شکربیگی و یاسمینژاد(۱۳۹۱) سبکهای فرزندپروری خانواده، عزت نفس و سلامت عمومی نوجوانان پسر بزهکار و عادی در کرمانشاه را بررسی کردند و نتایج نشان داد که نوجوانان بزهکار بیشتر متعلق به خانوادههای زورگو بودند و عزت نفس پایینتری داشتند. یافته ها نقش و اهمیت متغیرهای خانواده، سبک فرزندپروری و همچنین عزت نفس را در بزهکاری خاطر نشان ساخت.
بالدری و فارینگتون[۶۹](۲۰۰۰) رفتارهای زورگویانه و بزهکاری را بر اساس ویژگیهای شخصیتی و سبکهای فرزندپروری بررسی کردند. نتایج نشان داد، افرادیکه قلدری میکنند والدینی دارند که از سبک استبدادی استفاده میکنند و این والدین متعارض هستند و فرزندانشان را کمتر حمایت میکنند.
کافمن و همکاران[۷۰](۲۰۰۰) رابطه بین سبک فرزندپروری و سازگاری دانش آموزان را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که سبک فرزندپروری اقتداری ارتباط منفی با رفتارهای ناهنجار و ارتباط مثبت با شاخص های سازگاری سلامتی دارد. افزون بر این، یافته ها نشان دادند که سبک فرزندپروری اقتداری بیشتر از سایر سبکها، شایستگیهای دانش آموزان را پیش بینی می کند.
کوریدر[۷۱]، وارنر[۷۲] و ایبرگ[۷۳](۲۰۰۲) به بررسی سبک فرزندپروری خانوادههای امریکایی افریقایی تبار و رفتار کودکان پیشدبستانی پرداختند. تحلیل همبستگی نشان داد که مشکلات رفتاری با سطح تحصیلات و سبک فرزندپرروی والدین ارتباط دارد. تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که سبک فرزندپروری اقتداری مشکلات رفتاری را کمتر پیش بینی می کند.
ویتنبورن[۷۴] (۲۰۰۲) رابطه میان سبک فرزندپروری و رفتار بزهکارانه را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که سبک استبدادی و سهلگیرانه با میزان زیادی از رفتار بزهکارانه رابطه دارد و همچنین سبک اقتداری با کاهش مشکلات رفتاری همراه است.
ولفراد، همپل و میلز[۷۵](۲۰۰۳) سبکهای فرزندپروری، اضطراب و رفتار مقابله با استرس را در نوجوانان بررسی کردند. فشار روانی والدین همبستگی مثبتی با اضطراب در نوجوانان داشت و فرزندپروری گرم و صمیمانه همبستگی مثبتی با رفتارهای مقابلهای و همبستگی منفی با ویژگیهای اضطراب در نوجوانان داشت. والدین مستبد فرزندانی داشتند که نمره بالایی در اضطراب کسب میکردند و والدین مقتدر و سهلگیر نیز فرزندانی داشتند که نمره بالایی در رفتارهای مقابلهای نشان میدادند.
تری[۷۶](۲۰۰۴) در پژوهشی سبک فرزندپروری و رفتار بزهکارانه را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که سبک فرزندپروری استبدادی رابطه زیادی با رفتار بزهکارانه دارد، مخصوصاً برای دانشآموزانی که خلق مشکل و صمیمیت و انسجام خانوادگی پایینی دارند.
جاوو[۷۷]، رانینگ[۷۸]، هیردال[۷۹] و رادمین[۸۰](۲۰۰۴) رابطه فرزندپروری و مشکلات رفتاری را در یک جامعه چندقومیتی از کودکان در شمال نروژ بررسی کردند که یافته های پژوهش حاکی از این بود که سطح بالای مشکلات رفتاری کودکان همبستگی منفی با توجه والدین و همبستگی مثبتی با تنبیه فیزیکی دارد. همچنین سن کم مادر و تکوالدی بودن کودک نیز با مشکلات رفتاری همبستگی دارد. دختران بیشتر از پسران تحت تأثیر عوامل فرزندپروری هستند. افزون بر این یافته های دیگر این پژوهش نشان میدهد که همبستگی مثبت میان تنبیه فیزیکی و مشکلات بروننمود و همچنین همبستگی مثبت میان اذیت یا مسخره کردن و مشکلات دروننمود برای پسران نروژی وجود دارد.
در همین رابطه آنولا و نورمی(۲۰۰۵) با انجام تحقیقی نقش سبکهای فرزندپروری را در مشکلات رفتاری ۱۹۶ کودک ۵ تا ۶ ساله بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که ترکیب سطح بالایی از کنترل روانشناختی می تواند مشکلات رفتاری بروننمود و دروننمود کودکان را پیش بینی کند. افزون بر این نتایج این تحقیق نشان داد که اگر کنترل رفتاری اعمال شده از سوی مادران با سطح پایینی از کنترل روانشناختی ترکیب شود، می تواند مشکلات رفتاری کودکان را نیز کاهش دهد.
ترگانکار و وادکار[۸۱](۲۰۰۷) در مطالعه ای که به بررسی رابطه میان تست اضطراب و سبک فرزندپروری پرداختند، دریافتند که سبک مقتدارنه همبستگی منفی و معناداری با نمره اضطراب دارد و این سبک می تواند از اضطراب جلوگیری کند.
نیومن، هریسون، داشیف و داویس[۸۲] (۲۰۰۸) در مطالعه مروری به بررسی پژوهشهای انجام شده در زمینه کیفیت رابطه والدین و مشکلات رفتاری نوجوانان از سالهای ۱۹۹۶- ۲۰۰۷ پرداختند و به این نتیجه رسیدند که نوجوانانی که در خانوادههای مقتدر بزرگ شدهاند، حمایت و پشتیبانی بالایی را دریافت کرده اند و نسبت به نوجوانانی که در خانوادههای غیرمقتدر بزرگ شدهاند، میزان مشکلات رفتاری در آن ها کمتر است.
مؤمنی و امیری(۲۰۰۸) رابطه انواع سبک فرزندپروری والدین و نشانه های بیاشتهایی روانی در دختران نوجوان ۱۴ تا ۱۷ ساله شهر اصفهان را بررسی کردند. یافته ها حاکی از این بود که میان سبک فرزندپروری اقتداری والدین با بروز نشانه های بیاشتهایی روانی در دختران رابطه منفی و معنادار و میان سبک استبدادی با بروز نشانه های بیاشتهایی روانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
ویلیامز[۸۳] و همکاران(۲۰۰۹) تأثیر بازداری رفتار و سبک فرزندپروری را بر مشکلات دروننمود و بروننمود کودکان بررسی کردند. نتایج حاکی از این است که سبک سهلگیرانه والدین موجب مشکلات رفتاری دروننمود و سبک استبدادی موجب افزایش در مشکلات بروننمود کودکان می شود. همچنین سبک اقتداری موجب کاهش مشکلات رفتاری در طول زمان می شود.
ناگانو[۸۴] و همکاران(۲۰۱۰) مطالعه ای انجام دادند که در آن نگرشهای فرزندپروری و استرس مادران به عنوان پیش بینیکننده شدت آسم در کودکان در نظر گرفته شد و به این نتیجه رسیدند که سبکهای فرزندپروری نامطلوب به صورت بالقوه بیماریهای آسم را پیشبینی می کند.
کارمن و همکاران[۸۵](۲۰۱۰) رابطه میان خلق و خو، فرزندپروری و مشکلات رفتاری خردسالان را در یک نمونه شامل ۸۹ خانواده مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد ویژگیهای خلقی متفاوتی می تواند مشکلات رفتاری بروننمود و دروننمود فرزندان را پیشبینی کند و کنترل منفی والدین با ترس و مشکلات رفتاری دروننمود خردسالانشان رابطه قوی دارد.
اوکی و اسلان[۸۶] (۲۰۱۰) رفتارهای زورگویانه و فرزندپروری را میان نوجوانان بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند زمانیکه والدین بیشتر پذیرنده و مشارکتکننده باشند، زورگویی و قلدری فرزندان کاهش پیدا می کند. بعد پذیرش یا درگیری رابطه معنادار منفی با شخصیت تهدیدکننده و زورگو دارد.
فینزی دوتان، بیلو و گلابچیک[۸۷](۲۰۱۱) نقش سبک فرزندپروری و هویت خود را در نوجوانان مهاجر اتحاد جماهیر شوروی که پرخاشگری و اختلال سلوک داشتند، بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که فرزندپروری منفی، پرخاشگری و اختلال سلوک را تشدید می کند.