منفی دارد (کارور ، ۱۹۹۳ ، نقل از همان منبع ).
برخی از مؤلفان هم سلامت روانشناختی را مترادف با شادی و خشنودی از زندگی در نظر گرفته اند . به نظر این افراد ، سلامت روانشناختی یعنی تعادل بین هیجان مثبت و منفی (دیه نو ، لارسن ، ۱۹۹۳ ، نقل از رایف و کی یس ۱۹۹۵ ).
کرسینی (۱۹۹۹) سلامت روانشناختی را حالت ذهنی میداند که احساس رضایت هیجانی ، رهایی نسبی از اضطراب و دیگر علائم ناتوان کننده ، توانایی ایجاد ارتباطات سازنده از ویژگی های عمده آن است (کرسینی ،۱۹۹۹، نقل از ناصری و نیک پور۱۳۸۳٫
به طور کای مؤلفان و نظریه پردازان مختلف هر کدام بر اساس مفاهیم نظری خود مطالبی را در مورد سلامت روانشناختی مطرح کردهاند . برای مثال تمایلات اولیه زندگی در نظریه بوهلر(۱۹۳۵ ) ، مراحل روانی – اجتماعی در نظریه اریکسون (۱۹۵۹)
تغییرات شخصیت در نظریه نیوگارتن (۱۹۷۳ )، همگی سلامت روان شناختی را به منزله گذرگاه تحول در چرخه زندگی متصور شده اند . به علاوه ، مفهوم خود شکوفایی در نظریه مازلو (۱۹۶۸ ) ، صورت بندی بالیدگی در نظر آلپورت (۱۹۶۱ ) ، تصویر شخصی کاملاًً کار آمد در نظریه راجرز (۱۹۶۱ )و تبیین فردیت گرایی در نظریه یونگ (۱۹۳۳)، سلامت روانشناختی را از دید بالینی نگریسته اند (رایف ،کی یس ،۱۹۹۵ ).ویسینگ و همکاران (۱۹۹۴) در تعریف و تبیین سلامت روان شناختی ، یک عامل کلی را معین کره اند که طریق حس تعلیق به زندگی ، تعادل عاطفی و رضایت خاطر کلی از زندگی به صورت خود سنجی مشخص و اندازه گیری می شود . آن ها عنوان نمودند که سلامت روان شناختی یک سازه و پدید ه چند بعدی است که دارای خصیصه هایی میباشد که این خصیصه ها در حالت سلامت روان شناختی واجدحالات خاصی به شرح زیر میباشند:
– عاطفه : احساسات مثبت بر احساسات منفی غلبه میکند .
– شناخت : زندگی قابل درک و قابل کنترل شده و رضایت کلی از زندگی تجربه
می شود .
– رفتار: وجود تجربه عمل ، علاقه به کار و فعالیت و مبارزه طلبی بدون اجتناب از مشکلات محرز است .
– خود پنداشت : احساس خود ارزشمندی و توانایی اثبات وجود خود به منصه ظهور میرسد .
– روابط بین شخصی : افراد از دیگران حمایت دریافت میکنند ، به دیگران اعتماد دارند و از مصا حبت ها و احساساتشان لذت میبرند (ویسینگ و همکاران ، ۱۹۹۴ ؛ نقل از نقل از بابا پور خیر الدین ،۱۳۸۱ ).
همچنین رایف و همکاران (۱۹۹۷ ، به نقل از ویسینگ ، فوری ، ۲۰۰۰ ) ، یک الگوی چند بعدی از سلامت روان شناختی را مفهوم سازی و عملیاتی کردهاند . در این الگو سلامت روانشناختی دارای ماهیت مثبت در عملکرد میباشد که متشکل از عناصر مختلفی است ،
این عناصر عبارتند از :
– پذیرش خود : نگرش مثبت به خود ، شناخت جنبههای مختلف خود که میتواند
مثبت یا منفی باشد ، احساس مثبت درباره گذشته خود .
– رابطه مثبت با دیگران : داشتن رابطه گرم ، رضایت بخش و توأم با اعتماد با دیگران،
توجه به سلامت و خشنودی دیگران ، احساس همدردی قوی با سایر افراد .
– خود پیروی : مستقل و خود مختار بودن . توانایی مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی ، توانایی تنظیم رفتار از درون و ارزیابی خود به وسیله معیارهای شخصی .
– غلبه برمحیط : داشتن حس غلبه و برتری برمحیط ، مهار کردن آرایه پیچیده ای از فعالیت های بیرونی ، استفاده مؤثر بردن از فرصت های به عمل آمده ، توانایی انتخاب یا ایجاد زمینههای مناسب برای نبازها و ارزشهای شخصی .
– هدفمندی در زندگی : داشتن هدف و جهت در زندگی ، معنی دادن به زندگی در حال و گذشته ، داشتن عقیده و باروری که به زندگی هدف میدهد .
– رشد شخصی : احساس رشد ممتد داشتن ، خود را در حال رشد و تحول دیدن ، گشاده رو بودن برای تجارب جدید ، داشتن حس تشخیص توان بالقوه خود (باباپور
خیر الدین و همکاران ، ۱۳۸۲ )
صرف نظر از دیدگاه ها و تعاریف مختلف درباره سلامت روان ، عوامل متعددی میتوانند تأثیر مثبت یا منفی برآن داشته باشند ، از بین این عوامل می توان به تأثیر آموزش مهارت های زندگی در سلامت روانشناختی افراد اشاره کرد ، که نقش مهارت های ارتباطی به عنوان یکی از زیر مجموعه های این مهارتها در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است .بی شک یکی از نشانه های سلامت روانی ، و جود روابط بین فردی مثبت و مؤثر است . روابط گرم و صمیمی با انسان های دیگر منبع ایمنی ، اعتماد ، راحتی و آسایش افراد است و به هنگام رویارویی با مشکلات و در مواقع سخت زندگی ، عانلی که بیشترین کمک را به فرد خواهد کرد ، توانایی ها و مهارت های او خواهد بود .
۲-۳-مهارتهای زندگی و مهارت های ارتباطی
الف )مهارت های زندگی
مهارت های زندگی عبارتند از مجموعهای از توانایی ها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورند . این توانایی ها فرد را قادر میسازد مسئولیت های نقش اجتماعی خود را بپذیر و بدن لطمه زدن به خود و دیگران ، با خواست ها ، انتظارات و مشکلات و مشکلات روزانه ، بویژه در روابط بین فردی ، به شکل مؤثری روبرو شود . این مهارت ها ، تأکید بر قابلیت های عملی و موفقیت دارند و از تحلیل
نیازها و خواسته های اجتماعی ، و الزام های روزمره و عادی زندگی استخراج
میشوند.برخی از آن ها به مهارتهای سازگاری و ارتباطات افراد ، برخی به کارهای روزمره زندگی و برخی نیز به مهارت های شهروندی مربوط میشوند (ادیب ، فردانش،۱۳۸۲).
به عقیده موریس الیاس ، مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و مؤثر ، ایجاد مسئولیت های اجتماعی ، انجام تصمیم گیری های صحیح ، حل تعارض ها و کشمکشها بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه زند (سازمان جهان بهداشت ۱۹۹۴ ، ترجمه نوری قاسم زاده و محمد خانی ، ۱۳۷۷ ).
همچنین مهارت های زندگی به عنوان توانایی ها ، دانش ها ، نگرش ها و رفتارهایی تعریف شده است که برای شادمانی و موفقیت یاد گرفته میشوند تا این که فرد را قادر سازند با موقعیت های زندگی سازگاری یابد و بر آن ها مسلط شود (پیتمن ، ۱۹۹۷).