برای یک سازمان بزرگ، برای هر یک از زیر سیستم ها یک انبار داده مجزا در سطح منطقه عملیاتی یا سازمانی خودش در نظر گرفته شده است. که خودش شامل بخش خروجی و گزارشات مخصوص به همان زیر سیستم یا نرم افزار میباشد. هر کدام از این زیر سیستم ها خودشان یک پروژه کامل به حساب میآیند چراکه شامل تمام اجزای پروژه اصلی هستند. اما برای اتصال زیر سیستم ها از نظر داده ها و تجمیع آن ها، باید به سراغ استفاده از مستر دیتا یا داده های اصلی سیستم رفت. داده های اصلی، که ممکن است شامل داده های مرجع باشد، اطلاعات کلیدی برای بهره برداری از کسب و کار هستند. این اطلاعات کلیدی کسب و کار ممکن است شامل اطلاعات در مورد مشتریان، محصولات، کارکنان، مواد، تامین کنندگان، و غیره باشد.در این راستا، داده ها اصلی میتوانند عملیات و فرآیندهای تراکنشی و پشتیبانی زیر سیستم های مختلف را تسهیل کنند.
برای استفاده از داده های اصلی، بعد از شناخت آن ها لازم است که مدیریت و کارشناس ارشد اطلاعات سازمان آن ها را بدرستی طبقه بندی و آماده بهره برداری کند به طوری که شامل داده های تکراری یا نا معتبر نباشند. این داده ها میتواند مورد توافق نظر در سطح سازمان قرار بگیرد و در تمام زیر سیستم های مورد استفاده باشد(مشبکی و دیگران، ۱۳۹۰).
۲-۵-۲ کیفیت سیستم هوش تجاری و کیفیت اطلاعات:
معماری که برای پوشش ضعف موجود در سیستم های که همان مشکل ضعف در استفاده از یک منبع داده بود به وجود آمده است یک معماری ادراکی پذیرفته شده ( در سطح وسیع ) است که انباره های اطلاعاتی ای که در اجرا و مدیریت یک زیرساخت محکم و موفق هوش تجاری مورد استفاده قرار می گیرند، را توصیف و طبقه بندی میکند. این معماری بر مبنای تفکیک کل داده های سازمان به ۵ پایگاه داده عمده به وجود میآید که عبارتند از:
– پایگاه های داده سیستم اجرایی
– پایگاه داده تحلیلی
– انباره داده اجرائی
– پایگاه های داده تحلیلی خرد
– پایگاه های داده عملِیاتی خرد(مشبکی و دیگران، ۱۳۹۰).
و در مرحله بعد عملیات یکپارچه سازی فرآیندهای سازمان و کسب وکار به منظور انتقال کارا و مؤثر داده از سیستم های منبع موجود به کاربران تجاری انجام می شود. فرایند های کسب و کار را در سه گروه اصلی طبقه بندی میکند که عبارتند از:
– فرآیندهای عملیات تجاری: فرآیندهایی که با اطلاعات عملیات روزانه و جاری سازمان در ارتباطند.
– فرآیندهای هوش تجاری: فرآیندهایی که با جستجوی مداوم برای درک بهتر سازمان، ورودی های سازمان آن و خروجی های آن، تامین کنندگان و مشتریان و کلیه ذینفعان آن در ارتباط است. فرآیندهای عملیات تجاری ایستا هستند، در حالی که فرآیندهای هوش تجاری علاوه بر فرآیندهای ایستا، شامل فرآیندهایی است که همواره در حال تکامل اند و باید دائما مورد بررسی قرار گیرند(قاسمی، ۱۳۸۹).
– فرآیندهای مدیریت تجاری: فرآیندی است که در آن دانشها و بینشهای جدیدی که در هوش تجاری ایجاد میشوند، در عملیات تجاری روزانه در سرتاسر سازمان معرفی و اجرا میشوند، فرآیندهای مدیریت تجاری تصمیمات تاکتیکی که یک سازمان اتخاذ میکند را در بر میگیرد و ارزش فوق العاده زیادی برای سازمان دارند و هر میزان که استقرار هوش تجاری در سازمان به بهینه شدن تصمیمات در این سطح کمک کند، ارزش های این نوع سیستم ها بیشتر و بیشتر مشخص خواهد شد(ساجدی، ۱۳۸۷). در این معماری دو مؤلفه اصلی وجود دارد که عبارتند از:
۱- دریافت داده:
شامل فرآیندها و پایگاه های داده ای است که درگیر اخذ داده از سیستم های اجرائی، یکپارچه سازی آن، پاکسازی آن و قرار دادن آن در یک پایگاه داده برای استفاده آسان هستند و عبارتند از:
– پایگاه های داده سیستم اجرایی.
– پایگاه داده تحلیلی.
– انباره داده اجرائی.
– اخذ دانش(سازور و دیگران، ۱۳۹۰).
۲- پس دادن اطلاعات:
شامل فرآیندها و پایگاه های داده ای است که درگیر ارائه هوش تجاری به مشتریان تجاری نهایی یا تحلیل گران اند و عبارتند از:
– پایگاه های داده تحلیلی خرد.
– پایگاه های داده عملِیاتی خرد.
– داده رسانی.
۳- مراحل استقرار هوش تجاری.
الف: آماده سازی
– استخراج داده
– پاکسازی داده.
– بایگانی کردن داده قبل و بعد از پاکسازی.
ب: یکپارچگی
– تطبیق داده و یکپارچگی چند منبع دادهای.
– تحلیل سطح بالا
– محاسبه دیدهای تحلیلی از دیدهای پایه – ایجاد پارامترهای تحلیلی(ساجدی، ۱۳۸۷).
پ: خصوصیسازی
– استخراج و خصوصی سازی اطلاعات
– ایجاد پایگاه داده تحلیلی خاص
هر یک از این مراحل، توسط افراد خاصی باید انجام شود. در واقع تخصص های مورد نیاز برای انجام هر یک از مراحل فوق با هم دیگر فرقق میکند.
باید توجه داشت که تقریبا از مرحله اول نیازمند وجود برای ذخیره ها هستیم. همچنین ممکن است در مراحل آخر نیازمندی جدیدی برای مرحله ۳ پیش آید که در این صورت نیازمند انجام مجدد مراحل اولیه هستیم(نجفی، ۱۳۸۳).
۲-۵-۳ کیفیت سیستم هوش تجاری و ارزش تسهیم اطلاعات:
خورشید خدمات بانکی، مالی و بیمه ای در ایران از افق عبور نموده و آماده طلوعی درخشان و آغاز یک روز خوب است. با این حال این روز آفتابی همواره از جانب ابرهای تغییر و تحولات، پیروی از مقررات، جهانی شدن، ارتقا درک و انتظارات مشتریان، گسترش وسیع منطقه ای، جریانهای سیاسی- اقتصادی و نیاز به نظارت بر بهره وری نیروی انسانی تیره میگردد. چالش حفظ مزیت رقابتی در برابر کلیه عوامل فوق باعث شده تا دستیابی به اطلاعات جامع، دقیق و یکپارچه سازمانی برای مدیران در کلیه سطوح امری حیاتی باشد(انصاری و دیگران، ۱۳۸۹).
امروزه از مدیران مؤسسات مالی انتظار می رود تا از اطلاعات صحیح و بروز جهت افزایش رضایت و تعامل با مشتری بهره گیرند. مدیریت باید ثابت کند که فرایند حفظ و نگهداری مشتریان، شناخت نیازمندیهای طبقات مختلف آن ها و به طور کلی جریانات کار در زمینههای مختلف را در کنترل خود دارد. با گسترش موفق راهکارهای هوش تجاری می توان خط سیر کلیه فرایندها را مشخص و تمامی سطوح سازمانی را دارای ظرفیتی منحصر به فرد نمود(غضنفری و دیگران، ۱۳۸۷).
یک محیط کارای هوش تجاری میتواند مدیران و تحلیلگران را با بهره گرفتن از داشبوردهای تحلیلی و ابزارهای بصری ساده و بسیار کارا، از پیچیدگیهای تکنولوژیک دور نگه دارد و تمرکز آن ها را به جای پیچیدگیهای ابزار به تحلیل عمیق اطلاعات منعطف سازد(غضنفری و دیگران، ۱۳۸۷).
شکل ۲-۱ استقرار هوش تجاری در سازمان (غضنفری و دیگران، ۱۳۸۷).
امروزه تمامی سازمان ها با حجم گسترده ای از داده و اطلاعات روبرو هستند و کلید موفقیت تجاری در این عصر استفاده صحیح از داده ها جهت اخذ تصمیماتی بهتر، سریعتر و بدون نقص میباشد. سازمانها برای رسیدن به این هدف نیازمند ابزارهای قوی و کارآمدی هستند تا بتوانند وظایف تحلیل، تصمیم سازی، تدوین استراتژی و پیشبینی را مکانیزه و اتوماتیک نمایند(اسکندری و مولوی، ۱۳۸۸).
هوش تجاری مجموعهای از مهارتها، فناوریها و سیستمهای کاربردی است که برای جمع آوری، ذخیرهسازی، تحلیل و ایجاد دسترسی کارآمد به انبارههای داده جهت کمک به سازمانها برای درک مناسبتر از زمینه کسب و کار و نیز تصمیمگیری به موقع و صحیح مورد استفاده قرار میگیرد(مشبکی و دیگران، ۱۳۹۰).