خداوند پیامبر را متولی امور زکات قرار داده و از مؤمنان می خواهد به سهمی که از سوی خداوند و پیامبر به آنان داده می شود، راضی باشند: « وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُواْ مَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلی اللَّهِ رَاغِبُون. و اگر آنان به آنچه خدا و پیامبرش به ایشان داده اند خشنود میگشتند و میگفتند: «خدا ما را بس است به زودی خدا و پیامبرش از کَرَم خود به ما می دهند و ما به خدا مشتاقیم» [قطعاً برای آنان بهتر بود].» (توبه/۵۹)
سهام افراد و نیز افرادی را که مشمول زکات هستند، پیامبر معین می کند. علاوه بر اینکه یکی از مصادیق آن، که فی سبیل الله است، هنگام مصرف نیز به سرپرست نیاز دارد. انفال و خمس نیز مانند زکات است؛ جز اینکه انفال، تنها ویژه خداوند است: «یَسَْلُونَکَ عَنِ الْأَنفَالِ قُلِ الْأَنفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُول… از تو در باره غنایم جنگی میپرسند. بگو غنایم جنگی اختصاص به خدا و فرستادهی [او] دارد …»
ولی در خمس، افراد دیگری نیز شریکند: «وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُول وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیل … و بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و برای خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان است…» (انفال/۴۱)
۵ ـ آیههایی که مؤمنان را به ایمان به پیامبر فرا میخوانند
در قرآن کریم آیههایی وجود دارد که مؤمنان را به ایمان به خداوند و رسول فرا میخواند. در بعضی از این آیات، خداوند و رسول هر دو ذکر شدهاند:
«یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِی أَنزَلَ مِن قَبْل… ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خدا و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاد، و کتابهایی که قبلا نازل کرده، بگروید…» (نساء/۱۳۶)
هر چند این آیه نیز برای استدلال بر مطلوب کفایت می کند، ولی چون ممکن است بر مراتب ایمان قلبی حمل شود، آیهای را در این باره میآوریم که مؤمنان را به ایمان به رسول فرا میخواند:
«یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ءَامِنُواْ بِرَسُولِه یُؤْتِکُمْ کِفْلَینِْ مِن رَّحْمَتِه … ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند…» (حدید/۲۸)
در این آیه، مؤمنان به ایمان به رسول دعوت شدهاند و با توجه به اینکه آنان قبلا به خداوند، رسول او و کتاب ایمان آوردهاند، در این آیه، نکتهای نهفته است. علامه طباطبایی در این باره میفرماید: «مقصود از ایمان به رسول، اطاعت کامل از او در آنچه دستور می دهد و آنچه باز میدارد، میباشد؛ چه حکمی از احکام شرع باشد یا از جهت ولایت امور امت، دستوری از او صادر شده باشد.»[۴]
آنگاه که این آیه شریفه را به ضمیمهی آیات قبل که هدف از بعثت انبیا را اقامهی قسط معرفی می کنند در نظر بگیریم و به نتیجه ایمان به رسولـ که نوری از سوی خداوند است که به واسطه آن، مردم در دنیا حرکت می کنند ـ توجه کنیم، این مسئله آشکارتر می شود که خداوند اطاعت کامل از پیامبرش را خواسته و او را حاکم بر امور مردم قرار داده است.
فصل دوم
مسئولیت سیاسی پیامبر در قرآن
رویکرد قرآن به جایگاه سیاست خارجی و روابط بینالملل در حکومت نبوی
روابط خارجی، به مجموعه روابط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی سیاسی ودیپلماسی میان دولتها و ملتها گفته می شود. تفاوت روابط خارجی با سیاست خارجی درآن است که سیاست خارجی به مفهوم امروزی خود، تنها به سیاستهایی گفته می شود که مجری آن ها وزارت خارجهی دولتها باشد و از کانال آن وزارت پایهریزی گردد. به دیگر سخن، سیاست خارجی عبارت است از سیاست یک دولت در کنش متقابل با دیگر دولت ها و ملتها.
روابط دیپلماتیک هم عبارت از روابطی میباشد که بین دولتها پس از شناسایی یکدیگر وتوافق در برقراری روابط، با اعزام نماینده ایجاد می شود. به بیان دیگر، روابط دیپلماتیک، شامل کلیه ارتباطات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است که بین دو یا چند دولت از طریق نمایندگیهای دیپلماتیک دولتها صورت میگیرد. پس روابط دیپلماتیک، به روابط میان دولتها گفته میشود و شامل روابط میان ملتها وسازمان های غیر دولتی نمیگردد. بنا براین، روابط خارجی مفهوم وسیعتری از سیاست خارجی و روابط دیپلماتیک دارد. هدف ما در این بخش، بررسی رفتار پیامبر درعرصهی روابط خارجی به معنای وسیع کلمه است و شامل هر گونه روابط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و دیپلماسی میگردد.
اهداف سیاست خارجی پیامبر
رسالت پیامبر که خاتم پیامبران است، دو ویژگی عمده دارد: جهانی و جاودانگی؛ این دو ویژگی نشان میدهد که اسلام عقیدهای است فراتر از سرزمین یا سرزمینهای خاص؛ بلکه به تمامی افراد با تفاوتهای نژادی، قومی تعلق دارد. قرآن نیز بر این دو حقیقت تصریح دارد: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ لَکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون. تو را به پیامبری نفرستادیم، مگر بر همه مردم مژده دهنده و هشدار دهنده؛ ولی بیشتر مردم ]این موضوع را[ نمیدانند.» (سبأ/۲۸) علت این عمومیت نیز این است که مبنای تشریع و احکام اسلامی فطرت انسانی است؛ لذا اختصاص به مکان خاصی ندارد. فطرت، روح، فکر و هدف مشترک آدمی، همواره جامعه بشری را به همگونی فرا میخواند؛ و چون جایگاه رسالت پیامبر فطرت و خواسته مردم بود، آرمان نهایی اسلامی، رسیدن به امت واحد بشری و از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و به وجود آمدن کشور واحد جهانی، تحت حاکمیت قانون واحد الهی است.
در مورد انسانها نیزگروه بندیهای میهنی یا قبیلهای، در عین اینکه افراد یک کشور و یا یک قبیله را در یک مجموعه گرد میآورد و به آن ها وحدت میبخشد، آن ها را در برابر واحد دیگری قرار میدهد؛ لذا یکی از اهداف رسالت پیامبر، سرعت بخشیدن به روند تکاملی جامعه برای رسیدن به این هدف مطلوب است. اسلام با استراتژی دعوت به مکتب فطرت و ارائه ایدئولوژی سازگار با فطرت و عقل، جوامع بشری را به سمت چنین جامعه جهانی و شکل گیری یک امت نزدیک میکند.
از این رو، هدف غایی پیامبر، دعوت تمامی مردمان آن روزگار به اسلام بود. پیامبر نه تنها باید مردم مکه، حجاز و شبه جزیره عربستان را به اسلام دعوت مینمود، بلکه میبایست طبق فرمان خداوند متعال، دعوت خویش را حتی به خارج از شبه جزیره، از ایران تا روم و مصر و حبشه و دیگر کشورهای وقت میرساند. از سوی دیگر، چون دعوت پیامبر جاودانی بود باید زمینههای آن نیز فراهم میشد.