(همان:.۲۰۳)
و گــر یــار بــاشد خـــداونـــد هــور دهـــد مـــر مــرا ، اختــــر نیـــک زور
همـــان بــوم و بــر بــاز یــابید و تخت بـــه بــار آیــد آن خســروانــی درخـت
(فردوسی، ۱۳۸۷: ۲۰۶)
در خوان ششم در نبرد با ارژنگ دیو این گونه خدا را یاور خود میخواند و میگوید:
مـگـــر یــــار بــاشـدت یــزدان پـــاک ســـر جــادوان انــدر آری بـــه خـــاک
(همان :۲۰۵)
در خوان هفتم باز هم رستم از نیروی الهی خود استفاده میکند وبردیوسفید دشمن زور مند خود پیروز میشود:
تهمتــن بـــه نیـــروی جــــان آفــریـن بکـــوشیــد بسیــار بــــا درد و کیــــن
بــزد دست و بــرداشتـــش نـــرّه شیــر بـــه گـــردن بـــرآورد و افکنـد زیــــر
(همان: ۲۰۷)
رستم پهلوان حماسه ملی ایران پس از کشتن دیو سفید چنین با خدا راز ونیاز میکند:
بـــه پــیش جهانـدار گیهـــــان خــدای بیامــد همــی بـــود گــریان، بـــه پــای
ز بهــر نیایــش ســـر و تــــن بشســت یکــی پــاک جــای پـــرستــش بجـست
از آن پــس بمالیـــد بـــر خــــاک روی چنیــن گفـت: کــای داور راسـت گــوی
ز هـــر بـــد تــویی بندگــــان را پـنـاه تـــو دادی مـــرا گـــردی و دستگــــاه
(همان: ۲۱۵)
پاپلی یزدی معتقد است:«مناجات و راز و نیازهای رستم در تمام نبردهایش در شاهنامه،درس بزرگی است که،حکیم فردوسی، به همهی پیروزمندان،پهلوانان وقهرمانان جهان میدهد. رستم در تمام طول هفت خوان هیچگاه وهیج کجا از خود سخن نمیگوید.همهی پیروزی های خود را از خداوند میداند.پس از کشتن دیو سفید، وضو میسازد.جا ومکان پاکی پیدا میکند وبه نماز وحمد وثنای خداوند روی میآورد و همه پیروزی ها را از او میداند.» (پاپلی یزدی،۱۳۸۶: ۷)
رستم در جنگ با خاقان چین هم زور و قدرت خود را از خدا می داند و خود را به حساب نمی آورد:
ز یــزدان بــود زور مــا خــود کــه ایــم؟ بدیــن تیـره خــاک انــدرون بـر چـه ایم؟
(فردوسی، ۱۳۸۷ : ۵۵۵)
اسفندیار نیز همچون رستم در نبرد هفت خوان همواره به یاد خداست وبراو تکیه می کند پاپلی یزدی درمورد اسفندیار میگوید:«اسفندیار، شاهزاده وپهلوان نامی شاهنامه هم، در هفت خوان خود،همهجا بهیاد خداوند است.در داستانی که اسفندیار، اژدها را میکشد میخوانیم :(ر.ک.،همان: ۷)
چــو اسفنـــدیــار آن شگفتـی بـــدیــد بـــه یـــزدان پنـــاهـید و دم در کشیــد
(فردوسی، ۱۳۸۷: ۹۴۹)
او پس از کشتن اژدها به درگاه خداوند سپاس میگزارد ومعتقد است تا لطف وکمک الهی نباشد
نمی توان در جنگ اژدها پیروز شد:
بیـامـد بـــه پیـــش خـــداونــد پـــــاک همـیگشت پیچـان و گـریـان بـه خـــاک
همــیگفت کیـــن اژدهـا را کــه کشـــت مگـر آن کـــه بــودش جهانـدار پشــــت
(همان: ۹۵۳)
واین نمودی ازسجایای اخلاقی پهلوانان بزرگ شاهنامه است که درس تواضع وفروتنی در برابر ذات لایزال الهی رابه همهی مردم جهان میدهند و آن این است که: درهمه حال باید شاکر وسپاسگزار الطاف خدا بودهمان طور که پهلوانان ایرانی در جنگ ها از خدا طلب نصرت وکمک می کنند.
در اهمیّت مغرور نشدن هنگام پیروزی، پاپلی یزدی میگوید:«در روزگاری که با کوچک ترین موفقیّت وپیروزی به خود میبالیم ودچار غرور و خودبینی میشویم.کدام درس از این بالاتر ؟وکدام ذکر از ذکر خداوند برتر؟ که با کشتن دیو سفید واژدهای عظیم هم مغرور نشویم.پهلوانی یعنی همین.» (پاپلی یزدی، ۱۳۸۶: ۹)
رستم پهلوانی است که تمام کارهایش برای ما درس ادب واخلاق است.پهلوانی که با همهی زور وقدرتش ذرّه ای دچار غرور نمیشود.آقای پاپلی یزدی در این مورد هم چنین میگوید:«رستم با همه قدرت و پهلوانیاش و با وجود صفات انسانی پسندیده، برترین پهلوان حماسهی ماست. رستم پیشکسوت همهی پهلوانان ایرانی است، با وجود این، در همه حال خالصانه از خداوند کمک میطلبد.» (همان: ۷)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بدینسان خصلتهای پسندیدهی پهلوانان الگویی میشود برای تمام قهرمانان این سرزمین. پهلوانان و شخصیّتهای شاهنامه قبل از نیایش،دست وصورت خود را میشستند،گویی مانندمسلمانان وضو میساختند و بعد از نماز به درگاه خدا و راز و نیاز با او، وارد کارزار میشدند.به عنوان مثال در داستان کیخسرو:
جهــانـدار هشتــم ســـر و تـــن بشسـت بیــــاســـود و جـــای نیـایـش بـجست
بــــه پیـــش خــداونــد گــردان سپهــر بـــرفـت آفـــریــن را بگستـرد چهـر
شـب تیـــره تـــا بــــرکشیــد آفتــــاب خـــروشـان، همـی بـود دیـــده پــر آب
(فردوسی،۳۸۷ ۱ :۴۲۹)
این اعمال ورفتار پهلوانان وشاهان شاهنامه بسیار شبیه عبادت مسلمانان است.گذشتگان باستانی ایران زمین در بینش فردوسی با کمال ادب ظاهری وباطنی دست به سوی خالق بی همتا دراز میکردند و مانند مسلمانان در قنوت وسجود خود، خدا را به یاری میطلبیدند:
همـــه شـب بــه پیـش جهـــان آفـــرین همــی بـود گـریـان و سـر بـــر زمیــــن
(همان: ۸۱۸)
پهلوانان این سرزمین، مردانی خداجو و دین مدارند که در هرکاری تنها از خداوند استعانت میجویندو بر او توکل میکنند. همان گونه که ذبیح الله صفا میگوید: «یلان ایران خداپرست ومتوکل الله اند وبه کاری دست نمیزنند، مگر آن که از خداوند استعانت بجویند.»(صفا،۱۳۸۹: ۲۳۵)
نیایش«پیران» با خداوند در داستان دوازده رخ، نمونهی دیگری از دعا ونیایش پهلوانان انیرانی شاهنامهی فردوسی است:
بــه یــزدان چنیـن گفت: کـای کــردگــار چــه مــایـه شگفت انـدریــن روزگـــار
کــه را بــر کشیــدی تــو افگنـده نـیست جــز از تــو جهـــانــدار دارنـــده نیست
بــه خســـرو نــگــر تــا جـز از روزگار کــه دانسـت کــایـــد یکــی شهــریـار
(فردوسی۱۳۸۷ :۷۰۳)