این نظریه اظهار میدارد زمانی که کنترل های اجتماعی اعم از رسمی و غیر رسمی و قانونی یا غیر قانونی کاهش یابد، میزان وقوع تخلفات رفتاری مانند خشونت افزایش مییابد. به طور نمونه زمانی که حمایت و نظارت اجتماعی اعضای خانواده زن کاهش مییابد، در واقع کنترل اجتماعی غیر رسمی کاهش یافته و فرد آزادی بیشتری جهت انجام رفتار خشونت آمیز خواهد داشت. در حالی که جامعه، کنترل چندانی بر رفتار اعضای جامعه(به طور مثال رفتار خشونت آمیز مردان) اعمال نمی کند، احتمال وقوع این نوع رفتارها افزایش مییابد.
۲-۲-۱-۹-۹٫ تئوری سیتمی خانواده:
برخلاف اکثر نظریاتی که بر یک عامل خاص در ایجاد خشونت تأکید میکنند، صاحب نظران تئوری سیستمی معتقدند که عوامل متعددی در ایجاد خشونت دخالت دارند. موری استراوس که یکی از محققان معتبر در بررسی های مربوط به خشونت است، کوشید نظریه ی سیستمی را در ره یافتی طراحی کند که در آن نتایج گوناگون به دست آمده در مرد خشونت خانوادگی مطرح شود. او از نظریه ی سیستمی به مثابه ی چارچوبی مفهومی برای ساخت نظریه ی خود استفاده کرد. در این دیدگاه، خانواده نظامی(سیستمی) در نظر گرفته می شود که دارای مرزهای باز یا بسته یا قابل نفوذ با محیط اطراف خود است. این مبادله به صورت بازخورد منفی یا مثبت صورت میگیرد و اهداف نهفته در نظام، بر بازخورد تأثیر دارند. مثلاً ممکن است خشونت در جهت دست یابی به هدف یا بقای نظام وسیله مؤثری باشد(اعزازی،۱۳۸۰).
خشونت از طریق راه و روشی که نظام درونی و بیرونی خانواده به آن واکنش نشان میدهد، تحت تأثیر قرار میگیرد. بازخوردهای مثبت سبب افزایش رفتارهای خشونت آمیز و بازخوردهای منفی باعث کاهش آن میشوند. با توجه به این که اشکال متفاوت خشونت به عوامل متعددی بستگی دارند. استراوس از عوامل خاص نظام خشونت خانوادگی نام میبرد. باید به این نکته توجه کرد که معمولاً توسل به خشونت، به نتیجه دلخواه میرسد و تقویت مثبت می شود، از طرف دیگر، عدم استفاده از خشونت سبب تشدید موقعیت های تعارضی یا تقویت منفی میگردد. بنابرین، در نهایت طبق نظریه ی برچسب زنی، فرد عامل خشونت که از جانب محیط نیز مورد تأیید قرار میگیرد خود را موظف به تکرار رفتار خشونت آمیز مییابد(اعزازی،۱۳۸۰). گیلز سیمز[۵۲](۱۹۹۳)، طی تحقیقی که بر اساس نظریه ی سیستمی انجام دادند شش مرحله برای کتک خوردن زنان مشخص کرده ند:
در مرحله ی اول، نظام خانواده به وجود میآید و باید به هنجارهایی که در نظام خانواده مؤثرند، توجه کرد.
در مرحله دوم، شوهر برای اولین بار همسر خود را کتک می زند.
در مرحله سوم، مرحله ای است که تثبیت یا تزلزل خشونت در آن رخ میدهد.
مرحله چهارم، مرحله ی انتخاب است، و سؤالی که در این جا مطرح می شود این است که کاسه ی صبر زن چه زمانی لبریز می شود و او دیگر خشونت را تحمل نمی کند؟
مرحله ی پنجم، زمانی است که زن نظام خانوادگی را ترک میکند.
مرحله ی ششم، به موقعیت زن بستگی دارد که آیا تنها زندگی میکند؟ با مرد دیگری رابطه دارد یا هنوز با همسر خود به سر میبرد؟ سؤالی که باید به ان پاسخ داد این است که آیا این زن قادر است رابطه ای بدون خشونت ایجاد کند یا باز هم در مسیر رابطه ای توأم با خشونت قرار میگیرد؟(اعزازی،۱۳۸۰).
۲-۲-۱-۱۰٫ خشونت علیه زنان:
در بین تمامی اعضای خانواده، مادر نقش بسیار مهمی را ایفا میکند، زیرا مادر است که تمام توجه و محبت های لازم را در اوایل به فرزندان میدهد، زمینه رشد شخصیت آن ها را فراهم می کند، آن ها را برای ورود به جامعه بزرگتر آماده میکند و بسیاری نقش های مفید دیگر، و همین مادران اگر مورد انواع خشونت آن هم توسط صمیمی ترین و نزدیک ترین افراد خانواده واقع شوند، آسیب های جسمی و روانی حادی گریبان گیر آن ها شده، فرزندان آن ها نیز در معرض آسیب ها و آفت ها قرار می گیرند و جامعه نیز از عوارض و تبعات آن بی نصیب نمی ماند.
پدیده خشونت خانوادگی علیه زنان ریشه بسیاری از آسیب های فردی و اجتماعی تلقی میگردد، در تمامی کشورهای دنیا، توسعه یافته ها و در حال توسعه و در همه طبقات اجتماعی، اقتصادی، گروههای سنی و شغلی متفاوت وجود دارد. تا چند قبل تصور بر این بود که خشونت در خانواده خاص خانواده هایی است که دارای مشکلات مادی، سطوح پایین فرهنگی و شرایط بحرانی مانند طلاق بوده اند، اما نتایج تحقیقات بر خلاف تصور رایج نشان داده که خشونت در میان همه خانواده ها وجود دارد(اعزازی، ۱۳۷۷). به طور کلی خشونت علیه زنان به عنوان یک پدیده جهانی مطرح است. اما بسیاری از این وقایع یا به صورت وقایع عادی و جاری زندگی نادیده گرفته میشوند و یا پشت درهای بسته ترس، نگرش، قوانین و … مخفی می مانند.در بروز خشونت، تعریف جامعه از راه های بروز خشونت و نگرش افراد در پذیرش آن یکی از مهم ترین عوامل میباشد که در مورد خشونت علیه زنان اهمیت بیشتری دارد(زنگی آبادی و مرادی شهربابک، ۱۳۸۳).
۲-۲-۱-۱۱٫ خشونت علیه زنان و انواع آن (از نظر نوع و زمان وقوع)
در دو دهه گذشته، به خشونت علیه زنان توجه بیشتر شده است. WHO انجمن پزشکی امریکا فدراسیون بینالمللی ماماها و ژنیکولوژیست ها و دیگر ارگان های پزشکی در مورد اهمیت خشونت علیه زنان از نظر سلامت ملی اعلامیه های بسیاری صادر کردهاند. اغلب ارگان ها راهنمایی های گسترده ای در مورد چگونگی اعمال خشونت، تشخیص تهیه آن و پشتیبانی زنانی که مورد خشونت واقع شده اند، ارائه کردهاند. اما هم چنان میلیون ها زن در جهان، در طول دوران زندگی خشونت را تجربه میکنند و خشونت علیه زنان در حال گسترش میباشد و این یک خطر جدی است و عاملی است که باعث بسیاری مشکلات جسمی و روحی برای زنان می شود(دهقانی و ریاضی کرمانی، ۱۳۸۲).