میتوان گفت اعتماد در یک نظام اجتماعی یا سیاسی جایی وجود دارد که اعضاء آن نظام و مجموعه های دیگر در انطباق و سازگاری با هم عمل کنند و انتظارات هریک جامه عمل بپوشند و تحقق انتظارات احساس ایمنی را تضمین کند و در نتیجه تصور آینده این همراه با امید و احساس ایمنیامکان پذیر باشد. (کارتر، ۲۰۰۵ )
متأسفانه هنگامی که بی اعتمادی در جامعه به صورت اپیدمی و همه گیر وجود داشته باشد، علاوه بر تظاهرات مستقیم به صورت رفتارهای مبدل دیگر مانند دروغگویی و ریا کاری نیز بیان و ظاهر میشود. در اپیدمی بی اعتمادی حتی دیگر نهادهای سنتی جامعه که بر اساس موازین سنتی اخلاقی، مذهبی ویا عرفی شکل گرفته اند و در بعضی ساحت ها میتوانند تغذیه کننده اعتماد باشند کارایی خود را از دست میدهند و فلج میشوند وهولناک آن که وقتی اعتماد از میان رفت معمولاً دیگر بازگشتی وجود ندارد همان طور که برای مرده نیز بازگشتی متصور نیست (کارتر، ۲۰۰۵).
تمام روابط اجتماعی در نهایت وابسته به نوعی وفاداری دو جانبه هستند که در اعتماد تبلور مییابد. اعتماد پیش شرط کارایی، انسجام و ثبات اجتماعی است و در برابر آن ضد اعتماد[۳۷] زمینه ساز بروز ترس، نا ایمنی، اغتشاش و فروپاشی اجتماعی خواهد شد. اعتماد برای تشکیل گروههای استوار، پایدار و همبسته وانسجام آن ها حتی از احساس الزام اخلاقی نیز مهمتر است (کارتر، ۲۰۰۵).
برخی از جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی اعتماد را به عنوان محور نظریه پردازی اجتماعی در باب جوامع معاصر به کار برده اند و آن را یک واقعیت اجتماعی چند وجهی تقلیل ناپذیر میدانند که با مباحثی مانند قدرت، منطق و محدودیت های اعتماد گره میخورد. پژوهشهای روان شناسی اجتماعی نشان میدهند که اعتماد بالا رفتارهای همکاری خود آگاهانه را به شکل تبادل اطلاعاتی مستقیم و همکاری بالا میبرد. بنابرین اعتماد با نفوذ اجتماعی هم رابطه مستقیم دارد زیرا نفوذ بر فرد و ترغیب او هنگامی که اعتماد در کار باشد آسان تر است والا آب در هاون کوبیدن خواهد بود. (ماییر[۳۸]، ۲۰۰۱).
۲-۲-۵- نقش اعتماد در مدیریت
اعتماد در عملکرد سازمانها نقش انکار ناپذیری دارد. از آن جا که اعتماد در قلب فرایند های گروهی است نقش مهمی در شکل گیری و افزایش کارایی سازمانی دارد. در بافت سازمانی اعتماد نقش مثبتی در رفتارها، ادراکات و عملکرد افراد دارد. یک محیط سازمان یافته و برخوردار از نظم منجر به افزایش اعتماد فرد میشود که به نوبه خود همکاری و عملکرد را ارتقاء می بخشد. اگر دریک سازمان اعتماد فیمابین اعضاء وجود نداشته باشد کارایی و انجام پروژه ها با اشکال روبرو خواهد شد، زیرا افرادی که در روابط مبتنی بر میزان بالای اعتماد اجتماعی قرار دارند قابلیت تبادل باز اطلاعات بیشتری دارند و درعمل نیکخواهی و توجه بیشتری نشان میدهند. ایجاد کارگاه هایی که به منظورافزایش اعتماد در میان افراد سازمانها تشکیل میشوند مدت هاست که کارایی خود را نشان دادهاند (دیویس و ماییر و شورمن، ۱۹۹۵).
۲-۲-۶- نقش اعتماد در عرصه اقتصاد
درعرصه اقتصاد نیز اعتماد در سطح فردی و در سطح جوامع بررسی میشود و به کمک مدلهای ریاضی در سطح جوامع محیط هایی شناسایی میشوند که در آنها اعتماد افزایش یا کاهش مییابد (موسوی، ۱۳۸۵).
اعتماد در اقتصاد بخشی از سرمایه اجتماعی محسوب میشود وبرخی مطالعات در این باب نشان میدهد که اعتماد نسبت به هموطنان در برزیل ۲ درصد و در نروژ ۶۵ درصد است. سه عامل در تنوع سطوح اعتماد موثرند: محیط اقتصادی (درآمد و توزیع آن)، محیط قانونی (نهادهای حقوقی و مدنی که از قراردادها حمایت میکنند) و محیط اجتماعی (شباهت ها و تفاوت های اجتماعی) (موسوی، ۱۳۸۵).
مطالعات نشان میدهند که این سه عامل مسئول ۷۵ درصد تنوعات موجود در سطح اعتماد درمیان کشورهای گوناگون هستند. همچنین اعتماد یکی از مهمترین عوامل پیشبینی کننده افزایش یا کاهش درآمد سرانه است. اعتماد به منزله تسهیل کننده ای عمل میکند که هزینه اقتصادی سرمایه گذاری ها را کاهش میدهد، کسب و کارهای جدید را شکل میدهد و بیکاری را کاهش و اشتغال را افزایش میبخشد (موسوی،۱۳۸۵).
اگر سطح اعتماد اجتماعی و عمومی پائین باشد افزایش درآمدها به وقوع نخواهد پیوست. بر اساس مطالعات کشورهایی که سطح اعتماد آن ها زیر ۳۰ درصد باشد با تله فقر روبرو خواهند بود (موسوی، ۱۳۸۵).
۲-۲-۷- ویژگی های اعتماد
همچنان که تعاریف متعددی از اعتماد وجود دارد ویژگی های متعددی نیز برای آن متصور است، برخی از این ویژگی ها عبارتند از: شایستگی، خیرخواهی، قابلیت پیشبینی و صداقت (شانکار و همکاران[۳۹]، ۲۰۰۲).
شایستگی در حقیقت باور به توانایی ها، مهارت ها و تخصص های طرف مقابل در یک حوزه معین میباشد.
خیرخواهی باوری است که اذعان میکند طرف مقابل خیرخواه مشتریان بوده و تنها به دنبال سود و منفعت شخصی خود نیست.
قابلیت پیشبینی نیز بر اعتقاد به باثبات بودن رفتار طرف مقابل اشاره دارد.
صداقت نیز بیانگر این نکته است که اعتماد کننده اعتقاد دارد که طرف مقابل صادقانه برخورد خواهد نمود و به گروهی از اصول و استانداردها در رفتارش پایبند است (شانکارو همکاران، ۲۰۰۲).
۲-۲-۸- گرایش به اعتماد
گرایش به اعتماد، به میل باطنی یک شخص برای اعتماد به دیگران اطلاق میشود و مشتمل بر دو مؤلفه است: ایمان داشتن به انسانیت وچگونگی اعتماد کردن. (تان و ساترلند، ۲۰۰۴)
ایمان داشتن به انسانیت به این معنا است که دیگران دارای ذات خوبی هستند و میشود به آن ها اطمینان کرد و چگونگی اعتماد کردن بدین معنا است که کسب نتایج بهتر در اثر مراوده با کسانی است که قابل اعتماد و خوش نیت هستند. این میل باطنی همیشگی، با مسائل اجتماعی مرتبط است و اعتقاد دارد، در صورتی که اعتماد به دیگران افزایش یابد، نهادهای اجتماعی از نتایج بهتری بهرمند خواهند شد.گرایش به اعتماد را اعتماد مبتنی بر شخصیت نیز مینامند زیرا به تمایل کلی شخص در خصوص اعتماد داشتن یا نداشتن به دیگران باز میگردد (ماییر و همکاران، ۱۹۹۵).
اعتماد اولیه نیز نوعی گرایش به اعتماد است. در اعتماد اولیه مردم فقط از اطلاعاتی که در ذهن خود دارند استفاده میکنند. اعتماد اولیه به اعتماد در محیطی که در آن چنین جوی(جو اعتماد) وجود ندارد اطلاق میشود. اهمیت چنین اعتمادی هنگامی بروز میکند که شهروندان اطلاعات معتبر و دقیق از سازمان هایی که خدمات الکترونیکی ارائه میکنند، نداشته باشند. در اولین ارتباط مردم از تمامی اطلاعاتی که دارند، بهره می گیرند.(مانند شناخت اولیه از یک وب سایت و یا نماینده دولت) تا میزان اعتماد اولیه آن ها به فرد مورد اعتماد مشخص شود (ماییر و همکاران، ۱۹۹۵).