همچنین مفهوم دیگری که با ذهن آگاهی همپوشی[۳] دارد فراشناخت میباشد. شناخت بخش مرکزی فردیت انسان است. در منظر روانشناسی شناخت[۴] عبارتنداز: دریافت[۵]، پردازش[۶]، نگهداری[۷] و انتقال[۸] اطلاعات، فراشناخت فعالیتی است که کنشهای مربوط به چهار عنصر یادشده را در بر میگیرد و بر آنها نظارت دارد (سیف، ۱۳۸۰).
چنان که ازتوضیحات فوق در مورد فراشناخت و ذهن آگاهی استنباط می شود بین دو مقوله فراشناخت و ذهن آگاهی از لحاظ نظری شباهتهای فراوانی دیده می شود. از جمله در مورد مفاهیمی مانند، نظارت، کنترل و ارزیابی که می توانند در تغییر نگرش و رفتار افراد نقش مهمی داشته باشند. بنابرین میتوان انتطار داشت که افراد با آموختن ذهن آگاهی در زمینه های اجتماعی به خلق مثبت و بهزیستی اجتماعی بیشتری برسند. همچنین درموقعیتهای شغلی و شهروندی رفتارهای فرانقشی مفیدی از خود نشان دهد و با افزایش سوگیری مثبت نسبت به محیط زندگی و محرکهای محیطی، نگرش زیست محیطی مثبتتری کسب کنند.
۱-۲-بیان مسئله
در جوامع امروزی با رشد سریع تکنولوژی و افزایش پیوندهای اجتماعی ظهور مسایل و مشکلات فردی و اجتماعی مانند؛ آسیبهای فردی و اجتماعی[۹]، معضلات زیست محیطی[۱۰] و مسایل شهروندی نیز افزایش یافته است. بسیاری از مشکلات عدیده جامعه امروز، بازتاب مسائل و ناهنجاریهای[۱۱] فردی است که در جامعه ظهور و بروز کردهاست. این ناهنجاریها ریشه در ضعف تربیتی است که در اصلیترین نهاد اجتماع ـ خانواده ـ وجود دارد و همزمان با رشد فرد، در همه سطوح جامعه ـ تا سطح دولتها ـ حرکت میکند و تسری مییابد (سروستانی، ۱۳۸۷).
مسأله اجتماعی[۱۲] ، عبارت از وضعیتی است که به نظر تعداد افراد جامعه؛ چه آنان که درگیر مسألهاند، یا افراد دیگر که مبتلابه مسأله نیستند، مایه سختی تلقی شود، هرچند امکان بهبود داشته باشد. مسأله اجتماعی، هم شامل موقعیت عینی[۱۳] و هم تفسیر ذهنی[۱۴] از وضعیت اجتماعی است، که جامعه را در حالت بحرانی قرار میدهد (گولد[۱۵] و همکاران، ۱۳۸۴).
شناخته شدن مسائل اجتماعی از سوی مردم، بعد ذهنی مسأله اجتماعی را تشکیل میدهد و محدود کردن مسأله اجتماعی به آن، باعث از دست دادن آن دسته از مسائل اجتماعی میشود که مردم آن ها را درک نمیکنند ولی عملا به علت اختلاف میان واقعیت اجتماعی و ارزشهای اجتماعی[۱۶] در یک زمینه مشخص- بعد عینی مسأله اجتماعی- میتوان گفت که مسأله اجتماعی وجود دارد (مرتون[۱۷]، ۱۳۸۷). عوامل اجتماعی به عنوان مؤثرترین عناصر در بروز و پیدایش مسئله و آسیبهای اجتماعی نقش اساسی دارند. زیرا فرد، خانواده و جامعه یک مثلث را تشکیل می دهند که اختلالات رفتاری در هریک از آنها سبب ایجاد آسیبها و پیدایش مسئله بسیاری در جامعه میگردد (ستوده، ۱۳۸۵).
انسان در زندگی اجتماعی[۱۸] و در تعامل با دیگران است که خود را میشناسد و از وجود خود آگاه می شود. اما خودآگاهی[۱۹] او ابعاد دیگری نیز دارد که در رابطه او با محیطهای گوناگون و پیچیده شکل میگیرد، مانند محیط روانی و فیزیولوژی، محیط طبیعی، محیط اجتماعی، محیط فرهنگی که ازآنها متاثر می شود. به همین علت خودآگاهی او شامل دایرههای متعددی است، مانند آگاهی از وجود خودش، آگاهی از تعلقش به گروه، قشر یا ملیت خاص، آگاهی او از این که به شهر، منطقه یا جغرافیای طبیعی خاصی تعلق دارد. اما چگونگی تعامل انسان با این محیطهای گوناگون، به مقدار زیادی، ناخودآگاهانه است و میزان و چگونگی روابط متقابل و تاثیر و تاثر انسان با این محیطها برای او روشن نیستند (هانت[۲۰]، ۱۹۸۷). بنابرین، لزوم آموزش مهارتهای شناختی، اجتماعی، محیطی در زندگی فرد مطرح میشود. اینکه چگونه و با چه کیفیتی در جمع حضور یابد و رفتارهای گروهی متناسب و مقبولی را از خود بروز دهد و آگاهی بیشتری در زمینه های مختلف کسب کند. سه مفهوم رفتار شهروندی سازمانی[۲۱]، بهزیستی اجتماعی[۲۲] و نگرشهای زیست[۲۳] محیطی هرکدام جنبه هایی از آگاهی انسان در محیط اجتماعی را بیان میکنند و میتوان گفت وجه مشترک همه آن ها آگاهی یا شناخت میباشد.
باتمان و ارگان[۲۴] (۱۹۸۳) برای اولین بار اصطلاح رفتار شهروندی سازمانی (OCB) را وضع کردند و آن را این گونه تعریف نمودند: رفتار فردی که داوطلبانه[۲۵] است، به طور صریح یا ضمنی توسط سیستم رسمی پاداش برانگیخته نشدهاست، و کارایی سازمان را افزایش خواهد داد. همچنین تمایل کارکنان به انجام رفتارهایی که فراتر از الزامات رسمی نقش و جایگاهشان میباشد نیز به عنوان یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده رفتار شهروندی سازمانی شناخته شدهاست در دنیای پر رقابت کنونی، سازمانها پیوسته در جستجوی شیوه های جدیدی برای حداکثر کردن عملکرد و تلاش کارکنانشان هستند. با وجود افزایش استفاده از تکنولوژی اطلاعات، بازهم در عملکرد کارایی سازمان شکاف وجود دارد. اکنون قویاً این اعتقاد وجود دارد که عملکرد کارایی سازمان تا حدود زیادی به تلاش کارکنان که فراتر از الزامات تعریف شده، نقش میباشد بستگی دارد.
سازمانها به ویژه سازمانها در کشورهای جهان سوم که نیازمند جهشی عمده در کارآمدی میباشند بایستی زمینه را به گونه ای فراهم کنند که کارکنان و مدیرانشان با طیب خاطر تمامی تجربیات، توانایی ها و ظرفیتهای خود را در جهت اعتلای اهداف سازمانی[۲۶] به کار گیرند. این امر میسر نخواهد شد مگر آنکه اصول و قواعد مربوط به رفتار شهروندی سازمانی شناسایی و بسترهای لازم برای آموزش و پیاده سازی اینگونه رفتارها فراهم گردد(همان منبع).