تحمل پذیری
مسئولیتپذیری
خودسنجی
فعال بودن
رقابت
هدفداری
احترام متقابل
حقیقتجویی
جستوجوی موقعیتهای تازه زندگی
گوش دادن به ندای درون
شناسایی نقاط قوت و ضعف
به کارگیری قوای ذهنی و جسمی
تسلط و تمرکز بر موضوع
جدول ۱-۲
راهکارهای اعتماد به نفس در روانشناسی. در این جدول راهکارهای دستیابی به اعتماد به نفس بهطور اختصار آمده است. در روانشناسی اعتقاد بر این است که برای کسب اعتماد به نفس و یا ارتقاء آن، فرد باید این موارد را در خود ایجاد یا تقویت نماید.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۶- علائم و نشانه های اعتماد به نفس
نشانه ها و علائم اختلال در اعتماد به نفس، زمانی بروز میکنند که فرد روشهایی را در مقابل راهکارها و راه های تقویت اعتماد به نفس پیش گیرد. احساس بیارزشی در وهله اول عاملی است در کاهش اعتماد به نفس و حتی در مواردی موجب تخریب این قوه میشود. بدبینی و داشتن موجهای منفی نسبت به امور زندگانی، داشتن روابط ناموفق بین فردی، اهداف غیر منطقی داشتن، ناتوانی در شناسایی موقعیتها، ترس از شکست، انزوای اجتماعی، احساسات منفی، تصویر ذهنی منفی از خود، سخنان تحقیرآمیز، ناتوانی در تحمل سختیها و شدائد و همچنین شکها و تردیدها و شاید بسیاری از عوامل دیگر از این جمله باشند.[۱۶۸]
اگر بخواهیم علائم و نشانه های کسی که فاقد اعتماد به نفس است را به نحو اجمالی بیان کنیم، باید گفت که این افراد در کارهای خود تردید دارند، تحت هر شرایطی به موضوع خود از نظر منفی توجه میکنند و در واقع مثبتنگر نیستند. علاوه بر اینها برای رسیدن به اهداف خود خیالبافی میکنند و چون به این مرحله توخالی میرسند، ترس و عـدم اطمینان نیز آنها را همـراهی میکند. از اینرو افـرادی بسیار آسیبپذیر بوده و چون دچار خودکمبینی شدهاند، تمایل به تظاهر در مقابل دیگران دارند و از این جنبه خود را میفریبند. روی این مبنا تقلیدهای کورکورانه آنان بر کسی پوشیده نیست.
به بیان دیگر کسی که اعتماد به نفس دارد و یا به تعبیر بهتر از اعتماد به نفس بالا برخوردار است، احساس خوشایند ارزشمندی یا همان عزت نفس در وجودش ساری است. به افراد و کارهای آنان و از همه مهمتر به خود و کارهایش حسن ظن دارد. به زندگی و کارآمدی امیدوار است، موجهای مثبت ذهنی وجود او را فرا گرفته و به کاستیها و نداشتهها نمیاندیشد. ارتباطات موفق بین فردی دارد و همگان از ارتباط با او مسرورند. در زندگی و کار، اهداف بالایی را دنبال میکند و از این جنبه توانایی شناسایی موقـعیتهای مهم و کارآمد را در راستای کارهای خود مدنظر دارد. ترس از شکست او را زمـینگیر نمیکند و تعریفی که از شکست در ذهن او وجود دارد و عملا در کارهای خود توجه دارد همانا کسب تجربه است و آن را پلهای برای موفقیتهای بعدی میداند. بنابراین چنین شخصی حالت انزوای اجتماعی ندارد و احساسات منفی بر او غلبه نمیکنند و خود او نیز حالت منفی برای خود متصور نشده است. سخنان تحـقیرآمیز در او اثر نمیکند. تلخی سختیها و شدائد را به جان میخرد تا شیرینی موفقیتها را بچشد. همچنین با شک و تردیدها مقابله میکند و آنها را به دل راه نمیدهد و در کارهای خود مصمم و استوار است.
همه این موارد نشانههایی بودند که در سیمای فرد دارای اعتماد به نفس نقش میبندد که البته بعضی از این موارد را خود فرد نیز حس میکند و شاید روزانه با آنها برخورد داشته باشد و بعض دیگر مواردی است که اطرافیان متوجه آنها میشوند. در نهایت از هر کدام که باشد، علائم و نشانگانی است برای کسی که جویای اعتماد به نفس بالا است. بنابراین اگر این ویژگیها را دنبال کند و شاکله آن را در وجود خود ترسیم کند، میتواند به مطلوب خود برسد و او نیز از اعتماد به نفس بالا بهرهمند شود و آثار آن را در تمام مراحل و شئون زندگی خویش ملاحظه کند.
۷- آثار جسمی و روانی اعتماد به نفس
با عنایت به روشهایی که راجع به اعتماد به نفس ذکر شد، آثار جسمی و روحی ـ روانی بسیاری برای آن وجود دارد. اگر بخواهیم این آثار را تقسیم کنیم، قسمی از آنان به لحاظ فقدان اعتماد به نفس منفی بوده و قسم دیگر به لحاظ برخورداری از اعتماد به نفس، مثبت هستند. علائمی که اعتماد به نفس پایین، جسم آدمی را تحت تأثیر قرار میدهند عبارتند از: لرزش دست و پا، گرفتگی صدا، اضطراب و تشویش و غیره که از پیامدها و عوارض محسوس هستند. مواردی که ذکر شد شاید در زمره عوارض ظاهری و پیش پاافتاده قرار بگیرد، اما عوارض و بیماریهای دیگری نیز وجود دارند که ناشی از فقدان اعتماد به نفس بوده نیاز به توجه دقیق دارند. از سوی دیگر، نقش منفی بیماریهای صعبالعلاج جسمی، در کاهش اعتماد به نفس، بر کسی پوشیده نیست.
افسردگی از آثار روحی ـ روانی است که بر اعتماد به نفس اثر مستقیم میگذارد و البته رابطه دوسویهای بین افسردگی و اعتماد به نفس برقرار است، که هریک میتوانند بر دیگری اثر بیواسطه داشته باشند. به بیان دیگر اگر کسی افسردگی بالایی در یکی از امور زندگانی خویش داشته باشد، این حالت روحی در اعمال و رفتار او نیز اثر گذاشته و او را دچار انزوا و گوشهنشینی میکند. روشن است که شخص منزوی از نظر فکری و روحی و به تبع از لحاظ جسمی آمادگی انجام کارها را ندارد؛ بنابراین اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و احساس ناخوشایندی از ارزشمندی خود مییابد. در مقابل کسی که اعتماد به نفس پایین دارد و از این لحاظ ضعف این قوه در او محسوس است، اگر در کارهای خود موفق نشود یا اینکه با شکست مواجه شود، افسردگی یار و همراه وی خواهد شد. اکنون اگر آثار مثبت اعتماد به نفس را اجمالا ملاحظه کنیم، میتوان موارد ذیل را نام برد: رشد اجتماعی، سلامت و بهداشت روان، جلب اعتماد دیگران، پایداری در راه رسیدن به اهداف زندگی و در نهایت موفقیت در نیل به مقصود.
یکم. تبعات ضعف اعتماد به نفس
به اعتقاد فروید اگر اعتماد به نفس آسیب ببیند، امراض روانی بسیاری متوجه انسان میشود. اولین بیماری که فروید از آن نام برده اسکیزوفرنی[۱۶۹] یا همان روانپریشی است. این بیماری به عنوان بیماری اعتماد به نفس قلمداد شده و در طی آن اساس شخصیت آدمی فرو میریزد. سپس اختلال دیگری که در پی دارد افسردگی است و در نهایت نیز اختلال مانیا. خود فروید راه درمانی که پیشنهاد میکند این است که اختلالات روانی را باید روی اعتماد به نفس بنا کرد و تعریف نمود، آسیبشناسی و درمان آن را منوط به این اسلوب دانست؛ چراکه اعتماد به نفس تمامکننده و کاملکننده شخصیت آدمی است.[۱۷۰]
نظریههای روانکاوی عموماً برآنند که عزت نفسِ نازل و ضعیف و احساس بیارزش بودنِ افسردهها، برخاسته از نوعی نیاز کودکانه به تأیید شدن از جانب والدین است. عزت نفس کسانی که در معرض افسردهشدن هستند اساساً وابسته به منابع بیرون از خودشان است؛ یعنی به تأیید و حمایت دیگران منوط است و چنانچه این قبیل تأییدها نابسنده و نارسا باشد ممکن است شخص به ورطه افسردگی وارد شود.[۱۷۱] البته در حالات دیگری از افسردگی ممکن است فرد، اعتماد به نفس فراوان داشته باشد و پرتوان و پرانرژی به نظر رسد.
دوم. ویژگیهای شخصیتی فرد دارای اعتماد به نفس
علاوه بر شاخصه های فرد دارای اعتماد به نفس که پذیرش دیگران، خودگشودگی، هدفداری و وحدت شخصیت را میتوان نام برد و در فصل کلیات نیز از آن صحبت شد، ویژگیهای دیگری نیز برای این افراد وجود دارد. از نظر شخصیت، افراد یا برونگرا هستند یا درونگرا. حال در این تقسیم عمدتاً شخصیتهای درونگرا دارای اعتماد به نفس پایین هستند. اینگونه شخصیتها در دیدگاه روانپویایی شامل بیتوجهی در دوران طفولیت بودهاند که این بیتوجهی اعم از تشویق نشدنها و یا تنبیهها است.
تحقیق ذیل ادعای بالا را تأیید میکند که یکی از رفتارهای مهمی که به نظر میرسد وجه تمایز افراد برونگـرا و درونگـرا باشد، اعتماد به نفس کـلی آنها است. از آنجا که در فرهـنگ غربی تمـایلات برونگرایانه، دارای ارزش بیشتری نسبت به افکار درونگرایانه است، توجه مثبت بیشتری نیز نصیب افراد برونگرا میشود. از سوی دیگر برونگرایی شاید زاییده وراثت باشد، بنابراین سایر خصوصیات بالقوه شخصیتی در سیر تعالی انسان میتواند تحت تأثیر واقع شود. از اینرو خوشبینی، عاطفه مثبت و منفی و حمایت اجتماعی نقش واسطه را بین برونگرایی و اعتماد به نفس ایفا میکنند. به بیان دیگر اعتماد به نفس بالا با خوشبینی، عاطفه مثبت و حمایت اجتماعی رابطه مستقیم داشته و در مقابل با عاطفه منفی رابطه عکس دارد.[۱۷۲]
غیر از رابطه مستقیمی که بین اعتماد به نفس و برونگرایی وجود دارد، بین خودکارآمدی و اعتماد به نفس نیز ارتباط مؤثری ملاحظه میشود. طبق تحقیقی که انجام شده است بین خودکارآمدی و اعتماد به نفس همبستگی قوی وجود دارد و به همین دلیل کسی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است، خودکارآمدتر بوده و به تبع رفتارهای بهداشتی مناسبی را بروز میدهد و در نهایت پیشرفتهای قابل ملاحظهای خواهد داشت.[۱۷۳]
درحقیقت تشویق و تنبیه رابطه مستقیم با اعتماد به نفس دارند. تشویق که ضد تنبیه است اعتماد به نفس را تقویت کرده پرورش میدهد. حال اگر مراتب اعتدال در پاداش و جزا رعایت شود اعتماد به نفسِ تشکیلشده نیز در حد اعتدال خواهد بود. در هر صورت اگر بنای خودباوری انسان که باید از دوران کودکی ساخته شود، با توفان هجمههای کلمات و جملات نامناسب والدین مواجه شود، باور نداشتن به خود و بیاعتقادی به خویشتن را دامن زده، ساختمان اعتماد به نفس را فرو میریزد. حتی ممکن است انسان را از فراز عزت به نشیب ذلت بکشاند و از این بالاتر باید گفت که نامهربانی با دیگران، خود یکی از مصادیق تنبیه بوده، چشمپوشی از آنها و داشتن روابط سرد عاطفی نیز اثر سوء خود را خواهد داشت. بنابراین باید در محاورات از کلمات مثبت استفاده شود و به حرکات و اعمالی که از انسان سر میزند توجه و دقت کافی نمود.
اعتماد به نفس کاذب، متغیر و متناوب و موارد دیگر مانند تنبیهات بیش از حد و یا تشویقات بیش از حد یا حتی فقدان تنبیه همگی موجب میشوند که جنبه اخلاقی انسان از بین رفته و مشکلات عدیدهای را رقم بزند. این امور که حاکی از نوع تربیت والدین است اختلالات شخصیتی را به دنبال دارد. مثلاً ممکن است فردی در کودکی بسیار تعریف شده و مورد تمجید قرار گرفته باشد، و وقتی به بزرگسالی رسید واقعیات را خلاف آموزشها و تلقینات والدین بیابد. در شخصیتهای برونگرا تغییرات اعتماد به نفس هر لحظه در حال تغییر بوده، در زمانی ممکن است سختترین کارها را انجام دهند و در زمان بعدی از انجام کار معمولی روزانه استنکاف بورزند.
حتی شخصیتهای پارانوئید که ممکن است با توجه به شرایطی برونگرا یا درونگرا باشند؛ چون فرایند اعتماد بخشی برای این افراد توسط والدین عملی نشده، به وجود خود عقیدهای نداشته، عدم ایمان و اعتقاد به خویش، منجر به ضعف اعتماد به نفس میشود. در نهایتِ امر، آنان علاوه بر داشتن اختلالات شخصیتی به افسردگی نیز مبتلا خواهند شد. بعضی معتقدند که مریض اسکیزوفرنی، در گذشته دور با اختلالی که در اعتماد به نفسش ایجاد شده، رشد کرده و بزرگ شده است؛ یعنی بهطور ناخواسته تنبیه شده و پذیرفته نشده است و همواره احساس بد بودن دارد. همچنین با نداشتن خودباوریِ مثبت، وارد اجتماع شده که منجر به عقبنشینی در فعالیتهای خود میگردد.
آنچه که در فرایند اعتماد به نفس دارای اهمیت بوده و باید آن را فرا گرفت، این است که مقاومت و ایستادگی در برابر فشارها، ضروری است؛ چرا که سراسر زندگی خالی از فشار روانی نبوده و کسی که یارای تحمل و گذر ندارد بیتردید بیماری، او را فرا خواهد گرفت. تنبلی، نامطلوب دانستن خود، ارزش و احترام قائل نشدن، احساس گناه کردن، خشم و بدگمانی از آثار ضعف در اعتماد به نفس است.
افرادی که نسبت به خود، ارزش و احترام بیشتری احساس میکنند و در ارتباط برقرارکردن با دیگرن موفقتر باشند، احساس اطمینان به مشاهدات و تفاوتهایشان مشهود بوده، در نتیجه استقلال اجتماعی و قدرت بیشتری خواهند داشت. در مقابل، افرادی که دارای مفهوم فردی ضعیف هستند، نوعی عدم اعتماد به خود، ترس از ابراز عقاید در آنها بارز خواهد بود. در نتیجه چنین افرادی بیشتر به سوی انزوا مایل هستند تا شرکت در بحث و گفتگو با دیگران. علاوه بر این کشمکشها و تضادهای درونی آنها، سبب بازدارندگی فعالیت قدرت ابتکارشان میشود. حال میتوان نتیجه گرفت که اعتماد به نفس با زودرنجی، ارتباط غیر مستقیم دارد. در واقع افرادی که دارای اعتماد به نفس هستند بسیار کمتر از دیگران احساس زودرنجی دارند؛ یعنی کمتر از دیگران در موقعیتهای مختلف آشفته خواهند شد.
بنابراین باید متذکر شد، افرادی که عزت نفس بالایی دارند، تیپولوژی شخصیتی آنان بدینگونه است که انسانهایی فعال، گویا، موفق، دارای اعتماد به نفس بالا، خوشبین، دارای اضطراب کمتر و داشتن نگرش مثبت نسبت به خود هستند. اما کسانی که از عزت نفس پایین برخوردارند، افرادی افسرده، ترسو و عصبانی، گوشهنشین و غیر دوستداشتنی هستند.
از آنجا که عزت نفس ابعاد مختلفی دارد، زمینه خانوادگی آن، احساسات فرد درباره خود، به عنوان عضوی از خانواده را منعکس میکند. اگر او مورد علاقه و محبت افراد دیگر خانواده باشد، احساس امنیت کرده و در نتیجه عزت نفس او مثبت است. از نظر جسمانی، عزت نفس او بر رضایت فرد از وضعیت فیزیکی و قابلیتهای جسمانی او آنگونه که به نظر میرسد، مبتنی است. در نهایت عزت نفس کلی ارزیابی عمومیتری از خود است که بر ارزشیابی فرد از خودش درتمام زمینه ها تأکید دارد.[۱۷۴]
از دیگر آثار اعتماد به نفس بالا رسیدن به عزت و کرامت انسانی است. همچنین پایداری در راه هدف، افتخار به پیشرفتها، انگیزه رویارویی با چالشهای جدید و افزایش قدرت مواجهه با مشکلات و ناملایمات زندگی و تحمل سختیها نیز از آثار آن است. حتی جلب اعتماد دیگران و تأثیرگذاری بر افراد که منوط به خودباوری است از اثرات همین اعتماد به نفس است. البته حفظ سلامت روانی، نگاه مثبت به زندگی و پرهیز از عوارضی مانند نگرانی، بیثباتی، اضطراب، بدبینی، پرخاشگری، افسردگی، خودکمبینی، وسواس و در مقابل این عوارض برخورداری از رشد اجتماعی، استقلال در اندیشه و عمل، آیندهنگری متأثر از اعتماد به نفس هستند.