فرضیه سوم:
بین اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر ابعاد رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تفاوت معنادار وجود دارد.
با توجه به نتایج به دست آمده بین اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر ابعاد رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تفاوت معنادار آماری وجود ندارد. این پژوهش با نتایج پژوهش فکری و شفیعآبادی (۲۰۱۳) در ابعاد تعیین ساختار و تامین منابع ناهمخوان میباشد.
علت عدم وجود تفاوت معنادار بین دو روش را می توان به وجود مفاهیم متعدد هر دو روش که به نحوی با هم همپوشی دارند نسبت داد. بدین معنی که در الگوی چند محوری خویشتن پنداری به عنوان یکی از مفاهیم بنیادی روی تصور و پندار فرد از تواناییهای خود تأکید دارد که میتواند به تصمیم گیری فرد برای کار آفرینی کمک کند و به اون نشان دهد که در چه زمینه ای میتواند کار آفرین بهتری باشد لذا در شناخت فرصت های کار آفرینی هم مؤثر است. پویایی در الگوی چند محوری هم به معنای تحرک و خلاقیت و به روز شدن است و فرد با تأکید بر محور پویایی به روی می شود و فرصت های لازم برای کار آفرینی را شناسایی میکند.استعداد در نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز با مفهم خویشتن پنداری الگوی چند محوری همپوشی دارد بدین معنا که شناخت استعداد ها ( توانایی ذاتی ) نیز میتواند به تصمیم گیری فرد برای کار آفرینی و شناخت فرصت های کار آفرینی به عنوان دو بعد از ابعاد رفتار کارآفرینانه کمک مند . مفهوم بعدی الگوی چند محوری هدفمندی است. فرد با تأکید بر تعیین اهداف و برنامه ریزی برای دستیابی به آن ها ساختار کار آفرینی را مشخص میکند . مفهوم شرایط محیطی در نظریه کرامبولتز هم همین خاصیت را دارد یعنی تأکید بر شناخت شرایط محیطی میتواند ساختار کار آفرینی را در شغل مورد نظرش مشخص سازد. نیازها مفهوم دیگر الگوی چند محوری است که میتواند به دانش آموز کمک کند تا با بررسی و شناخت نیازها منابع انسانی و مالی مورد نیاز برای کار آفرینی را شناسایی و تامین کند. تجارب یادگیری در نظریه کرامبولتز هم همین خاصیت را دارد یعنی فرد با بررسی و مرور تجارب یادگیری خود میتواند راهکارهای مناسب تامین منابع انسانی و مالی کار آفرینی را تشخیص دهد و به تامین منابع کار آفرینی به عنوان یکی از ابعاد رفتار کار آفرینانه بپردازد. مفهوم مهم دیگر الگوی چند محوری تصمیم گیری است. فرد با آموختن شیوه صحیح تصمیم گیری میتواند راهکارها و استراتژی های مناسبی برای کار آفرینی اتخاذ کند و در شرایط لازم تصمیمات سریع و معقول و سازنده بگیرید. آموزش مهارت ها در نظریه کرامبولتز هم همین خاصیت را دارد یعنی فرد با کسب مهارت های لازم برای کار ، مناسب ترین راهبردها را برای کار آفرینی انتخاب میکند و در شرایط لازم تصمیمات مناسب را میگیرد و از مهارت هایش برای رفع مشکلات احتمالی استفاده میکند. علت عدم همخوانی نتایج پژوهش حاضر با تحقیق فکری و شفیع آبادی (۲۰۱۳) در بعد تعیین ساختار و تامین منابع را می توان به این مورد نسبت داد که در تحقیق فکری و شفیع آبادی دانشجویانی از تمام شهرها با امکانات و محدودیت های مختلف هر شهر برای کار آفرینی شرکت داشتند که شرایط محیطی متفاوتی را تجربه کرده بودند و همان طور که گفته شد در الگوی شفیع آبادی با تأکید بر مفهوم هدفمندی روی تعیین ساختار کار می شد اما در نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز با تأکید بر شرایط محیطی روی تعیین ساختار کار شد لذا شرایط محیطی متفاوت دانشجویان ساکن شهرهای مختلف باعث شد که در الگوی چند محوری نمره بیشتری در بعد تعیین ساختار کسب کنند. در زمینه تامین منابع هم همینطور زیرا در الگوی چند محوری با تأکید بر محور نیازها روی تامین منابع کار شد اما در نظریه کرامبولتز با تأکید بر تجارب یادگیری کار شد لذا چون نیازهای دانشجویان در بعد کار آفرینی به خاطر شرایط تحصیلی و علمی و سنی تقریبا مشابه است اما تجارب یادگیری آنان که از شهرهای مختلف هستند متفاوت است نمره بیشتری در تامین منابع بر اساس الگوی چند محوری شفیع آبادی کسب کردند اما در دانش آموزان که همه ساکن مرودشت بودند شرایط محیطی و تجارب یادگیری تقریبا مشابهی وجود داشت و این باعث می شد که اثر بخشی دو روش یکسان باشد و تفاوت ناشی از شرایط محیطی و تجارب یادگیری متفاوت کمتر اثربخشی روش ها را تحت الشعاع قرار دهد.
نتیجه گیری:
نتایج پژوهش حاضر به طور کلی نشان داد که الگوی چند محوری شفیع آبادی با تأکید بر ۵ محور همه پویایی، هدفمندی، خویشتن پنداری، نیازها، تصمیم گیری و نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز با تأکید بر ۴ محور استعدادها، مهارت ها، تجارب یادگیری، و شرایط محیطی بر روی رفتار کارآفرینانه دانش آموزان دختر تاثیر معنادار داشته اما بین اثربخشی دو الگو تفاوت آماری نبوده است.
محدودیتها:
پژوهش حاضر تنها بر روی دانشآموزان دختر دبیرستان هاجر انجام شده پس تعمیم دهی نتایج به سایر اقشار باید با دقت بیشتر و تکیه بر نتایج پژوهشهای متعدد انجام گیرد.
پیشنهادات کاربردی:
-
- با توجه به اثر بخشی الگوی چند محوری و نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان به مسئولین محترم آموزش و پرورش پیشنهاد میشود با برگزاری کارگاههای آموزشی این دو الگو را برای آموزش رفتار کارآفرینانه دانشآموزان به دلیل گنجانده نشدن در برنامه درسی در طول سال تحصیلی در ایام فراغت آنان در تابستان به کار برند و یا برای سال اول متوسطه قسمتی از درس برنامه ریزی را اختصاص به این کارگاه دهند.