ب– آیت الله جوادی آملی در مباحث اخلاقی خود نقدی در مورد افلاطون و نظریات اخلاقی او دارد، ایشان اشاره می کند به اینکه نظریه مُثُل افلاطون مبدأ و منشاء نظریات فلسفی آیندگان در مورد ماهیت روح و حقیقت معرفت در تاریخ فلسفه گشته است، اما اینکه آیا واقعا مثالهایی که افلاطون به آنها معتقد است و آنرا مبنای سعادتگری اخلاقی خود قرار داده واقعیت دارد یا خیر؟
و آیا با ادله عقلی قابل اثباتند یا نه، محل بحث فراوان است استاد جوادی آملی می فرمایند: اینها مسائلی است که باید در مباحث فلسفی مورد بررسی قرار گیرد و به نظر می رسد نمی توان ادله ی قاطعی به نفع این نظریه اقامه کرد.
در جای دیگر بعد از ارائه نظر افلاطون در آخر بیان می کند که این موضوع در دین اسلام هم مطرح شده و افلاطون چیز نویی نگفته است.[۲۲۷]
ایشان اذعان دارند که: نکته دیگری که در نظریه اخلاقی افلاطون به چشم می خورد امکان تغییر برخی صفات اخلاقی و دشواری برخی دیگر است. بعد استاد فرزانه اشاره دارند که در معارف دین مبین اسلام این مسئله نیز مورد تأکید قرار گرفته و همه اولیای الهی برای جلوگیری از ورود و ملکه شدن اخلاق رذیله به انسان تلاش کردند. به طوری که امام حسن عسگری(ع) فرمودند: (ردالمتعال عن عادته کالمعجز)[۲۲۸] یعنی تغییر دادن اخلاقی کسی که به کاری عادت کرده شبیه معجزه است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ج- در مورد نظریه ژان ژاک روسو در مورد انسان که معتقد است؛ انسان طبعی صلح طلب و بزدلی دارد به طوری که در مورد خطری اندک، پا به فرار می گذارد، اما وقتی وارد جامعه انسانی شد، آن گاه فکر حمله به دیگران در مغزش راه پیدا می کند.
استاد جوادی آملی در نقد این موضوع می فرماید: اگر طبیعت اولی انسان همان صلح جویی باشد که ایشان بدان اعتقاد دارند، پس چگونه می شود این ویژگی در جامعه به روحیه جنگ طلبی تبدیل شود، پس اینکه مدنیت ویرانگر طبیعت باشد، سخن درستی نیست.[۲۲۹]
۳-۲-۶- نقد و یا استفاده از نظرات مفسران اهل سنت:
آیت الله جوادی آملی در اکثر تفاسیر موضوعی خود، نظرات موافق و مخالف مفسران اهل سنت را بیان میکند و اگر جای نقد بود؛ نقد هم می کنند که نشان دهنده ی این است که ایشان آگاهی بسیاری نسبت به کتب تفسیری و عرفانی و فلسفی آنان دارد. کتابهای تفسیری مانند «الکشاف» از زمخشری، تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر المنار از محمد رشید رضا. شاهد مثال آن:
الف- در کتاب (معرفت شناسی قرآن) نقدی در مورد نظرات اهل سنت در اجماع دارند، استاد فرزانه میفرمایند: اهل سنت که در این باره گفته اند (لهم الاصل له و هو الاصل لهم)؛ آنهادر واقع بنیانگذار اجماعاند. فخر رازی داستان سیاسی سقیفه و مانند آن را در این قضیه دخالت می داند و گفته، که هرگز حجیت قرآنی روشنی برای اعتبار آن نداشتند. (وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا)[۲۳۰]
فخر رازی در ذیل این آیه گفته است؛ این آیه را، آیهی اجماع دانستهاند و نقل شده که شافعی سیصدبار تمام قرآن را قرائت کرده، آیه مزبور را یافت.
ایت الله جوادی آملی می فر ماید: اگر مسئله ی اجماع امر مبرهن دین است و جایگاه اصلی در دین داشت، که می توانست در برابر نص غدیر و سایر نصوص فراوان پیامبر اکرم(ص) مقاومت کند، حتما آیات روشنی در این زمینه نازل می شد تا استنباط معنای مطلوب آسان باشد.[۲۳۱]
ب-در کتاب(معاد در قرآن) نظر فخر رازی را بیان می کندو می گوید: چون عمل انسان عرض است و عرض فانی است؛ نمی تواند در آخرت به صورت جسم درآید و جوهر گردد، بنابراین مراد از وجدان عمل(یوم تجد کل نفس ما عملت)[۲۳۲] جزای عمل است یا یافتن نامه وصحیفه عمل است. استاد جوادی پاسخ دادند: آنچه درخارج واقع می شود عمل معنون به عنوان عمل خاص نیست، بلکه یک سلسله حرکاتی است که ازبین می رود، عمل همان عنوان اعتباری است که با روح عامل ارتباط دارد مثلآ نمازحرکاتی است که از بین می رود، ولی آنچه به عنوان عمل شناخته می شود همان اثری است که در جان انسان نماز گذاربرجا میماند. از این در قبر به گونه ای نورانی ظاهر می شود؛ زیرا از نیت وارده و روح برخاسته است و از نوعی ثبات درونی برخوردار است.[۲۳۳]
ج- استاد آیت الله جوادی آملی می فرماید؛ برخی ازمفسران مانند (طبری) تاویل را همان مصداق یا انتخاب بهترین مصداق می دانند. طبری بر اساس همین پندار، نام کتاب خود را (جامع البیان فی تاویل ای القران) نهاده است و ذیل آیه مورد بحث، می گوید: (اما التاویل فی کلام العرب هوالتفسیر)[۲۳۴] بنابراین (وما یعلم تاویله) به معنای (وما یعلم تفسیره) است.
آیت الله جوادی آملی در نقد نظراین مفسرمی فرماید: تاویل غیرازتفسیراست و رابطه ای با الفاظ قرآن ندارد وتاویل به این معنا، اختصاص به متشابهات ندارد بلکه سراسرقرآن، چه محکمات آن و چه متشابهاتش تاویل و حقیقتی عینی دارند که از آن ام الکتاب، کتاب مکنون، لوح محفوظ، عندالله، ولدی الله یاد شده و دست یابی به این مقام رفیع، تنها در اختیار راسخان علم و اهل بیت معصوم و طهارت است و نصیب افراد غیر معصوم مانند صحابه و تابعین نمی شود.[۲۳۵]
۳-۲-۷- نقدآراء حکما:
در تفاسیر موضوعی بعضی اوقات نظریه های حکما را هم، نقد می کند. شاهد مثال:
الف-در مورد نظریه حکما که می پنداشتند انسان دارای چند نفس است و هر یک ادراک و کار مختص به خود را انجام می دهند ؛ در جواب می گوید: آنچه مستدل و مبرهن است این است که انسان دارای نفس واحد است که همان صورت نوعیه او را تشکیل می دهد؛ و چون افعال ادراکی و تحریکی هر یک ازموجودات زنده رابه صورت نوعیه او باید نسبت داد، از این رونه تنها ادراک عقلی، بلکه تمام شناخت ها باید به نفس او نسبت داده شود پس با استناد به آیه (ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ)[۲۳۶]
ایشان می فرماید: مجموع این بخش از آیه در بردارنده ادراک ظاهری و باطنی است به دلیل اینکه روح در وحدت خود شامل همه قوای نفسانی است، روح یک متن مجمل است؛ که در مجاری ادراکی ،به تفضیل ظاهر می شود.[۲۳۷]
ب- بعضی از حکما در مورد نزول دفعی و تدریجی قرآن نظر دارند به اینکه: قرآن کریم تنها یک نزول تدریجی داشته و آیاتی که دلالت بر نزول قرآن در شب مبارک قدر دارند، مربوط به آغاز نزول قرآن است که در شب قدر صورت گرفته ؛ زیرا شروع کارهای مهم، مبدأ تحقق آن به حساب میآید، پس به لحاظ مبدأ نزول گفته شده که قرآن در شب قدر نازل شده است.
استاد جوادی آملی فرمودند: این سخن با ظاهر قرآن سازگاری ندارد؛ زیرا ظاهر آنجا که فرمود (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ)[۲۳۸] و نیز درسوره مبارکه (دخان)، که نخست به قرآن و کتاب مبین قسم میخورد و سپس میفرماید: ما آن را در شب مبارکی نازل نمودیم، مجموع قرآن مقصود است نه بخشی از آن. علاوه بر این که خود قرآن می فرماید: نزول قرآن درماه مبار رمضان صورت پذیرفته است: (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ)[۲۳۹] و چون شب قدر هم در ماه مبارک رمضان است پس اگر منظور، اولین نزول قرآن باشد نه همه آن، آغاز رسالت باید درماه رمضان باشد؛ در حالی که تاریخ مسلم امامیه بر آن است که بعثت آن حضرت در ماه رجب واقع شده است. بنابراین، ماه مبارک رمضان و شب مبارک، ظرف نزول تمام قرآن است نه خصوص آیات آغازین آن ، وگرنه بایدمبدا رسالت، ماه رمضان باشد نه ماه اصّب رجب، و نه بخشی از مجموع قرآن؛ زیرا در آن صورت، میان ماه رمضان و غیرآن فرقی نمی بود.[۲۴۰]
۳-۲-۸- پاسخ به شبهات:
در تفاسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی پاسخ به شبهات روز هم دیده می شود، که نشان از علم و آگاهی به جریانات روز است .
الف- برخی این تلازم عقلی را پذیرفته اند که اگر قرآن، کتاب بشری است در آن اختلاف فراوان یافت میشد، لیکن در بطلان (تالی) قیاس نظر دارند و می گویند که اگر در قرآن اختلاف نیست پس سخن که در آیات و احکام قرآن کریم واقع شد، چیست؟
استاد حکیم در پاسخ شبهه نسخ آیات می فرمایند: نسخ یک حکم به این معناست که امتداد زمانی آن حکم تا این حد معین بوده و اکنون عمرش به سر آمده و حکم جدیدی به جای آن می نشیند.
البته در امور بشری گاهی نسخ در اثر جهل قانونگذار است و پس از رفع جهل و رسیدن به علم، قانون نادرست گذشته را برمی دارد و به جای آن، قانون درست جدید را می گذارد. در عین حال در همین قوانین بشری هم، بسیار پیش می آید که قانونی را برای مدت کوتاهی تصویب می کنند. حد آن را مکتوم میدارند و زمان پایانی آن را مستور می کنند.
آیات و احکام منسوخه ی قرآن کریم از قسم دوم است؛ یعنی حکم صادر شده، اساساً زمان اجرای آن موقت بوده است. مانند آنچه در مورد حد زنای زن نازل شده که می فرماید: (فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ)[۲۴۱] حکم چنین بزهکاری برابر این آیه، حبس زن زناکار تا لحظه مرگ است ولی در آخر آیه می فرماید: (یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبیلاً)[۲۴۲] که اشاره است در آینده حکم جدیدی خواهد آمد، چنین شد و پس از مدتی آیه حد زنا نازل شد و زمان حکم سابق که حبس ابد بود به سر آمده و برداشته شد. بعد اشاره می کند که همه نسخ در کتاب و سنت، به تخصیص زمانی برمیگردد.[۲۴۳]
ب - خلاصه شبهه(صرفه) آن است که اگرفصاحت و بلاغت و علوم ادبی از ذوق بشرجاری شده و ساخته خود اوست، چگونه بشر نمی تواند کلامی فصیح و بلیغ مانند قران بیاورد؟
آیت الله جوادی آملی در پاسخ به این شبهه می فرماید: که فصاحت و بلاغت سه رکن دارد: اول آنکه باید انسان به آنچه در جهان موجود است آگاهی نسبی داشته باشد. دوم آنکه توانایی ساختن الفاظ و قرار دادن آنها برای معانی را داشته باشد. سوم آنکه بتواند آن معانی دانسته شده را با الفاظ مناسب آن به کار برد و به مخاطب خود برساند؛
آنچه در این سه رکن دراختیار بشر است و بدان احاطه دارد، تولید الفاظ و قرار دادن آنهاست اما نسبت به دو رکن دیگر توانایی و احاطه لازم را ندارد؛ زیرا معانی و دانسته های بشری دارای گسترش بسیار زیادی است و برخی از افراد، تنها به اندکی از آن احاطه دارند و برخی به بیشتر و معدود افرادی که معصومین (علیهم السلام) میباشند و به همه آن معانی احاطه دارند، و اما اینکه از کدام معنا به کدام لفظ ودر چه موقعیت بایدتعبیر شود، این از قریحه و ذوق و فطرت انسان سرچشمه می گیرد و در همگان پدید نمی آید، چون از شئون عقل عملی است، لیکن مرحله ی فایق آن که، به حد اعجاز می رسد مقدور غیر معصوم نیست، حتی در کلامهای معصومین، سخنی همتای قرآن کریم یافت نمی شود، چه اینکه رسول اکرم (صل الله علیه و آله) نه قبل از بعثت و نه بعد ازآن، کلامی همتای قرآن کریم، ارائه نکرد و آنچه از کلمات جامعه آن حضرت رسیده است هرگز هم وزن ادبی قرآن کریم نیست.[۲۴۴] نظیر شبهه فوق آن است که شخصی بگوید چرا بشری که شمشیر را ساخته، نمیتواند در صحنه پیکار پیروز گردد؟
ج-استاد حکیم در مورد شبهه تماثل می فرماید: قانون تماثل که می گوید (حکم الامثال فی ما یجوز و فی ما لا یجوز واحد) اگر این قرآن، سخن بشر باشد نه کلام خداوند، پس افراد بشر- که مانند رسول اکرم (صل الله علیه وآله) در بشر بودن هستند- باید بتوانند کتابی این چنین بیاورند. و اگرنتوانند روشن می شود که قرآن، کتاب الهی است نه بشری.
استاد جوادی آملی می فرماید: خدای سبحان در برابر این استدلال مشرکان که در هنگام دیدن معجزات انبیاء می گفتند: (لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ)[۲۴۵] به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه آنچه به رسولان الهی داده شده است به ما نیز داده شود، می فرماید (اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ)[۲۴۶] رسالت در جایی قرار می گیرد که لیاقت و طهارت و عصمت در آنجا باشد. اگر پیامبر به دستور خدا به ما می گوید من بشری مثل شما هستم (قل انما انا بشرمثلکم) بعد از آن هم می گوید (یوحی الیّ) یعنی دریافت وحی و داشتن معجزه مربوط به ویژگی روحی فوق العاده ای است که او دارد و دیگر افراد عادی بشرآن را ندارند.
بنابراین، اگر چه قانون تماثل تخصیص ناپذیر است ولی آن حضرت به دلیل خصیصه فوق العاده ای که دارد تخصیصآ از این قانون خارج است. البته تحلیل مسئله، محصول دیگری راهم به همراه دارد و آن اینکه قانون تماثل تنها در محدوده خاص خود، حاکم است و چون افراد عادی از لحاظ سعه روح و شرح صدر و عصمت نفس مثل پیامبر نیستند، لذا مشمول کبرای قانون تماثل نخواهند بود ؛وچون انبیای دیگر ونیز اولیای معصوم الهی در اصل عصمت وطهارت روح مثل پیامبراند، لذا آن ذات مقدس نیز از فیض وحی برخوردارند و درجات وحی یابی آنان وابسته به مراتب عصمت و ولایت آنهاست.[۲۴۷]
د-آیت الله جوادی آملی پاسخی به شبهات توحید عبادی در کتاب (توحید در قرآن ) دارند که به شرح زیر است .
۱- سجده فرشتگان برای حضرت آدم(ع) (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ)[۲۴۸] اصل اشکال این است که سجده، نوعی عبادت و شاید مهم ترین صورت آن است. در این آیه تصریح شده که حضرت آدم(ع) مسجود ملائکه شد، مسجود شدن یعنی معبود شدن. پس به امر الهی حضرت آدم(ع) معبود قرار گرفت.
استاد جوادی می فرماید: اولاً سجده ذاتاً عبادت نیست وگرنه در هر جا و به هر انگیزه ای صورت می گرفت عبادت می شد، در حالی که سجده گاهی برای عبادت است و زمانی برای استهزاء و گاهی تقیّه و مانند آن، در حالی که ذاتی نه تخلف پذیر است و نه اختلاف را قبول می کند.
ثانیاً: جوهره اصلی عبادت قصد الوهیت و استقلال در اصل هستی یا شأنی از شئون هستی، مانند قدرت بر تقریب کسی به خدا و توان شفاعت نزد خدا برای معبود است و اگر سجده کننده چنین قصدی نداشت سجده او عبادت مسجود له نیست.[۲۴۹] در سجده ملائکه هرگز قصد الوهیت و ربوبیت استقلال برای حضرت آدم(ع) مطرح نبود تا گفته شود حضرت آدم(ع) معبود فرشتگان شد بلکه آن حضرت تکریماً جهت سجده قرار گرفت و سجده ملائکه امتثال امر الهی عبادت خدا بود.
۲- سجده حضرت یعقوب و فرزندان بر حضرت یوسف(ع) (وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً)[۲۵۰] جواب از این برداشت نیز مانند جواب از شبهه قبلی است؛ نظیر کعبه که هنگام نماز قبله نمازگزار قرار می گیرد و هرگز معبود نیست بلکه جهت عبادت خداست.
پاسخ دیگر اینکه اگر بپذیریم سجده یعنی پیشانی بر خاک نهادن و مطلق این کار را نیز عبادت بدانیم آدم و یوسف(ع) مسجود و معبود نبودند، بلکه تنها جهت و قبله سجده برای خدای سبحان قرار گرفتند و معنای (آسجِدُو الآدَم)[۲۵۱] اسجدوا الی آدم است، یعنی به طرف و جهت آدم سجده کنید؛ مانند آیه(فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ)[۲۵۲] که جهت کعبه مراد است در اینجا نیز انسان کامل مانند کعبه، جهت عبادت فرشتگان قرار گرفته است نه معبود و مسجود آنان.[۲۵۳]
ح – در مذاهب اهل سنت دو مذهب ( جبر و تفویض) نسبت به نقش اراده انسان وجود دارد.که آیت الله جوادی آملی به شبهات این مذاهب پاسخ جامعی دادند.
نظریه جبر: اشاعره توحید افعالی را به گونه ای تفسیر می کنند که موجب سلب اختیار از انسان است، اینها نظر دارند که تنها ارتباط بین انسان و افعال او این است که خدا اراده کرده، یا عادت او تحقق گرفته است تا افعال انسان در پی ارادهی او تحقق یابد.
نظریه تفویض: معتزله توحید افعالی را به طور عام و فراگیر نمی پذیرند بلکه انسان را در افعال خود، فاعل مستقل می دانند و در این خصوص قائل به تفویض قدرت و اختیار و اراده هستند، برای اثبات هم دلیل عقلی می آورند، هم نقلی، این دو گروه برای این نظر خود دلایل عقلی و نقلی می آورند.
ایشان در پاسخ به نظرات آنها و شبهه آنها، نظریه «امر بین امرین» را بیان می کنند که از جانب امامیه ارائه شده است، امامیه در پرتو قرآن کریم، با عنایت به روایات اهل بیت عصمت و طهارت ورهنمود عقل برهانی، ضمن ابطال تفکیک و رد جبر و تفویض و قبول توحید افعالی راه معتدل و میانه را که از آن تعبیر (امر بین امرین) می شود، پیموده است که به تعبیر امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، راه سومی هم هست، راهی که وسیع تر از فاصله بین زمین و آسمان است.آیت الله جوادی آملی با ادله قرآنی هم این شبهات جبریون را جواب میدهندکه به شرح زیر است:
(وًاللهٌ خًلًقکٌم وً ما تًعمًلٌون)[۲۵۴]؛ خدا شما و اعمالتان را آفرید. ظاهرا این آیه، افزون بر این که انسان و اعمال او را مخلوق خدا می داند، اعمال را به انسان نیز اسناد می دهد. یعنی فاعل اعمال اختیاری انسان دو فاعل در طول یکدیگرند یکی خدا که فاعل وعلت بعید است و دیگری انسان، که فاعل قریب و سبب مباشر است.
(قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبین یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ)[۲۵۵] قطعاً برای شما از جانب خدا نور و کتابی روشنگر بیان کردیم، هر که از خشنودی خدا پیروی کند، خدا به وسیله ی آن کتاب، او را به راه های سلامت رهنمون میسازد، در این کریمه، هدایت کسانی که پیرو رضایت حق اند، هم به خدا اسناد داده شده و هم در طول آن به قرآن که فاعل قریب هدایت است.
(وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ)[۲۵۶] و اگر مردم آبادیها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم، ولی آنان تکذیب کردند، پس به (کیفر) دستاوردشان، آنان را موآخذه نمودیم. در این آیه، نزول برکات آسمان و زمین بر مؤمنان با تقوا، مواخذه کافران اهل تکذیب، به خدا اسناد داده شده است و از سوی دیگر ایمان و تقوا، علت نزول رحمت و نیز تکذیب، علت مواخذه معرفی شده است.
(قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنینَ)[۲۵۷]، با آنان بجنگید، تا خدا به دست شما آنان را عذاب و رسوا کند و شما را بر ایشان پیروز گرداند و دلهای مؤمنان را خنک سازد. در این کریمه پذیرفته شده که مؤمنان سربازان الهی هستند و باید با کفار نبرد کنند و از حریم وحی حمایت نمایند.
در پایان استاد فرزانه می فرماید: آیه ی شریفه، مؤمنان را فاعل مباشر دانسته و کشتن کافران را به اذن تکوینی و تشریعی حق به سپاهیان اسلام اسناد داده است، و چون فاعلیت آنان در طول فاعلیت خدا و مستلزم محدودیت قدرت و اراده الهی نیست، اسناد فعل به هر دو، فاعل حقیقی است.[۲۵۸]
چ- در کتاب (معاد در قرآن) ایشان در مورد نظر وهابیون در مورد شفاعت می گوید: وهابیون به پیروی از ابن تمیمه در باب شفاعت عقیده ای دارند که با همه فرقههای اسلامی مخالف است، اینان، این اصل که اصل شفاعت را پذیرفته اند، بر آنند که ما حق نداریم درخواست شفاعت از پیامبر یا پیشوایان دینی داشته باشیم و تنها می توانیم از خدا بخواهیم که او پیامبر را در حق ما شفیع گرداند یا اذن دهد که شفیع ما شود؛ زیرا شفاعت از غیر خدا خواستن انسان را به وادی شک و گمراهی می کشاند.
ایشان دررد این اعتقاد آورده اند که این عقیده خلاف صریح قرآن است؛ زیرا استغفار پیامبران برای فرزندان یا سایر مردم یا اصحاب خویش نوعی شفاعت است که قرآن بروشنی از آن نام برده است (وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ)[۲۵۹]، (یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ)[۲۶۰]، (وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ)[۲۶۱].
ایشان متذکر می شوند که تبیین معنای شفاعت و تحلیل معنای توسل و توجیه صحیح نماز کنار قبر معصوم و ترسیم درست معنای دعا و مناجات در جوار تربت پیامبر(ص) و امام(ع) در زدودن توهم وهابی ها نقش بسزایی دارد.[۲۶۲]
۳-۲-۹- استفاده از مباحث علمی:
از دیگر ویژگی که در تفاسیر موضوعی ایت الله جوادی آملی دیده می شود این است که ایشان به گونه ای از روش های علمی هم استفاده کردهاند مثلاً در تفسیر موضوعی خود در مورد نظام های حاکم بر جهان اندک اشارت علمی هم داشتند که به شرح زیر است:
چشم، مهم ترین وسیله ارتباط با جهان خارج است، این عضو کوچک در عین داشتن پیچیده ترین سیستم، از چنان نظم درونی و هماهنگی با سایر اعضا برخوردار است که واقعاً انسان را در مقابل خالق و ناظم آن به خضوع وا می دارد. طبقا هفتگانه صلبیه، شمیمه، عنبیّه، جلدیّه، زلالیّه، زجاجیه و شبکیّه هر یک خود دارای نظم و ساختمان ظریف و شگفت انگیز است. رعیات مسائل دقیق فیزیکی و ریاضی در آن انسان را به اعجاب وامی دارد. زبان نقش اساسی در ارتباط انسان با یکدیگر دارد. وجود لبها نقش مهم آن در سخن گفتن، نگه داشتن غذا در دهان، حفظ رطوبت دهان و زیبایی صورت، گوش دریچه دیگر برای ارتباط انسان با دیگران، از چنان منزلتی برخوردار است که در قرآن کریم در ردیف سایر اعضا بلکه مقدم بر آنها ذکر شده است.
(وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)[۲۶۳]، مهم تر از این؛ نعمتهای معنوی و ظاهری مانند اختیار و اراده و ….[۲۶۴]