- سورهی آلعمران آیهی ۱۴۴، خداوند، محمد(ص) را فقط پیامبری معرفی میکند که پس از پیامبران دیگر آمده و مانند انسانهای دیگر کشته میشود و میمیرد: وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ.
- سوره احزاب آیهی ۴۰، خداوند پیروی از شریعت محمدی را، راه اصلاح و سعادت برمیشمارد: مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ.
در سورهی فتح، آیهی۲۹ محمد(ص) را فرستادهی خدا معرفی میکند که همراهان مؤمن او در برابر کافران سخت کوش و نسبت به یکدیگر مهربان هستند: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ.
در سوره اسراء آیهی ۷۹ به تهجّد و قیام شب مأمور شده و او را خداوند به مقام محمود ستوده است. وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا.
خداوند حضرت رسول را به علت اخلاق مهربان و ستودنی، در آیاتی با صفت اخلاق عظیم و مهربان میستاید و او را بهترین اسوهی زندگی بشری معرفی میکند.
ملاحظه میشود در هیچ از آیات قرآن، حقیقت حضرت محمد(ص) فراتر از انسانی و پیغمبران پیشین معرفی نشده و خلقت وی پس از همهی انبیاء و انسانی مانند همهی انسانها دیگر بوده است.
ـ حقیقت محمّدیّه در انجیل و تفاسیر
با توجه به اینکه این موضوع در همین فصل بخش اوّل به طور کامل آمده است در اینجا به صورت فشرده ارائه میکنیم و چکیدهی مطالب آن است که پس از بیرون انداختن آدم و حوا از بهشت و گریه و زاری بسیار طولانی، آدم متوجه عظمت و حقیقت محمدیه گردید و به قداست لا اله الا الله محمد رسول الله پی برد.
در انجیل برنابا ـ دیدیم که ـ پس از اخراج آدم و حوّا از بهشت، یسوع میگوید: پس از ملتفت شدن، آدم مکتوبی راه بالای دروازه دید که: لا اله الاالله محمّد رسول الله. پس گریست و دعا کرد: ای فرزند شاید زود بیایی و ما را از این بدبختی برهانی.
مشهورترین روایت مجعول و دخیل در تفسیرهای طبری و الدرّ المنثور سیوطی و… به این موضوع بیشتر شباهت دارد. آنچه در تفسیری ذکر شد به شیوه های دیگری هم بیان شده است.
سیوطی هم در «الدرّالمنثور» میگوید: «طبرانی در المعجم الصغیر، حاکم ابو نعیم اصفهانی در «الدلایل» و ابن عساکر از عمر بن خطاب روایت میکنند که گوید، رسول الله فرمود: هنگامی که آدم گناهش را مرتکب شد، دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: به حق محمد از تو میخواهم که گناهم را بیامرزی! خدا به او وحی کرد: محمد چه کسی است؟ گفت: اسم تو مبارک است وقتی که مرا آفریدی، سرم را به سوی عرشت بلند کردم. ناگاه دیدم که نوشته شده «لا اله الا الله محمّد رسول الله» متوجه شدم که هیچ در نزد شما بزرگتر آن کس نیست که اسمش را با اسم خود ذکر کردهای. خداوند به آدم وحی کرد و فرمود: آن شخص از فرزندان (نسل) تو و آخرین پیامبر است و اگر به خاطر او نبود تو را نمیآفریدم.
سیوطی باز (نقل میکند) که دیلمی در «مسند الفردوس» با سند واهی از علی روایت میکند که از پیامبر در بارهی آیهی مذکور سؤال کردم؛ حضرت فرمود: بعد از وقوع مخالفت امر خدا، خداوند آدم را در هند و حوّاء را در جدّه، ابلیس را به بیسان و مار را در اصبهان انداختم در حالی که مار دارای پاهای چون شتر بود. آدم صد سال در هند بود و به خاطر گناهش گریه میکرد و….
و (در نهایت) بحق و لطف حضرت محمد(ص)، خداوند توبهاش را پذیرفت (چون روایت قبل) سیوطی حتی با این هم راضی نمیشود و روایتی دیگر هم از ابن عباس میآورد که آدم به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین از خدا مسألت نمود و خدا هم توبهی او را پذیرفت.
و بعد ادامه میدهد که آدم وقتی که به زمین هبوط کرد از ابر آب مینوشید(!) و از کعب روایت است که اولین کسی است که دینار و درهم را به وجود آورد و… (الدرّ المنثور، ج۱/ صص۶۱-۵۸). تنها چیزی که میتوان از درون این همه روایتها صحت آن را ثابت کرد که بسیاری علمای محقق تأیید کردهاند حتی سیوطی.[۳۵۹] کلمات دریافت شده این دعای حق تعالی است: رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.(اعراف/۲۳)
ـ حقیقت محمّدیه در متون صوفّیه
در فلسفه، صادر اوّل و اولین خلقت را عقل مینامند. سجّادی به نقل از حکمت اشراق(ص ۹۱) و جامعالحکمتین(ص۱۴۸) میگوید: اول صدر از ذات حق تعالی را مشائیان عقل اول و اشراقیان نور اول و نور اقرب نامند.
ز اول عقل کل را کرد پیدا گروهی علت اولیش گفتند |
کجا عرش الهش گفت دانا گروهی آدم معنیش گفتند |
و گفتند که هست اول که آن جوهر بود که وحدت بدو متحد شد و آن عقل کلی است که مر او را فیلسوف عقل فعال گوید و آغاز هستیها اوست.[۳۶۰]
حقیقت محمّدیه در اصطلاح متصوفه و عرفا عبارت از ذات احدیت است به اعتبار یقین اول و مظهر اسم جامع الله.
آن زمان کز عالم و آدم نشان پیدا نبود | از مقام بی نشانی با نشان، من بودهام[۳۶۱] |
«حقیقت محمّدیه، آن است که حق سبحانه، نور و جود عام را به حقیقت محمّدی، مقترن گردانید و در عرف محققان، خلق عبارت از اقتران وجود است به حقیقتی از حقایق کنونی، پس مراد از تنویر حقیقت محمّدیه، آفریدن او به عنوان مظهر تام هدایت و اظهار وجود خود بر عالمیان بوده است. پس بر کافه امم عموماً و بر امّت محمّد(ص) خصوصاً واجب است، در مقابل این نعمت عظمی و موهبت کبری، حمد خدای را به جا آوریم. چه وجود همه موجودات بر مقتضای «لولاک لما خلقت الافلاک» تابع وجود او میباشند.»[۳۶۲]
سجّادی در فرهنگ تعبیرات عرفانی گوید: «احد، اسم ذات، به اعتبار انتفاء تعدد اسماء و صفات و نسب و تمام تعینات در میم احمد است که تعین محّد است چون امتیاز احمد از احد میم است و حق را چنانکه در تمام مراتب موجودات سریان است، انسان کامل را نیز میباید که در تمام مراتب موجودات ساری باشد.»[۳۶۳]
«ابن عربی، حقیقت محمّدیّه را اساس ارواح و هستی میداند و در این خصوص گوید: بدان پدر نخستین، در عالم روحانیت، پدر آدم و عالم، حقیقت محمّد و روح او است، پس اصل و اساس ارواح ما، روح محمّد است. در نتیجه وی نخستین پدر روحی و آدم نخستین پدر جسمی است.»[۳۶۴]
در شرح تعرّف آمده است که «و این عجب نیست که گروهی از بزرگان گفته اند: برکت سعادت در ازل باقبال مصطفی بود، و شومی شقاوت باعراض او بود. وآن آن بود که چون خدای تعالی جان در کالبد آدم علیه السلام آورد چشم باز کرد، درهای آسمان بگشادند تا بر ساق عرش نبشته دید «لااله الا الله محمد رسولالله»(شرح تعرف،ج۲، ص۴۵) خدای گفت: « لَولامُحَمّدٌ ما خَلَقتُ الدّنیا وَ الآخِرَه وَ لا السّمواتِ وَ الاَرضِ وَ لَاالعرشِ وَ لاَ الکرسِی وَ لَا اللوح وَ لَا الَقَلَمِ وَ لَا الجَنّه وّ لّا النار. وَ لَا مُحَمّد(ص) ماخَلَقتُک یا آدَم.» (همان، کتاب۲۰، ص۴۶) اول چیزی که خدای بیافرید نور محمّد(ص) بود، و چهار هزار سال بر راست عرش ایستاده بود… خدای تعالی جان مصطفی را بیافرید بیش از آن که همه خلق را بیافریند.»[۳۶۵]
اغراق و غلوّهای ابن عربی بسیار افراطیتر است. او حتی مقام اولیاء را هم نخستین موجود میداند؛ ابن عربی در فصوصالحکم، فصّ دوم از حدیث کنتُ نبیاً و… از قول پیغمبر اسنتاد میکند که: من پیغمبر بودم و آدم هنوز در میان آب و گل بود. و او خاتم اولیاء را نیز قرینه خاتم انبیاء میداند و میگوید: خاتم اولیاء هم ولی بود و آدم هنوز در میان آب و گل بود و اگر چه وجود خاکی خاتم انبیاء از همه پیامبران دیگر متأخر بود، اما حقیقت او موجود بود.[۳۶۶]
«فروزانفر» در شرح مثنوی شریف با استناد به اقوال ابن عربی و صوفیه میگوید: «در حقیقت محمدی جامع جمیع مراتب کمال و رسالت است و به موجب حدیث: کنت نبیاً و آدم…. نبوّت وی بر نبوّت آدم و ذریت او سابق بود و اولین موجودات بود، به موجب حدیث: اول ما خلق الله نوری. و پیش از همه پیامبران در ظهور آمد به مفاد حدیث: کنتُ اولّ النبیین فی الخلق…»[۳۶۷]
و در ادامه عقل را هم در تعبیرات صوفیه، این گونه تفسیر میکند: «مرتبه وحدت و ظهور تجلّی حق در مرتبه علم که تعیین اول است و گاهی بر حقیقت انسانی اطلاق میشود.»[۳۶۸]
ملاحظه میشود از یک طرف عقل صادر در اول و حقیقت انسانی معرفی شده و در فلسفه قابل بحث و قابل قبول است و در شریعت غیر قابل پذیرش است و از طرف دیگر حقیقت محمّدی، حقیقت انسانی و صادر اول معرفی شده است و به نوعی پریشانی فکری در اندیشههای عرفانی رخ داده و غیر عقلانی برخورد میشود.
«صوفیان در تعبیر حدیث اول ما خلق الله نوری گویند: اول چیزی که خدای تعالی خلق کرد نور محمد صلی الله علیه و آله و سلم بود که به صورت آدم و سپس سایر انبیاء ظاهر شد، و این نور همان روح الهیست که در آدم دمیده شد. حقیقت محمدی مبدأ حیات و روح همه چیز وحیات آنست و واسطه بین خدا و بندگانش و منبع فیض عارفانست. بنابراین در نظر صوفیان، خاصه ابن عربی و جیلانی، حقیقت محمّدیه تنها همان شخص تاریخی که پیغمبر ما مسلمانانست، نیست، بلکه حقیقت الهیست که ساری در وجود و علت اولای خلق و هر چه مخلوق است میباشد، عقل کل است که وجود مطلق را به عالم حق میپیوندد.»[۳۶۹]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شاید بتوان گفت در متون صوفیه، رساترین بیان در توصیف مراتب آفرینش و حقیقت محمّدیه، در مرصاد العباد نجم الدین رازی آمده است که میگوید:
«بدانک مبدأ مخلوقات و موجودات ارواح انسانی بود، و مبدأ ارواح انسانی روح پاک محمّدی بود علیه الصلوه والسلام چنانک فرمود: اول ماخلق الله تعالی روحی و در روایتی دیگر نوری. چون خواجه علیه الصلوه والسلام زبده و خلاصه موجودات و ثمره شجره کاینات بود که لولاک لما خلقت الافلاک، مبدأ موجودات هم او آمد، و جز چنین نباید که باشد زیرا که آفرینش بر مثال شجرهای است و خواجه علیه الصلوه والسلام ثمره آن شجره، و شجره به حقیقت از تخم ثمره باشد. پس حق تعالی چون موجودات خواست آفرید اول نور روح محمدی را از پرتو نور احدیت پدید آورد، چنانکه خواجه علیه الصلوه والسلام خبر میدهد «انا من الله و المؤمنون منّی» و در بعضی روایات میآید که حق تعالی به نظر محبت بدان نور محبت محمّدی نگریست حیا بر وی غالب شد و قطرات عرق ازو روان گشت ارواح انبیا را علیهم الصلوه و السلام از قطرات نور محمّدی بیافرید. پس از انوار ارواح انبیاء ارواح اولیاء بیافرید، و از انوار ارواح اولیاء ارواح مؤمنان بیافرید، و از ارواح مؤمنان ارواح عاصیان بیافرید، و از ارواح عاصیان ارواح منافقان بیافرید و کافران، و از انوار ارواح انسانی ارواح ملکی بیافرید، و از ارواح ملکی ارواح جن بیافرید، و از ارواح جن ارواح شیاطین و مَرَده و ابالسه بیافرید بر تفاوت مراتب و احوال ایشان، و از درد ارواح ایشان ارواح حیوانات متفاوت بیافرید آنگه انواع ملکوتیات و نفوس و نباتیات و معادن و مرکبات و مفردات عناصر پدید آورد.»[۳۷۰]