فانْقضّ کالسِّیلِ لا جُبْنٌ و لا وهنُ
هَزَّتْ فؤادیْهما الأشواقُ والشَّجَنُ[۲۴۸]
قلبانِ ضمَّتْهُما الأفراحُ والحُزنُ
و الحقدُ و الجرحُ و الأحداثُ و الفِتَنُ
و ترتمی نحوَ (صنعا) أختُها (عدن)[۲۴۹]
«عبدالله بردونی» در ابیاتی دیگر بواسطه این مضمون بریتانیای استعمارگر را مورد خطاب قرار داده است: «ای استعمارگر در جای خود توقف کن، زیرا وحدت عرب سیطره و قدرت تو را از هم پاشیده و در خون آنها قهرمانیهایی ایجاد شده است، یک نبرد آزاد و پیروزمندانه آنها را پیش هم گرد آورد. وحدت آنها به همان زخم ها و آه و ناله و رنجهایی است که در بدنشان ایجاد شده و همین زخمها برای قوم عرب نشان از افتخارات جاودانه و همیشگی است که در تپههای تاریخ همانند پرچمهای پیروزی به اهتزاز درآمدهاند».
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
قفی فقد شقَّ فجرُ العرب مرقده
و ضَمَّهُم فی الجهاد الحُرِّمعترک
و للعروبه أمجادٌ مخلده
و زمجرت فی دم العرب البطولات
ووَحَدَّتهم جراحاتٌ و آهات
کأنها فی رُبَی التاریخِ رایات[۲۵۰]
۴-۳٫مبارزه با استعمار
یکی از مسائل مهم و گسترده در دوران معاصر، دنیای غرب و خوی استعمارگر آن و چگونگی رویارویی با استعمار است. از این رو مبارزه با استعمار یکی از مضامین مهم در شعر این دوره است. به نظر میرسد. خاستگاه اصلی چنین رویکردی، حس وطندوستی است.
«بردونی» در این مضمون قصائد بسیاری دارد اکنون چند نمونه از آنها بررسی میشود تا معلوم گردد که وی در اشعار ملی و میهنی خویش خواستار مبارزه با استعمار بوده و در این مسیر هممیهنان را به واسطه اشعارش تشویق میکرده است.
وی در قصیده «هذه أرضی» مردمان میهنش را که در جنوب کشور مقیم هستند مورد خطاب قرار میدهد و میگویدک «ای مردمان سرزمین جنوب! به مبارزه با استعمار به پا خیزید و بر علیه وی قیام کنید و سویدای دلها را با کینه شعلهور کنید و کینه را به صورت شعله آتش و دود در وجود خود بر خیزانید و برای انتقاد به پا خیزید به فکر مبارزه با دشمن به تلافی عظمتی که از شما سلب نموده است ،باشید. ای سرزمین اجدادی من! از دشمن انتقام بگیر و وی را از صحنه روزگار محو کن؛ با تمام وجود با وی مقابله کن و دل را از خون و زخم سرشار کن همانا عظمت و پیروزی به مبارزه و نبرد است پیروزی از آن توست و موفقیت به عزم و اراده بستگی دارد. پس هر وجب از خاک کشورت که اشغال شده را از دشمن بگیر و در این راه هیچ ترس و واهمهای نداشته باش و سوار بر مرکب هول و هراس شو و برای مبارزه پرواز کن. و انقلابی مانند زبانه آتش بر علیه استعمارگران غاصب به پا کنید».
زمجری[۲۵۱] بالنَّارِ یا أرضَ الجنوبْ
واقذفی[۲۵۲] الحقدَ دخاناً و لهیب
وارکبی الموتَ إلی المجدِ السلیب ـ زمجر
والْهِبی بالحِقدِ حبّاتِ[۲۵۳] القلوبْ
زمجری للثأرِ یا أرضَ الجنوبْ
و أثأری یا أرضَ جدی و أبی ـ واثأری
واعصِفی[۲۵۴] بالغاصبِ المُسْتَعْمِر
وأمْلئی الروْعَ[۲۵۵] دماءً و جراحْ
و لکَ النصرُ و للعزم النجاح
وارکبی الهول و طیری للکفاح ـ زمجری
إنما المجدُ نضالٌ [۲۵۶]و سلاحْ
فاستعیدی کلَّ شبرٍ[۲۵۷] مُستَباحْ
أطْلقیها ثورهً کاللهبِ ـ أطلقی
واعصِفی بالغاصبِ المُسْتَعْمِر[۲۵۸]