۸۴۱/۰
عدالت تعاملی
۹
۹۴۱/۰
محرومیت نسبی
۱۳
۷۷/۰
۳ـ۹ـ تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
۳ـ۹ـ۱ـ متغیر وابسته پژوهش بی تفاوتی اجتماعی
در تعریف جامعه شناختی مفهوم«بی تفاوتی»، برخی نویسندگان از مفاهیم مقابل آن مانند مشارکت و درگیری استفاده کرده اند؛ بی تفاوتی اجتماعی را مترادف با عزلت گزینی، بیعلاقگی و عدم مشارکت افراد در اشکال متعارف اجتماعی معنا کرده، و در اشکال متعارف اجتماعی معنا کرده و در تحلیل خود، آن را مقابل علاقه اجتماعی[۱۲۷] درگیری در فعالیتهای اجتماعی، روان شناختی و سیاسی قرار دادهاند(محسنی تبریزی، ۱۳۹۰: ۴).
هارولدکاپلان[۱۲۸]«آن را حاکی از نبود احساس درونی و عاطفه، عدم علاقه و درگیری هیجانی نسبت به محیط خود» تعریف می کنند(کاپلان، ۱۳۷۵: ۲۹):
تعریف عملیاتی:برای سنجش این مفهوم از پرسشنامه دانایی فرد، حسن زاده وسالاریه در (۱۳۸۹)، استفاده شده:
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بسیار سرد و کاملا رسمی با مدیر رفتار می کنم.
برای پرهیز از مسئولیت های بیشتر،از اظهار نظر درباره ی توانایی هایم خوداری می کنم.
گاهی اوقات برای فرار از پاسخگوی به دروغ های مصلحتی متوسل می شوم.
بعضی وقت ها خواسته های مدیر را از روی قصد به تعویق می اندازم.
گاهی اوقات که مدیر من را صدا می کند، خود را به نشنیدن می زنم.
از سر اجبار در جلسات شرکت میکنم و تمایلی به شرکت در جلسات ندارم.
در جلسات به جایی اظهار نظر درباره صحبت های رد و بدل شده، سکوت می کنم.
مدیر را از روند کارها مطلع نمی کنم.
در جلسات عمداً از نگاه کردن مستقیم به مدیر پرهیز می کنم.
گاهی اوقات برای گذران وقت از امکانات سازمان(تلفن و اینترنت) استفاده شخصی می کنم.
بعضی روزها در ساعات اداری به امور شخصی خود می پردازم.
ممکن است در دوره های آموزشی نامرتبط با شغل شرکت کنم. اما بی فایده بودن این دورهها را پس از اتمام دوره، به سازمان اطلاع ندهم.
در کارهای گروهی همراهی فراوانی از خود نشان نمی دهم.
از برقراری رابطه دوستی با دیگران پرهیز میکنم.
گاهی اوقات کار دیگران کوچک وضعف های آنها را بزرگ می کنم.
هر عملی که دیگران انجام می دهند، به نظرم خود شرینی نزد مدیر است.میزان دقتم در کار کمتر شده.
تمایلی به نوآوری و خلاقیت در کار ندارم.
بعضی روزها سرعت کارم پایین تر از حد معمول است.
بعضی روزها به هر بهانه ای سعی می کنم در سر کارم حاضر نشوم.
تمام ابعاد این متغیر به گزینه های کاملاً موافقم تاکاملاً مخالفم در سطح سنجش فاصلهای اندازه گیری شده است.
۳ـ۹ـ۲ـ بیگانگی اجتماعی
بیگانگی مبین نوعی احساس بی قدرتی و تنفر از خود و مردم می باشد که کنیستون آن را عکس العملی تعریف می کند که نسبت به متغیرهای جمعی، فشارهای اجتماعی و زیان های تاریخی ابراز می شود و به دنبال آن برخی از این افراد متمایل به طرد جامعه خود شده و مسیر را برای خود تشکیل می دهند(محسن تبریزی، ۲۰۰۴: ۱۳۳).
میچل نیز بیگانگی را به معنای احساس انفصال، جدایی و عدم پیوند ذهنی و عینی بین فرد و محیط پیرامون او(یعنی جامعه، انسانهای دیگر و خود) تعریف می کند(محسن تبریزی، ۱۳۷۰: ۳۲).
تعریف عملیاتی:برای سنجش این مفهوم از پرسشنامه بیگانگی اجتماعی حمداله نادری، حسین بنی فاطمه، محمد حریری اکبری(۱۳۸۸( استفاده شده. بیگانگی اجتماعی، احساس بی قدرتی، احساس بی هنجاری، احساس بی معنایی، انزوایی اجتماعی، تنفر فرهنگی و تنفر از خود را بروز می دهد(سیمن، ۱۹۵۹: ۷۸۳).
۳ـ۹ـ۲ـ۱ـ احساس بی قدرتی[۱۲۹]
عبارت است از احتمال و یا انتظار متصوره از سوی فرد در قبال بی تأثیر عمل خویش و یا تصور این باور که رفتار او قادر به تحقق و تعیین نتایج مورد انتظار نبوده و وی را به هدفی که براساس آن کنش او تجهیز گردیده رهنمون نیست(محسن تبریزی، ۱۳۷۰: ۶۸ـ۶۷).
تعریف عملیاتی بی قدرتی: برای سنجش این مفهوم از پرسشنامه بیگانگی اجتماعی حمداله نادری، حسین بنی فاطمه، محمد حریری اکبری (۱۳۸۸( استفاده شده.
-در برخورد با معضلاتی که روز به روز در سطح جامعه در حال افزایش است، بیش از پیش احساس ناتوانی می کنم.