چاو چن یانگ[۷۴] (۲۰۱۰) در تحقیقی تحت عنوان “تعیین ساختار سرمایه و بازده سهام با روش لیزرل به عنوان یک روش آزمون تجربی از بازار سهام تایوان” پرداخت که نتایج نشان میدهد ساختار سرمایه و سهام بازده عوامل تعیین کننده مشترکی هستند. در طبقه بندی بازده سهام، انتظار میرود رشد منحصر به فرد، ساختار دارایی، سودآوری و صنعت از عوامل اصلی از ساختار سرمایه باشند. نسبت بدهی و بازده سهام متقابل توسط عوامل فوق تعیین میشود.
سلیم و یادو (۲۰۱۲) ساختار سرمایه و عملکرد ۲۳۷ شرکت عضو بورس مالزی را در دوره زمانی سالهای ۲۰۱۱ تا ۱۹۹۵ مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که بین که بین نسبت کل بدهیها به کل دارایی ها و نسبت بدهیهای بلندمدت به کل دارایی ها با نرخ بازده دارایی ها رابطه معنادار منفی وجود دارد.
ماتمیلولا و همکاران (۲۰۱۲)، اثر اهرم بر بازده سهامداران را با بهره گرفتن از تخمین GMM مورد بررسی قرار می دهند. آن ها دریافتند که بدهی بلند مدت و بدهی کل رابطه مثبتی با بازده سهامداران در شرکتهای آفریقا جنوبی دارد.
بن (۲۰۱۲)، در مقاله خود با عنوان “تاثیر تصمیمهای مالی بر ارزشآفرینی برای سهامداران” به تاثیر تصمیمات تامین مالی بر بازده پرداخته و نتیجه میگیرد که اهرم رابطه مثبتی با بازده دارد.
بارکر و مولر[۷۵] (۲۰۰۲) تاثیر سابقه تحصیلی بر هزینه تحقیق و توسعه شرکت مورد بررسی قرار دادند. طبق نتایج به دست آمده از پژوهش آن ها ارتباطی بین سابقه تحصیلی و هزینه تحقیق و توسعه شرکت وجود ندارد. هرچند بین مدیران ارشدی که مدرک کارشناسی ارشد با زمینه فنی و علمی دارند و هزینه تحقیق و توسعه ارتباط مثبتی وجود دارد.
آرون[۷۶] و همکاران (۲۰۱۰) به بررسی تاثیر سابقه تحصیلی مدیر عامل بر عملکرد شرکت پرداختند. آن ها به شواهدی که نشان دهد مدیران با مدرک کارشناسی ارشد در مدیریت بازرگانی عملکرد بهتری در مقایسه با مدیرانی که مدرک علوم انسانی و حقوق دارند دست نیافتند. آن ها همچنین نتوانستند فرضیهای را تأیید کنند که طی آن مدیران با مدرک کارشناسی ارشد از مدیرانی که مدرک کارشناسی یا پایینتر دارند شرکت را بهتر مدیریت میکنند.
گاتسمن[۷۷] و همکاران (۲۰۱۰) ارتباط بین کیفیت سابقه تحصیلی و عملکرد شرکت را با بهره گرفتن از Q توبین که نمایانگر عملکرد مالی شرکت است بررسی کردند. حجم نمونه آن ها شامل تمامی مدیران عامل شرکتهایی پذیرفته شده در بورس نیویورک در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ بود که حداقل مدرک کارشناسی داشتند. آن ها مدیران عامل را با مدرک کارشناسی در علوم انسانی و غیر علوم انسانی، مدیریت بازرگانی و حقوق طبقه بندی کردند. آن ها همچنین از آزمون جی مت[۷۸] و اس ای تی[۷۹] و نمره آن برای سنجش کیفیت مدارک فارغ التحصیلی دبیرستان و کارشناسی مدیران استفاده کردند. نتیجه مطالعات و بررسی های آن ها نتوانست شواهدی دال بر تأیید فرضیه ارتباط بین مدرک و رشته تحصیلی با عملکرد مالی شرکتها فراهم کند.
ماتمیلولا و همکاران (۲۰۱۳)، در مقاله تحت عنوان “تاثیر اهرم و مهارت های مدیریتی بر بازده سهامداران” از پانل با اثرات ثابت و تجزیه و تحلیل رگرسیون برای محاسبه مهارت های مدیریتی استفاده میکنند. نتایج نشان میدهد که بدهی بلند مدت رابطه معنادار و مثبتی بر بازده سهام دارد. به طور مشابه بدهی کل رابطه معنادار و مثبتی با بازده سهام دارد. علاوه بر این، مهارت های مدیریتی رابطه معنادار و مثبتی با بازده سهام دارد.
پژوهشهای داخلی
ایزدینیا و رسائیان (۱۳۸۸) به بررسی رابطه بین ساختار سرمایه و مالیات شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در صنایع مختلف پرداختند. در این راستا ۴۸ شرکت را در سالهای ۱۳۸۶-۱۳۷۴ مورد بررسی قرار دادند و نتایج حاکی از عدم وجود رابطه معنادار بین ساختار سرمایه و مالیات شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میباشد.
ایزدینیا و رحیمی دستجردی (۱۳۸۸) در پژوهشی به عنوان تاثیر ساختار سرمایه بر نرخ بازده سهام و درآمد هر سهم به بررسی رابطه بین وجود بدهیها در ساختار سرمایه با سود حسابداری و نرخ بازده سهام به عنوان دو شاخص ثروت آفرینی برای سهامداران پرداختند. آن ها با مطالعه ۵۱ شرکت بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴ دریافتند که رابطه مستقیمی بین نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام با نرخ بازده سهام و درآمد هر سهم وجود دارد و همچنین بین نسبت بدهی به دارایی با درآمد هر سهم ارتباط معناداری وجود دارد.
در بررسی و تبیین ارتباط بین اهرم و سرمایه گذاری ایرج نوروش و سیما یزدانی در سال ۱۳۸۹ بر اساس مقالات تجربی نتایج به بررسی این ارتباط و عوامل مؤثر بر آن پرداختهاند. نتایج به دست آمده نشان میدهد که رابطه منفی و معنیدار بین اهرم و سرمایه گذاری برقرار است. همچنین، نتایج نشان می دهند که ارتباط اهرم-سرمایه گذاری برای شرکتهایی با فرصت رشد کمتر، قویتر از شرکتهایی با فرصت رشد بیشتر است.
پورزمانی و همکاران (۱۳۸۹) به بررسی عوامل مؤثر بر ساختار سرمایه در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. بدین منظور، تعداد ۹۰ شرکت طی دوره سالهای۱۳۸۶-۱۳۸۰ به عنوان نمونه آماری انتخاب کردند. نتایج تحقیق نشاندهنده آن است که الگوی ساختار سرمایه عمدتاًً تابع معکوس سودآوری و تابع مستقیم ریسک و اندازه شرکت میباشد و با دارایی قابل وثیقه و سپر مالیاتی غیربدهی رابطه معناداری ندارد.
-
- Risk premium ↑
-
- Upper echelon theory ↑
-
- Risk taking ↑
-
- Risk aversion ↑
-
- Carmeli and Tishler ↑
-
- Hillier ↑
-
- Return on equity ↑
-
- Earning per share ↑
-
- Rajan and Zingales ↑
-
- Nirujah et al. ↑
-
- Becker and Hecken ↑
-
- Rakhmayil and Yuce ↑
-
- Herrmann and Datta ↑
-
- Wally and Becerra ↑
-
- Market price to book ratio ↑
-
- Return on assets ↑
-
- Chan and Chen ↑
-
- Frank and Goyal ↑
-
- Flath and Knoeber ↑
-
- Booth et al. ↑
-
- Chittenden et al. ↑
-
- Effective tax rate ↑
-
- Holman et al. ↑
-
- Liquidity Ratios ↑
-
- Leverage Ratio ↑
-
- Activity Ratios ↑
-
- Profitability Ratios ↑
-
- Tomas Jandik & Anil Makhija ↑
-
- Cash Value Added ↑
-
- Shareholder Value Added ↑
-
- Financial Distress (Bankruptcy) Costs ↑
-
- Transactions Costs ↑
-
- Adverse Selection ↑
-
- Agency Conflicts ↑