائده از نام و زندگی حضرت موسی(ع) بحث شده است و مباحث اصلی آن در قرآن عبارتند از: «سیرهی موسی قبل از رسالت، رسالت موسی و هارون، مبارزه موسی و قومش، عاقبت بد فرعون و قومش، در مسیر حرکت به سوی سرزمین موعود و داستان موسی و عبد صالح.»[۲۹۰]
ـ موسی در کتب مقدّس
در کتب مقدّس، چهرهی موسی بسیار گستردهتر از آن است که در قرآن از وی بحث شده و با توجه به تحریف کتب مقدّس به دست انسانها در دورههای مختلف، طبیعی است که پیرامون این شخصیت بزرگ توحیدی را خرافات و افسانههای گستردهای فرا گرفته است. موسی در تورات در دامان فرعون و توسط دختر او از آب گرفته شد و زندگی او به سه دوره چهل ساله تقسیم شد و ضمن اشاره به تحصیلات و پرورش وی، از تفصیل زندگانی او تا چهل سالگی چندان مشخص نیست.
دورهی دوم زندگانیاش موضوعاتی رخداده از قبیل: کشتن مرد مصری و ترک و گریختن از درگاه حکمرانی و پناه بردن به چادر شعیب و ازدواج با صفوره. در این دوره به پیامبری مبعوث شد و در دورهی بعد به همراهی هارون پیشوایی بنیاسرائیل را عهده دار شد. از مهمترین نکات زندگی او که آمیخته با افسانههاست عبارتند از: دیدار شبه و لقاء اللّه، مبارزه با فرعون و شکستن الواح و…[۲۹۱] در مقدّمات و فصل سوم، توضیحات لازم دربارهی دین یهود آمده است.
ـ داستان موسی(ع) و طلب رؤیت و تجلّی خدا
خدای متعال در سوهی اعراف/۱۴۳ به موضوع درخواست موسی از رؤیت خداوند اشاره دارد: «و لمآ جاء موسی… و انا اول المؤمنین» هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (و کلامی را شنید که به کلام کسی نمیماند، خواست ذاتی را هم ببیند که چیزی مثل او نیست. لذا) عرض کرد: پروردگارا! (خویشتن را) به من بنمای تا تو را ببینم (و جمال والای تو را بنگرم. تا افتخار گفتار و دیدار نصیبم گردد. خدایش بدو) گفت: (تو با این بنیه آدمی و در این جهان مادی تاب دیار مرا نداری) مرا نمیبینی. و لیکن (برای اطمینان خاطر از اینکه تاب دیدار مرا نداری) و به کوه (که همچون تو ماده و بسی از تو نیرومندتر است) بنگر، اگر (در برابر تجلّی ذات من) بر جای خود استوار ماند، تو هم مرا خواهی دید. امّا هنگامی که پروردگارش خویشتن به کوه نمود، آن را در هم کوبید و موسی نقش بر زمین گردید. وقتی که به هوش آمد گفت: پروردگارا تو منزهی (از آنکه با چشمان سر قابل رؤیت باشی. بلکه این چشمان دل و خردند که میتوانند تو را مشاهده کنند). من (از این پرسش پشیمانم و) به سوی تو بر میگردم و من نخستین مؤمنان (به عظمت و جلال یزدان در این زمان هستم…»[۲۹۲]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ـ تفسیرها در روایت تجلی خدا بر کوه و بیهوشی موسی
روایتهای زیادی در این موضوع، در تفسیرها وارد شده است و گاهی روایتها تا حدّی با مسائل عقلی و شرعی نامانوساند که روایت کردن آن، مایهی شگفتی میشود؛
از میان مشهورترین روایتها در کتب تفسیری، خلاصه آن این است: «ثعالبی، بغوی و غیر آنان، از وهب بن منبه و ابن اسحاق روایت میکنند: هنگامی که موسی از خدا درخواست رؤیت کرد، خدا مه، صاعقه، ظلمت و رعد و برق را فرستاد و در فاصلهی چهار فرسخ در اطراف کوهی که موسی بر آن بود، فرا گرفت. خداوند به ملائکه دستور داد به موسی اطلاع دهید چگونه چنین جسارتی کرده است؟ فرشتگان دسته دسته مانند دستهه ای گاوان از کنار موسی میگذشتند و تسبیح میکردند و گروه دوم ملائکه….
موسی ترسید و گفت: از گفتهی خود پشیمان شدم. در فکر نجات افتاد. جبرئیل او را به صبر دعوت کرد که بسیار کمتر از آن دیدهای که وجود دارد. سپس گروه سوم ملائکه آمدند و… ملائکه چهارم و پنجم هم آمدند و… و موسی با ملائکه آسمان ششم گریه کرد و از خداوند طلب نجات کرد. ملائکه آسمان هفتم عرش را برداشتند و وقتی نور عرش ظاهر گشت، کوه از مشاهدهی عظمت پروردگار از هم پاشیده شد و موسی، بی روح شد و به لطف الهی سرانجام به هوش آمد و…»[۲۹۳]
ـ تجلّی در آثار عطّار
چون تجلّی بر رخِ موسی فتاد
هر که را بر رویش افتادی نظر
چون تجلّی از رخش پیدا شدی
گرچه میبستی ز هر نوعی نقاب
دیده و سر در سرِ این شد بسی
امرش آمد از خدای ذوالجلال
پس بدرّد خرقهای در شورِ عشق
گر از آن خرقه کنی خود را نقاب