“
حافظه توالی و آن پاسخ خود به خودی در مقابل یادآوری های خاص میباشد ، مثلا گفتن روزهای هفته ، عمل شمارش ترتیبی اعداد ، نظم و ترتیب عناصرد در موارد یاد شده از اهمیت اساسی برخوردار است ، و یا اینکه توالی کلمات در یک جمله ، یک امر اساسی است . کودکی که به صورت فاعل ـ فعل ـ مفعول جمله میسازد ـ « بچه میخواهد شیر » ـ احتمالا در حافظه توالی وی اشکالی وجود دارد .
در حافظه مانا یا بلند مدت پیش از آنکه اطلاعات مورد نیاز یادآوری گردد لازم است که یک دوره طولانی در ذهن باقیمانده و ذخیره شود . شواهد فیزیولوژیک چندی وجود دارد کهنشان میدهد حافظه های گذرا و مانا در سازههای متعددی در درون مغز بایگانی می شود ( مگاون[۱۸] ۱۹۶۷ ) . پدیده به خاطر سپردن مطالب درسی کمی پیش از امتحان و فراموش کردن حجمی از آن مدتی پس از امتحان ، برای بسیاری از دانش آموزان امری آشناست . حافظه مانا مستلزم توانایی جذب و همانند سازی[۱۹] ، ذخیره کردن و بیاد آوردن اطلاعات در مواقع مورد نیاز است . این امر به مهارت فراگیر در شناخت هدف و مناسبات مطلب آموزشی و ربط آن به دانش گذشته وی بستگی دارد( ورگاسون ۱۹۶۸ ؛ وایزمن ۱۹۶۵ ).
حافظه حسی
شاید درست تر این باشد که آن را انبار حسی ، خاطرات حسی یا حتی درک حسی بنامیم . هر چیزی در حافظه به عنوان اطلاعاتی حسی از محیط اطراف شروع می شود . نقش حافظه حسی ان است که اطلاعات ورودی به مغز را از طریق گیرنده های حسی بگیرد و کمتر از یک ثانیه آن را نگه دارد تا تصمیم گرفته شود که با آن چه کار کند .
این فرایند نسبتا یکپارچه است . اشعه ای نوری به شبکیه چشم برخورد میکند و حافظه ای کوتاه ( حافظه تصویری ) به طول چند هزارم ثانیه میسازد ؛ به عبارت دیگر ، می توان گفت که این فرایند مانند طولانی سازی نشان محرک اصلی مورد نیاز جهت زمان دادن برای شناخت و پردازش های بعدی است احتمالا این مسئله برای حس های دیگر نیز صدق میکند ( ترگسن ، ۱۹۹۶ ) . ممکن است یکی از استثناهای این فرایند حس شنوایی باشد . پیام های شنوایی به طور مختصر در آنچه که معمولا به آن حافظه انعکاسی میگویند ، ضبط میشوند . شواهدی وجود دارد که ممکن است نشان های انعکاسی کمی بیشتر ( تا حدود ۲۰ ثانیه ) باقی بمانند ( گازانیگا ، ایوری و منگون ، ۱۹۹۸ )
با وجود این که این فرایند کمی ساده به نظر میرسد ، اما مشکل وقتی به وجود میآید که این داده های حسی ـ که از بخش های مجزای اطلاعات تشکیل شده اند ـ به صورت یک تکه وارد نمی شوند بلکه همه همزمان با هم ، اما مجزا ، وارد مغز میشوند . طی هر بخشی از زمان ، مقدار زیادی محرک های حسی بدن ما را بمباران میکنند و به ما بیش از آنچه که قدرت رسیدگی به آن داریم اطلاعات می رسانند . اگر شما به طور خود آگاه از تمامی تصاویر ، صداها ، احساسات لامسه ، مزه و بو هایی که همزمان با هم روی بند شما تاثیر میگذارند مطلع بودید ، آن وقت لبریز شدن محرک های حسی را تجربه می کردید . بدون یک روش خاص برای سازماندهی این داده های خام حسی به یک طرح معنادار ، شما قادر به عمل کردن نخواید بود . باید را ه چاره ای برای دور ریختن داده های نامربوط وجود داتشه باشد . نقش تصفیه مقدار زیاد اطلاعات ورودی به حس ها همان چیزی است که ما آن را حافظه حسی می نامیم(سیف نراقی،۱۳۸۷) .
گاهی اوقات به مغز ، اسفنجی که اطلاعات را جذب میکند ، اطلاق می شود . استعاره ای بهتر برای آن ، واژه الک خواهد بود : طبق برخی تخمین ها ، ۹۹ درصد از کل اطلاعات حسی به محض ورود به مغز دور ریخته میشوند ( گازانیگا ، ۱۹۹۸ ) . دلیل این که مغز این مقدار زیاد اطلاعات را تصفیه و سپس دور می ریزد این است که بیشتر آن نامربوط است . یادآوردی این که چند دقیقه پیش لباس هایتان روی بدنتان چه حسی داشتند و یا هفته پیش که چیزی می نوشتید خودکارتان روی دستتان چه حسی داشت ، ارزش عملکردی یا حیاتی زیاد ندارد(پاشازاده،۱۳۷۸). .
حافظه بینایی: این حافظه در یادگیری برای باز شناسی و به یاد آوردن حروف الفبای نوشته شده ،اعداد و خزانه لغات دیداری به همان اندازه مهم است که تکامل هجی کردن و مهارت های زبان نوشتاری.
این حافظه برای انجام تکالیف جور کردن از راه دیدن،کپی کردن اشکال،محاسبه مسائل ریاضی و یادگیری،طرز استفاده از وسایل بازی ها نیز بسیار مهم است۰(ساموئل کرک،جیمز چلفانت،۱۳۷۷)
ارتباط حافظه بینایی با املا علاوه بر تعمیم های واجی، توانایی در املا آشکارا به حافظه توالی بینایی بستگی دارد. کودکی که ناتوان از یاد آوری یا تجسم حروف و ترتیب و توالی آن در کلمات باشد بلاتردید در املا ضعیف خواهد بود. بسیاری از تکنیک های مؤفق در آموزش املا عملاً به تقویت حافظه توالی بینایی تأکید داشته اند.برای مثال فرنالد فن رد گیری را برای آموزش املا تکمیل نموده است. این تکنیک با به کارگیری دو مسیر حسی حرکتی و لامسه، تصویر بصری کلمه را در ذهن کودک تقویت میکند، چرا که برای درست نویسی یک کلمه علاوه بر ضبط آن در حافظه باید توانست همان کلمه را به طور کامل به هنگام نوشتن به خاطر آورد.برعکس به هنگام خواندن، نگهداری تصویر بصری در بازشناسی کلمات لازم نیست.(فریار،رخشان، ۱۳۷۹)
تشخیص ضعف حافظه بینایی در املا موارد زیادی را می توان در ارتباط با عدم هماهنگی بین تلفظ و کتابت بیان نمود. لکن اکثر این مثال ها به زبان های دیگر مربوط می شوند۰ اما آنچه به مشکل املا در زبان فارسی مربوط می شود علاوه بر اشکالات جزئی در این زبان بیشتر مربوط به تعدد حروف همصداست۰
به عنوان مثال به نمونه های زیر توجه کنید: « دیروز منصور مریض شد،مادر و خواهرش او را به مطب پزشک رساندند. پذشک پص از معاینه برای منسور قرص های مخصوص نوشت. مادر وخاحرمنثورپث از خداحافظی متب پظشک را طرک کرده برای خرید غرس حای مخثوس به چند داروخانه سر زدند.»(فریار،رخشان،۱۳۷۹)
علت عمده این نوع غلط های دیکته ای ضعف حافظه بینایی است. یعنی کودک به خوبی قادر نیست تصویر حروف مورد نظر را در کلمه به خاطر بیاورد. رونویسی کردن درست این واژه ها میتواند به دانش آموز کمک کند، اما این کمک لزوماًً به سایر موارد انتقال نمی یابد. بهتر است حافظه بینایی کودک را تقویت کنیم تا نه تنها دیکته درست واژه ای را که غلط نوشته است فراگیرد بلکه با خواندن و دیدن هر کلمه جدید توانایی به خاطر سپاری آن را داشته باشد.(تبریزی،۱۳۸۲)
راهبردهای درمانی تقویت حافظه بینایی تمرینات بهتر است به صورت بازی و با حوصله انجام شوند.تمرینات را با توجه به سن و ظرفیت پایه کودک شروع میکنیم:
۱- چند شی یا اشکال هندسی و تصاویر (از دوشی،تصویر یا شکل شروع میکنیم) به کودک نشان میدهیم، پس از پوشاندن آن ها کودک باید اشیایی را که دیده بود نام ببرد و در صورت مؤفقیت تعداد را بیشتر میکنیم.
“