(ریاضی یزدی،۱۶۲:۱۳۷۵)
تلخ است می، منوش مگر با شکر لبی یعنی شراب بی مزه خوردن حرام شد
(همان،۱۶۲)
لب شکَر لبان شهر ما را پر از نوش عسل، شهد شکر کن
(همان: ۱۷۶)
نوش لبش نوش که آب حیات می چکد از چشمه ی حیوان او
(همان: ۱۷۷)
شهد لب و شور می یاران به هم آمیزند تا درد ریاضی را درمان کند این معجون
(همان: ۱۷۷)
شهد شکر دارد و شور شراب مزمزه پسته خندان او
(ریاضی یزدی،۱۷۷:۱۳۷۵)
با نیم خنده ی لب نوش آفرین او هر جا که قند در دهنی بود آب شد
(همان: ۱۶۰)
بر لبش با بوسه ای تب خال زد اما نگفت از لب داغ ریاضی بود یا شهد لبش
(همان: ۱۶۹)
بخند ای گل که با شهد لب شکَر فشان تو شراب و شیر شکَر سازم و در هم بیامیزم
(همان: ۱۷۲)
بوسه ای نامده بر لب، به دهن آب شده در هوای لب یا قوتی شیرین شکری
(همان: ۱۸۰)
رنگ لب مختصری کم رنگ است حیف از این شهد لب شکر خاست
(ریاضی یزدی، ۲۰۱:۱۳۷۵)
سر انگشت بر آن لب زد و گفت چسبناک است عسل یا خرماست
(همان: ۲۰۱)
با تبسَم لب او باز شود ورنه چسبنده تر از باقلواست
(همان:۲۰۱)
این نبات است و یا توت هرات این شکرپاره هلو یا حلواست
(همان: ۲۰۱)
شاعر از آرایه ی تجاهل العارف برای تاکید وصف لب یار استفاده کرده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
گاه با قهقهه ی خنده ی یار نقش بر آن لب خندان بودم
(همان: ۲۶۸)
چشمه ی نوش
مژدگانی بده ای چشمه ی نوش دختر فتنه گر عشوه فروش
(ریاضی یزدی،۳۷۰:۱۳۷۵)
چشمه ی نوش کنایه از معشوق است. مصرع دوم تنسیق الصفات است، فتنه گر و عشوه فروش هر دو صفت است برای دختر.
رنگ می، سرخی گل، شهد شکر، شور شراب همه را لعل می آلود تو تنها دارد
(ریاضی یزدی، ۱۵۴:۱۳۷۵)
شاعر معتقد است تمام ویژگی های یک لب زیبا مثل رنگ زیبای می و رنگ سرخی گل، شیرینی شربت و مستی که از شراب ایجاد می شود، همه یک جا در لب قرمز به رنگ لعل و آغشته به می معشوق جمع شده است. لعل می آلود موصوف و صفت است. شاعر برای لب چندین صفت آورده است در واقع از آرایه ی تنسیق الصفات، استفاده کرده است. به معنی نظم و ترتیب دادن و به هم پیوستن است ودر اصطلاح بدیع، بدین صورت است که برای یک موصوف، صفاتی پیاپی بیاورند. (صادقیان، ۱۳۰:۱۳۸۷)
مگر ز نوش لبت آب زندگی نوشید چگونه مرد خدا تکیه بر زمانه کند
(ریاضی یزدی، ۱۶۵:۱۳۷۵)
می توان خورد ز نوش لب او شکَر هند و شراب شیراز
(همان،۲۵۶)
۵-۱-۴- چشم
نرگس؛ وجه شبه: زیبایی
از گل ها، گل نرگس از جهت ترکیب و شکل، توجه شعرای پارسی را به خود جلب کرده است. اشعار بسیاری در تشبیه چشم به نرگس سروده شده است.(دانشور، ۲۹۶:۱۳۸۹ )
فتنه ی نرگس آن چشم درشت عاشقان را به نگاهی می کشت
(ریاضی یزدی، ۳۵۲:۱۳۷۵ )
نرگس: استعاره از چشم معشوق است. شاعر چشم یار را در زیبایی به نرگس تشبیه کرده و صفت فتنه را برای او آورده است زیرا معتقد است که چشم یار باعث اغفال عاشق است. چشم درشت، ترکیب وصفی است. کلمه ی استعاره مصدر باب استفعال و به معنی عاریه خواستن است. در اصطلاح علم بیان به کار بردن کلمه ای است به جای کلمه ی دیگر به سبب وجود علاقه ی مشابهت.(احمد نژاد، ۵۱:۱۳۸۶)
فتنه گر نرگس او در خواب است تنش از تندی تب بی تاب است