مسیرها و شبکه پیاده
علاوه بر معابر، سلسله مراتبی که امکان دسترسی سواره را به خوشه های مسکونی فراهم می سازد، پیاده روها و مسیرهای پیاده با ایجاد خصوصیات یک محیط مسکونی، در واقع چیزی را به نظام های خیابانی افزوده و آن را تکمیل می کنند. لازم نیست که نظام حرکتی مسیرهای پیاده، مانند نظام سلسله مراتبی حرکت مسیرهای سواره باشد (قریب، فریدون، ۱۳۹۱). اصولاً این نوع از دسترسی ها در حریم خیابان های سواره قرار نمی گیرند، بلکه عموماً از داخل فضاهای سبز و پارک مانند عبور کرده و همسایگی های مسکونی را به مرکز محلات و فضاهای باز عمومی مرتبط می سازند.
یک پیاده راه شهری به خودی خود معنایی ندارد. پیاده راه تنها در پیوند با ساختمان ها، کاربری هایی که در آن محاط است و یا در ارتباط با سایر پیاده راه های بسیار نزدیک معنا می یابد. حفظ امنیت شهر، وظیفه اساسی خیابان ها و پیاده راه های یک شهر است (جاکوبز، ۱۳۸۶).
اختلاط کاربری ها در محله
کاربری و نحوه قرارگیری خدمات در زمین های شهری تاثیر به سزایی در میزان سفرهای درون شهری، حجم ترافیک شهری و همچنین در شکل گیری روابط اجتماعی، برآوردن نیازهای روزمره انسان و در نهایت در شکل گیری شیوه زندگی اجتماعی دارد (جوادی، قاسم، طالعی، محمد، ۱۳۸۹).
یکی از نمودها و جنبه های خلق یک عرصه عمومی سرزنده و قابل استفاده، تراکم فضایی و زمانی کاربری های مختلف و فعالیت های گوناگون است. نواحی شهری می توانند اختلاط کاربری را به دو صورت در خود جای دهند: اختلاط ساختمان های تک عملکردی با عملکردهای متنوع و یا داشتن ساختمان هایی که هر کدام اختلاطی از کاربری ها را در خود جای می دهند. یکی از جذابیت های اصلی زندگی در شهرها، نزدیکی به کار، مراکز خرید، کاربری های پایه فراغت، آموزشی، مغازه ها و فضاهای اجتماعی است. هنگامی که در مورد اختلاط کاربری بحث می شود منظور، اختلاط کاربری یک همسایگی، خیابان و یا یک بلوک شهری و یا اختلاط کاربری به صورت عمودی در یک ساختمان است. طراحی شهری خوب باید باعث تشویق بیشتری برای نزدیکی این امکانات گردد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نتیجه اینکه تحرک و ارتباط بین کاربری ها در زمان های مختلف اتفاق می افتد و در زمان های مختلفی باعث فعال شدن عرصه های عمومی و باعث پخشایش بهتر نیازها و درخواست ها در طول روز می شود (Rogers, Richard, 1999: 64).
در پیوستگی کاربری ها، این کاربری ها هستند که در نزدیکی و در مجاورت یک محله مسکونی شکل می گیرند و به جای آن که انسان در طول روز به دنبال برآوردن نیازهای روزانه خود باشد، این پاسخ نیازها هستند که در نزدیکی محل سکونت انسان و در دسترس او قرار می گیرند. در واقع تمامی کاربری های روزمره انسان می توانند در کنار یکدیگر و در محلی مانند یک مرکز محله جمع شوند، کاربری های تجاری، کاربری فرهنگی، کاربری تفریحی و فراغت در کنار هم قرار می گیرند و این پیوستگی باعث افزایش استفاده از این کاربری ها نیز می گردد و در واقع نوعی هم پوشانی اتفاق می افتد؛ فاصله این مراکز از بافت مسکونی به گونه ای است که شهروندان بتوانند بدون استفاده از وسیله نقلیه و یا حداقل استفاده از وسایل نقلیه، به بیشترین کاربری های ممکن دسترسی داشته باشند. چنین مرکز محله ای که از پیوستگی کاربری های مختلف شکل گرفته است می تواند محلی برای پیدایش روابط انسانی و تعاملات اجتماعی نیز باشد (رفیعیان، مجتبی، خرمگاه، شیوا، اسماعیلی، علی، ۱۳۸۹).
توسعه مختلط عملکردی می تواند به صورت افقی، عمودی و یا ترکیبی از این دو، سازماندهی شود (Erik Louw, 2005). بسیاری از ساختمان های بلند مرتبه در شهرهای بزرگ به صورت اختلاط عملکردی عمودی هستند (جوادی، قاسم. طالعی، محمد، ۱۳۸۹).
مزیت پیوستگی کاربری های شهری
به طور خلاصه می توان ویژگی های پیوستگی کاربری ها را این گونه بیان کرد:
افزایش روابط اجتماعی شهروندان در مرکز محله
تقویت نقش هر کاربری به واسطه قرارگیری در مجاورت کاربری دیگر
کاهش سفرهای درون شهری
استفاده بهینه از زمان و امکان برآوردن نیازهای بیشتر
بهره وری در استفاده از زمین شهری
البته ذکر این نکته نیز ضروری است که این کاربری ها تنها برای رفع نیازهای روزمره هستند و به صورت مکرر مورد استفاده قرار می گیرند، کاربری هایی که تناوب زمانی استفاده از آنها بیشتر است، عموماً نمی توانند در مقیاس کوچک محله موفق باشند (جاکوبز، ۱۳۸۶؛ جوادی؛ طالعی؛ ۱۳۸۹). این کاربری ها باید در یک مقیاس بزرگتر و در سطح کلان تر به ارائه خدمات بپردازند.
تاثیر محله ی مسکونی در پایداری اجتماعی
محله هم یک واحد فیزیکی است، هم یک واحد اجتماعی که شرایط فیزیکی و اجتماعی محله و منطقه مسکونی هر یک به نحوی در میزان رضایت از روابط همسایگی موثر است. برخی معتقدند هر اندازه وسعت محله کمتر و دسترسی به مرکز محله سهل تر باشد، احساس تعلق به محله تقویت و در حقیقت مشارکت ساکنان یک محله در بهبود کیفیت زیستی محله شان در گرو وجود احساس تعلق به آن مکان است. امکان دیدارهای رو در رو و همبستگی در محله این احساس را تقویت می کند. همچنین وجود فضاهای خاطره انگیز در محلات همچون پاتوق های محله ای و با گذرهای خاص، همراه با تنوع فعالیت ها، همجواری فعالیت های سکونتی، فضاهای مذهبی، تجاری و فضاهای برگزاری مراسم مذهبی و اعیاد می تواند احساس تعلق به فضاهای محله را تکمیل کند.
در محلات، مسیر دسترسی سواره باید به گونه ای طراحی شود که تسهیلات ورود سواره را برای ساکنان به وجود آورده، ولی مشوق ورود سایرین نباشد (پوردیهیمی، ۱۳۸۰، ۵۵). جودیب لدیر ایده کلارنس پری را پیرامون استفاده از ایده مدرسه به عنوان مبنای اصلی تئوری محله ناقص می دانست چرا که براساس اجتماع کودکان شکل گرفته و نه تمام مردم، وی وجود یک مرکز خرید خوب که با سایر ساختمان های جمعی ترکیب شده، را باعث افزایش روابط اجتماعی مطلوب و مناسب ساکنین می داند.
گذر و معبر اصلی، قلب محله و عنصر شاخص آن بود و عملکردی چند گانه داشت، از قبیل عبور و مرور، محل گذراندن اوقات فراغت، دسترسی به سایر محلات و ارتباط دهنده ی خدمات و فضای شهری (هاشم زاده همایونی، ۱۳۷۴، ۸۸). جین جاکوبز، منتقد معمار آمریکایی، بر این باور است که پیاده رو های شهری کارکرد ایجاد اعتماد فیزیکی بین افراد و صمیمیت یک محله را به وجود می آورند. بدون اینکه برای این افراد تعهد (به شکل همبستگی گروهی) ایجاد کنند (فکوهی، ناصر، ۱۳۸۴، ۲۴۴).
جمع بندی
امروزه معماری محیط های مسکونی حساس ترین موضوع در معماری می باشد زیرا به دلیل تشکیل کوچکترین جز جامعه و تامین نیازهای اساسی انسان نقش مهمی را بر عهده دارد. بنابراین ارائه یک چارچوب نظری مشخص که طرح معمار را هدایت کند، امری ضروری است. مسکن علاوه بر سرپناه با فراهم کردن شرایط مطلوب زیست برای خانواده به منظور انجام فعالیت های خانگی، ساماندهی یک زندگی خانوادگی خوب در واحد همسایگی است.
طرح باید رعایت شرایط محلی را بکند. به طور کلی جهت خلق فضاهایی که ساکنانش به آن دلبستگی پیدا کنند می توان با ایجاد امنیت و آسایش در محیط های زیستی بهره جست. انسان نیازمند آرامش، احساس امنیت در زندگی خصوصی خود و محترم شمرده شدن قلمرو خویش از جانب دیگران است و ساماندهی محیط زندگی، جز از طریق اتخاذ شیوه های صحیح در مشخص ساختن عرصه های خصوصی و عمومی زندگی و ایجاد سلسله مراتبی دقیق در کلیه زمینه های فضایی، دسترسی و … میسر نیست.
(Clark & Costello, 1973) در ایران قدیم، شهرها به چندین منطقه مسکونی تقسیم می شدند که محله نام داشت. اما این محله ها به ندرت با دیواره هایی از یکدیگر جدا می شوند. هر محله دارای محلی عبادت برای خود و امکانات دیگری می باشد که آنها را خودکفا می کرد (Barimani & Barabadi, 2009). محله می تواند یک اجتماع را تداعی کند؛ از نظر لینچ محله منطقه وسیعی است که بدلیل برخورداری از خصوصیات خاص قابل شناسایی است به گونه ای که فرد به طور ذهنی ورود به آن را حس می کند. محله می تواند از نظر اداری با دیوار، راه و مرز مشخص شود. از نظر اجتماعی با ادراک ساکنین محلی، از نظر عملکردی با حوزه خدمات محلی، از نظر زیست محیطی با خصوصیات ترافیکی، کیفیت و امنیت و از نظر زیبایی با داشتن ویژگی های مشخص، عمر و سن توسعه تعریف می شود.
همانطورکه ساختار محله و واحد همسایگی مورد توجه واقع شد؛ واضح است که خیابان های فرعی یا مسیرهای مجموعه، که متصل کننده واحدهای مسکونی می باشند باید همزمان با طراحی واحدهای مسکونی به وجود آیند.
اجتماع و مسکن اجتماعی
هدف های کلی اجتماعی که در برنامه ریزی توسعه ملی مطرح می شوند، به طور عمده بر منابع و ارزش های هر جامعه مبتنی بوده و در واقع بازتابی از آرمان های اجتماعی به شمار می روند. به عنوان مثال، بالا بردن استانداردهای زندگی، یکی از عمده ترین هدف ها در هر جامعه بوده و منبعث از آرمان های رشد اجتماعی است.
۱-۲-۱- ماهیت اجتماع
بین موجودات زنده رابطه ای اجتماعی وجود دارد که متعالی ترین شکل آن ویژه انسان است. در این رابطه حداقل دو موجود زنده یا بیشتر مشارکت دارند. اجتماع یعنی جایی که تعدادی از انسان هایی که جهت رفع نیازهایشان به یکدیگر احتیاج دارند، کنار هم زندگی می کنند. در زبان لاتین «Community و Social» به معنای اجتماع است. عنصری که باعث شکل گرفتن اجتماع می شود، ماهیتی اجتماعی - فرهنگی دارد. چون افراد در یک محدوده مکانی زندگی می کنند و فضاهای مشترکی دارند و هر روز همدیگر را می بینند و ارتباط عاطفی با یکدیگر برقرار می کنند.
اجتماع به وجود آمده واسط مناسبی برای شکل گیری نهادها و تعلقات اجتماعی متناسب با اندازه خود است. اجتماع، همچنین ابزاری موثر برای ایجاد روحیه غرور و افتخار جمعی است. اجتماع به مردم هویت می دهد و این درک را به آنها می دهد که می توانند از یکدیگر حمایت کنند. مردم نیز از املاک خود به شکل منطقی تری محافظت می کنند و حاضر به رها کردن آن نخواهند بود. پس جامعه برای تعاملات اجتماعی ارزش و اهمیت بالایی قایل می شود. این امر سطوح شناخت فرد از یکدیگر را ارتقا می بخشد و انجام امور و کارهای افراد را برایشان تسهیل می کند و به این ترتیب با هم بودن را بر فرد گرایی ترجیح می دهند. به احتمال زیاد اجتماع اولیه ترین فرم از نحوه قرار گرفتن انسان ها در کنار یکدیگر می باشد. به طور کلی انسان در سه گروه خانواده، گروه بچه ها، گروه همسایگان اجتماع را تجزیه می کند. امروزه تنها گروه بچه ها تا حدی به قوت خود باقی مانده است. (فتحی، سروش، ۱۳۹۱)
الزام اجتماعی شدن
از آنجایی که انسان غرایز لازم برای بقا را به طور کامل ندارد، لذا برای برآورده کردن نیازهایش باید همکاری و وابستگی به همنوعانش را فرا گیرد. که این همکاری و وابستگی از طریق هنجارها امکان دارد. در توضیح هنجارها می توان گفت: الگوهای رفتاری مشترکی هستند که همه افراد متعلق به یک فرهنگ در آن سهیمند و از کودکی تا پایان عمر به طول می انجامند (رضایی، ۱۳۸۴، ۳۷). روابط میان فردی یکی از عواملی است که می تواند به پایین آوردن فشارهای روانی و تقویت و مصونیت در کسب سلامت کمک نماید (کامل نیا، ۱۳۸۵، ۷۰). اجتماعی شدن فرد، تاثیر بر رشد جسمانی و زیستی او نیز خواهد داشت، در حقیقت اهداف اجتماعی شدن فرد را چنین می توان برشمرد:
مهارت هایی را که برای زندگی لازم است یاد بگیرد.
یاد بگیرد با دیگران چگونه ارتباط برقرار کند.
یاد بگیرد نیازهای جسمانی خود را چگونه برطرف سازد.
ارزش ها و باورهای خود را ملکه ذهن سازد.
فرد در جریان اجتماعی شدن خودش را به عنوان موجودی مستقل و جدا از دیگران باز می شناسد. به نظر «چارلز هورتن کولی» جامعه آینه ای است که به ما واکنش دیگران را نسبت به رفتار خودمان نشان می دهد. فرد رفتاری را انجام می دهد، اگر مطلوب دیگران باشد، رشد و تعالی می یابد و برعکس (کامل نیا، ۱۳۸۵، ۷۲). به همین ترتیب می توان گفت یکی از مهمترین فواید تعاملات اجتماعی، شناخت و پرورش خود است. کریستوفر الکساندر ملاقات های گاه گاه و غیر رسمی را زمینه ساز توسعه دوستی ها و روابط روزمره مردم می داند. ضمن اینکه تعامل اجتماعی، نگرش افراد با پیشینه های ذهنی و ویژگی های متفاوت را به یکدیگر نزدیک می کند (لنگ، ۱۳۸۳، ۱۸۷).
آندره گوتن در کتاب «شهرسازی در خدمت انسان» تمایل به زندگی اجتماعی را جز نیازهای روانی و روحی انسان بر می شمارد و بیان می دارد: توجه به نیازهای روانی و روحی انسان برای تامین سعادتش از نکات حایز اهمیت است (گوتن، ۱۳۸۵، ۳۳). اهمیت روابط اجتماعی تا آنجاست که می توان حتی حیات انسانی را در ارتباط مستقیم با آن دانست، در این صورت «حیات» در رابطه ای تنگاتنگ با ارتباطات اجتماعی قرار می گیرد (کریستوفر، ۱۳۸۱، ۵۵).
۱-۲-۲- ابعاد اجتماعی مسکن
واژه سکونت، مفهوم گسترده تری از مسکن دارد و منظور از آن مجموعه ای از فعالیت های زیستی خانوار است. فعالیت های زیستی خانوار در اینجا، فعالیت های فردی - جمعی را از یک سو و فعالیت های اجتماعی - اقتصادی را از سوی دیگر در بر می گیرد. مفهوم سکونتگاه در برابر مسکن، محلی است که تمامی خدمات و تسهیلات ضروری برای بهزیستی خانواده را فراهم می سازد. مانند بهداشت، فرهنگ، روابط اجتماعی، بدون توجه به اهمیت و میزان این خدمات (اهری، زهرا، ۱۳۷۰). مسکن یک مفهوم سمبلیک برای ساکنان، همسایگان و دوستان دارد و همچنین شاخصی از یک موقعیت طبقاتی جدید است. و از زاویه ای دیگر مسکن به عنوان یک شی که می تواند رفتار اجتماعی را مشکل یا آسان گرداند، به صورت مستقیم قابلیت تاثیر بر رفتارهای اجتماعی را نیز دارد. مسکن فضای اجتماعی، کالبدی، مکان و زمینه مناسب سازگاری فرد با اجتماع پیرامون را فراهم می سازد (غلامرضا، خوشفر، ۱۳۷۵).
۱-۲-۳- تاریخچه و روند مسکن اجتماعی
تجزیه و تحلیل های حاصل از مطالعات نشان می دهد که توسعه مسکن اجتماعی در ارتباط نزدیک با انقلاب صنعتی و پیامدهای آن بوده است. از یک طرف ضرورت نیروی کار و از سوی دیگر تفکر آرمانی آن، می تواند چشم انداز آنچه در حال حاضر به عنوان پیشینه ای از مسکن اجتماعی در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی دیده می شود، را تعریف کند. نمونه های اولیه مسکن کارگری ارائه شده توسط دولت یا صاحبان کارخانه ها، نمونه هایی از این خانه هاست که طراحی شده بود. تعهد اجتماعی قوی در اوایل قرن بیستم، سبب ایجاد ایده های طرفداران مسکن صنعتی پیش ساخته مقرون به صرفه شد. عصر بزرگی آغاز شده که روحی جدید دارد. صنعت، با قریب به اتفاق آرا چون سیل به مقصد پایانی خود می رسد، نقش ما را با ابزار جدید اقتباس شده به این سبز فایل رو به رو می کند و تعادل جامعه امروز را به آن وابسته می کند. معماری به عنوان اولین وظیفه خود در این دوره، تجدید نظر در ارزش ها و عناصر تشکیل دهنده خانه را به وجود می آورد. صنعت در مقیاس بزرگ باید ساختمان ها و عناصر خانه را به صورت انبوه تولید و روح ساختن و زندگی در خانه هایی با تولید انبوه را ایجاد می کند.
املاک و مسکن Törten در سال ۱۹۲۶-۱۹۲۸ در دسائو ساخته شده است مثال این نگرش کارکردگرا، تولید انبوه به سمت فضاهای زندگی مقرون به صرفه است (TE 2012). املاک Törten به واسطه نام و شهرت گروپیوس معروف و به جا مانده اند. اگرچه، نمونه های کمتر موفق متعدد این چنینی زیاد وجود دارد که بدنام ترین آنها پروژه Pruitt-Igoe است که به خوبی می توان شکاف بین اهداف خوب طراحی کارکردگرا و محیط های غیر انسانی را در آن تجسم کرد. یکی دیگر از اشکال مفاهیم مسکن مقرون به صرفه دوران مدرنیستی را می توان به مفهوم واحدهای مسکونی بزرگ ارجاع داد که واحدهای بزرگ عمودی با امکانات و خدمات یکپارچه، با بام سبز که ارتباط دهنده زمین و آسمان هستند، می باشد. سبک brutalism، نام خود را از عبارت فرانسوی منسوب به معماری با بتن گرفته است و استفاده صادقانه از مصالح و مواد ساختمانی که با ماهیت آن ها سازگار بود، در آن زمان غالب بود و لوکوربوزیه از پیشگامان آن بود. حتی می توان مفهوم واحد مسکونی را به خانه های جمعی روسیه قبل از جنگ نسبت داد.
دهه شصت و هفتاد با تغییر در تفکر معماری، انتقادات گوناگون از نقطه نظر معماری و اجتماعی به مفاهیم مدرنیستی مسکن مقرون به صرفه شد. جین جاکوبز در سال (۱۹۶۱) به انتقاد از ایده برنامه ریزی شهری مدرن که براساس طرح آزاد و حوزه بندی دقیق عرصه ها و چند منظوره نگری که برنده اصلی شهرهای سالم و پر جنب و جوش بود، پرداخت. مثال خوب این انتقاد به ایده طرح دسترسی به عرصه ها که توسط معمارانbrutalism ترجیح داده شده است، می باشد. مثلا قسمت های داخلی مرتبط به خیابان که در خدمت رفت و آمد ساکنین هستند و ممکن است یکدیگر را نشناسند یا تشخیص ندهند چه کسی لزوما ساکن است و چه کسی نیست. همچنین آنها خیابان هایی با احساس قابل دسترس بودن به اجتماع می باشند. (Indrė Gražulevičiūtė, ۲۰۱۳)