منبع: کلانتری، ۱۳۹۱: ۱۳۱
۲-۲-۱-۲ جمعبندی نظریات مربوط به شبکهشهری
در بخش نظریات مربوط به نظام شبکهشهری، اشارهای به نظریات مربوط به چگونگی شکل گیری شبکهشهری و حفظ تعادل آن با تأکید بر نظریات مدافع نقش شهرهای میانی شد. با توجه به اینکه تأکید پژوهش به نگرش سیستمی است، شهر را باید به مثابه یک سیستم با تمام اجزا و عناصر موجود در شهر مورد بررسی قرار داد. بنابراین تمام متغیرهای مورد نظر در نظریات جدول ۲-۲ در این پژوهش مهم تلقی میشوند و برای اینکه رابطه بین شهرها و چگونگی تأثیر آنها بر یکدیگر سنجش شود به متغیرهایی از جمله پیوندها و وابستگیهای متقابل میان نقاط شهری و روستایی، فعالیتهای اقتصادی از جمله خدمات، صنایع وابسته به کشاورزی، صنایع کوچک، میزان اشتغال، حمل و نقل و راه ها، جمعیت و… توجه شده است. همچنین با نگرش سیستمی، روابط شهرها و روستاها در قالب مجتمعهای زیستی و اثرپذیری و اثرگذاری این دو مکان بر هم مورد توجه قرار میگیرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲- ۲-۲- نظریههای پیرامون تعادل فضایی
ساختار فضایی شهرها چه در سطح کلان - یعنی ارتباط شهرها با طبیعت اطراف خود و شهرهای دیگر - و چه در سطح خُرد - یعنی سازمان فضایی درون شهری - باید به سوی تعادل فضایی در ابعاد مختلف کالبدی، اجتماعی و اقتصادی رانده شود.
تعادل فضایی زمانی پدیدار می شود که ساختار فضایی بر سازمان فضایی منطبق باشد و ساختار فضایی، بتواند نیازهای اجزای سازمان فضایی شهر را تأمین کند. از این رو، در شهری تعادل فضایی ایجاد می شود که عملکردها و اجزای شهری ، متناسب با نیازهایشان در جاهای مناسب مکان یابی شوند. برای تغییر در ساختار شهر، بایستی شکل قطعات و شبکه های شهری را تغییر داد. بنابراین، تغییر در ساختار فضایی بسیار پرهزینه و زمانبر است. در این صورت با تغییر در سازمان فضایی در زمان کمتر و با هزینه کمتر، میتوان به تعادل فضایی رسید (پیلهور و دیگران، ۱۳۹۱: ۱۰۰، ۸۸).
عدالت را با توجه به موضوعات متنوع آن میتوان از رویکردهای متفاوتی به مطالعه آن پرداخت از جمله: عدالت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فضایی و… (قادری حاجت، ۱۳۹۳: ۳۲).
مفهوم فضائیت عدالت یا نادیده گرفته می شود و یا در مفاهیم مرتبط دیگر مانند عدالت سرزمینی، عدالت زیستمحیطی، بی عدالتی شهرنشینی و یا حتی در شهر عادل و جامعه عادل جذب می شود (soja, 2008:1).
تحقق عدالت فضایی به واسطه شرایط متنوع و پیچیده فضاهایی جغرافیایی، ابعاد گوناگونی دارد. نظام عادلانه فضایی تابعی از مناسبات اقتصادی و شیوه های توزیع منابع و امکانات عمومی، مناسبات سیاسی و توزیع قدرت است. عدالت فضایی با رویکردی تبعیضزدا به دنبال حل یا کاهش اثرات منفی عوامل انسانی یا جغرافیایی بر زندگی ساکنین فضای جغرافیایی است. تبعیض، به معنای نابرابری در شرایط است؛ نابرابری در تصدی موقعیتهای ساختاری و اجتماعی و دسترسی به منابع کمیاب مانند ثروت، قدرت و منزلت میباشد که به صورت یکسانی در بین انسانها و گروه ها تقسیم نشده و نمادی از تبعیض در جوامع انسانی و گسترههای جغرافیایی است. در شرایطی که توسعه نیافتگی و عقب افتادگی در نظامهایی به چشم میخورد که در آن محرومیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی نسبت شهروندان روا داشته می شود (کاویانیراد، ۱۳۸۵: ۲۸۳- ۲۸۲). واقعیت آن است که عدالت فضایی گونه ای از عدالت نیست، بلکه بر چشمانداز خاص جغرافیایی تأکید دارد که در آن شاخصههای توسعه به تناسب نیازها و اقتضائات مکانی توزیع متناسب و تقریباً همسانی را دارند (Bromberg & etal 2007: 1).
رابرتس معتقد است که عدالت فضایی مستقل از دیگر فرمهای عدالت (اجتماعی، اقتصادی و محیطی) نیست و از آنجا که فضا عنصر مشترک و پیوند دهنده آنها میباشد، عدالت فضایی می تواند به عنوان مرکز انواع جنبشهای عدالت عمل کند. این رابطه را به صورت مجموعه سه وجهی که در آن بر توسعه پایدار تأکید کرده، نشان میدهد. در این مجموعه سه جنبه اقتصادی، اجتماعی و محیطی توسعه پایدار با مرکزیت فضا به هم مرتبط میشوند. اصولاً، عدالت اجتماعی، محیطی و اقتصادی، موضع فضاییتری از بحثهای حقوق انسانی و یا سیاسی دارند، چنانچه ابعاد فضایی در این سه گونه، هم پیوند دهنده آنها با هم است و هم وسیله پیشینه شدن استحکام روابط بین آنهاست (Prange, 2009: 21- 22).
تراول به عنوان یکی دیگر از نظریهپردازان در این زمینه عنوان میدارد که عدالت فضایی، عدالت اجتماعی است و عدالت محیطی جدانشدنی از عدالت اجتماعی است. دیوید لامی از عدالت فضایی در برنامه ریزی فضایی به عنوان یک مفهوم، برای تنظیم شرایط نابرابر فیزیکی- محیطی و شرایط سیاسی- اجتماعی که از موهبات بی عدالتی در شهرها هستند، استفاده کرد (قادری حاجت، ۱۳۹۳: ۴۵).
عدم تعادلهای فضایی ناشی از دسترسی نامتعادل به منابع قدرت و ثروت در مقیاسهای مختلف مکانی است، توزیع نامناسب اعتبارات جاری و عمرانی به منزله بازتاب حتمی و غیر قابل تغییر آن، موجب تشدید نابرابری و شکاف بین واحدهای سیاسی مختلف در زمینه های گوناگون می شود. به فراخور این شرایط نابرابر، میزان سرمایه گذاریهای مختلف از جمله سرمایه گذاری جهت ایجاد اشتغال و فرصتهای شغلی تحت تأثیر قرار میگیرند (جوان و عبداللهی، ۱۳۸۷: ۱۳۹).
۲-۲-۲-۱- مکانیسم دستیابی به عدالت فضایی
مکانیسم دستیابی به عدالت فضایی، آمایش سرزمین است. از آنجایی که در آمایش سرزمین با دیدی وسیع و همه جانبه به فضای ملی نگریسته می شود، همه سطوح فضایی کشور با دقت و از جهات مختلف مورد مطالعه و شناسایی قرار میگیرد. سپس بر اساس توانمندیها، قابلیتها و استعدادهای هر منطقه با توجه به یکنواختی و هماهنگی اثرات نتایج عملکردهای ملی آنها در سطح ملی، نقش و مسئولیت خاصی را به هر منطقه محول می کند. آمایش سرزمین، زمینه اصلی تهیه برنامه های توسعه اقتصادی- اجتماعی هر منطقه را فراهم می آورد و ابزار اصلی تلفیق برنامه ریزیهای اقتصادی و اجتماعی با برنامه ریزی فیزیکی و فضایی است (پاپلی یزدی، ۱۳۸۳: ۳).
با توجه به اصول اساسی حاکم بر آمایش فضا، میتوان ادعا کرد که اجرایی شدن آن عدالت فضایی را در پی خواهد داشت. در واقع عدالت فضایی نیازمند رویکرد آمایشی به فضا و اجزای آن است. با این رویکرد میتوان انتظار توسعه متوازن با توجه به نیازها و پتانسیلهای محلی نواحی و مناطق را داشت. در واقع فرایند دستیابی به عدالت فضایی در پیش گرفتن سیاستهای آمایش سرزمین است که فرم فضایی عادلانهای را به نمایش خواهند گذاشت. اصول اساسی عدالت فضایی، عبارتند از: عدالت اقتصادی، عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی. با نهادینه شدن این اصول، جامعه از الگوی متوازن به لحاظ قدرت و سرچشمههای آن برخوردار می شود و این الگوی متوازن قدرت منجر به دسترسی عادلانه تمام ساکنین به امکانات لازم برای پیشرفت و توسعه میگردد. با دسترسی عادلانه و پراکنش قدرت متناسب با نیازها و قابلیت های فضاها پیشرفت و توسعه متوازن حاکم می شود.
با توجه به آنچه گفته شد، عامترین شیوه تقسیم بندی عدالت دربرگیرنده عدالت سیاسی، عدالت اقتصادی، عدالت فرهنگی و عدالت اجتماعی میباشد که از ترکیب این سه مولفه عدالت فضایی پدیدار می شود و منظور از آن نیز برابری نسبی شاخص های جامع توسعه در جوامع در سطوح مختلف، متناظر با همان شاخص ها در سطح ملی. توسعه به عنوان یک پدیده ترکیبی دربرگیرنده ابعاد مختلفی مانند توسعه اجتماعی، توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی میباشد و ترکیب آنها فراهمکننده توسعه انسانی آمایش سرزمین میباشد. آمایش سرزمین به عنوان نقشه راه در دستیابی به عدالت فضایی عمل می کند پس میتوان ادعا کرد که مسیر دستیابی به عدالت فضایی از رهگذر توجه کمال و تمام به آمایش فضا میگذرد (قادری حجت، ۱۳۹۳: ۶۵- ۶۴).
۲-۲-۲-۲- دیدگاه توسعه فضایی هیلهورست (نگرش سیستمی به نظامهای منطقهای)
از نظریاتی که درخصوص تعادل و انتظام فضایی مطرح شد میتوان به نظریه تعادل فضایی منطقهای هیلهورست در دهه ۱۹۷۰ میلادی اشاره کرد. تئوری سازمان فضایی هیلهورست را میتوان مکمل تئوری مرکز- پیرامون فریدمن و قطب رشد پرو دانست. در این تئوری با ایجاد تفکر سیستمی در برنامه ریزی توسعه منطقهای، شیوه نوینی در برنامه ریزی تعادل فضایی ارائه شد که کاربردهای آن تاکنون نیز در برنامه ریزی توسعه فضایی کشورها به خصوص کشورهای جهان سوم ادامه داشته است.
هیلهورست با توجه به اهمیت راهبردهای توسعه فضایی در از بین بردن دوگانگیهای درون منطقهای، میان منطقهای و بخشی چهار استراتژی انتظامبخش و فضایی را مطرح کرد که به دو بحث محوری بسط (گسترش) و تثبیت تقسیم می شود (کیوانلو،۱۳۹۲: ۳۴):
۱- راهبرد انسجام متمرکز[۹]
۲- راهبرد انسجام پراکنده[۱۰]
۳- راهبرد گسترش متمرکز[۱۱]
۴- راهبرد گسترش پراکنده[۱۲]
هیلهورست در این چهار راهبرد دو مقولهی اساسی را مطرح میکند بسط[۱۳] و تثبیت[۱۴] در راهبرد تثبیت هدف تقویت نیروهای مایل به مرکز است و در راهبرد بسط هدف تقویت نیروهای گریز از مرکز است. از نظر وی راهبرد بسط دنبالهی طبیعی و زمانی راهبرد تثبیت است (پورمحمدی و زالی، ۱۳۸۳: ۸۰). اگر توسعه را یک روند یا یک فرایند بدانیم باید به ترتیب به تقویت مرکز منطقهای، حوزه نفوذ مرکز منطقهای، ایجاد محورهای توسعه و تقویت مراکز واقع در اطراف مرز منطقه بپردازیم. به عبارت دیگر توسعه متعادل منطقه از راهبرد انسجام متمرکز شروع شده و در طی یک فرایند به راهبرد گسترش یا بسط پراکنده میرسد از نظر هیلهورست تنها در این صورت است که ساختار متعادل فضایی ایجاد خواهد شد. در دو راهبرد اول که هدف تقویت مرکز یا نیروهای مایل به مرکز است بسته به موقعیت منطقه از دو راهبرد متمرکز یا پراکنده استفاده میشود. در راهبرد انسجام متمرکز هدف تقویت خود مرکز است این راهبرد برای استانها یا مناطقی به کار برده میشود که مراحل اولیه توسعه را در پیش رو دارند و در سطحبندی توسعه هم جزء استانهای محروم طبقه بندی شدهاند. به کارگیری این راهبرد در این استانها باعث تقویت مرکز استان در مرحلهی اولیه توسعه خواهد بود.
شکل ۲-۱ نمای فرضی راهبرد انسجام متمرکز (تقویت مرکز در مرحله اول توسعه)
راهبرد دوم انسجام پراکنده است. برخلاف راهبرد قبلی که بر تقویت مرکز تاکید دارد این راهبرد بر تقویت اطراف مرکز منطقه تاکید دارد. این راهبرد برای مناطقی مناسب است که از رشد لجام گسیخته مرکز منطقه رنج میبرند و تمرکز شدید جمعیت و فعالیت در مرکز منطقه صورت گرفته است. بر طبق این راهبرد تقویت مراکز درجه سه در اطراف مرکز منطقه، توسعۀ مراکز واقع در مسیر خطوط ارتباطی اصلی و توسعه مراکز درجه ۲ در اطراف مرز منطقه میتواند راهگشای مسائل و مشکلات باشد.
شکل ۲-۲ نمای فرضی راهبرد انسجام پراکنده
در این دو راهبرد همانطور که تشریح شد هدف تقویت نیروهای مایل به مرکز است. در مرحلهی بعدی توسعه که مرحلهی بسط یا گسترش است به گسترش توسعه در نواحی پیرامونی پرداخته خواهد شد و در حقیقت نیروهای گریز از مرکز تقویت خواهند شد .مرحلهی بسط نیز متناسب با موقعیت منطقهی دو راهبرد متفاوت را خواهد داشت. برای استانهایی که از پخشایش مناسب فعالیت و جمعیت برخوردارند و از نظر توسعه جزء استانهای توسعهیافته محسوب میشوند راهبرد گسترش متمرکز پیشنهاد میگردد. بر طبق این راهبرد ایجاد محورهای توسعه و تقویت مراکز درجه سه اطراف مرز منطقه و یا مراکز درجه دو واقع در منطقه مناسب خواهد بود.
شکل ۲-۳ نمای فرضی راهبرد بسط متمرکز
آخرین مرحله فرایند توسعه متعادل به کارگیری راهبرد گسترش پراکنده است این راهبرد برای استانهایی مناسب خواهد بود که از ساختار نسبتاً متعادل فضایی برخوردار هستند و هدف، انتقال فضای توسعه به تمام سطح منطقه و اطراف مرز منطقه است .تا وزنههایی در اطراف مرز منطقه برای ایجاد تعادل در کل ساختار فضایی ایجاد شود. بر طبق این راهبرد مراکز درجه ۳ که از دو ویژگی برخوردار باشند برای توسعه و سرمایهگذاری مناسب خواهند بود (هیلهورست، ۱۳۷۰: ۷۰):
۱- نزدیک به مرز منطقه باشند.
۲- نزدیک به مراکز درجه ۲ واقع در مرز منطقه باشند.
شکل ۲-۴ نمای فرضی راهبرد بسط پراکنده
جدول ۲-۶ دیدگاههای تعادل فضایی
عنوان نظریه |
نظریه پرداز |
تاریخ |
متغیرهای مورد نظر |
توضیحات |
تعادل فضایی |