نظریه های زیستی روانی[۳۷]
در اینجا دو نظریه در مورد اعتیاد می پردازیم.آیا معتاد ها بر اساس نیاز درونی خود به مصرف مواد مخدر روی می آورند.یا به خاطر لذت مورد انتظار دست به چنین اقدامی میزنند؟این سوالی است که کانون تحقیقات زیستی –روانی در مورد انگیزش برای مصرف مواد مخدر میباشد. و اما نظریه های این دیدگاه عبارتند از:
۱-نظریه های وابستگی جسمانی اعتیاد[۳۸]
تلاش های اولیه برای توصیف پدیده اعتیاد به مواد،آن را به وابستگی جسمانی نسبت میدهد.بر اساس نظریه وابستگی جسمانی اعتیاد،وابستگی جسمانی اعتیاد،وابستگی جسمانی،معتاد را در دام چرخه معیوب [۳۹]دریافت دارو و نشانه های ترک مواد [۴۰]گرفتار میکند.عقیده یر این است که مصرف کنندگان مواد که مصرف آن ها تا حد ایجاد وابستگی جسمانی رسیده است.به خاطر اجتناب از نشانه های ترک مواد مجبور به مصرف میشوند.
برنامه های اولیه در مورد اعتیاد به مواد بر اساس نظریه وابستگی جسمانی اعتیاد بوده است.این برنامه ها سعی داشتند چرخه معیوب دریافت مواد از طریق ترک تدریجی مواد در محیط بیمارستانی بشکنند(ترک تدریجی در مقایسه با ترک ناگهانی نشانه های ترک خفیف تری ایجاد میکنند)..اما متأسفانه وقتی این افراد پس از سم زدایی [۴۱]از بیمارستان مرخص شدند دوباره به عادت اولیه خود باز میگردند.سم زدایی حالتی است که در طی آن دیگر مواد در بدن فرد باقی نمی ماند و شخص نشانه های ترک مواد را تجربه نمی کند.
شکست سم زدایی به عنوان یک راه حل درمانی،تعجب آور نیست.زیرا اولا برخی دارو های اعتیاد آور قوی مانند کوکائین،نشانه های ترک شدیدی ایجاد نمی کنند.ثانیاً الگوی دریافت مواد برخی از افراد، شامل چرخه متغیر مصرف و سم زدایی می شود.(ملو[۴۲] و مندلسون[۴۳](۲۰۰۶) به این خاطر آن را بر می گزینند که با برنامه های کاری آخر هفته شان سازگار است. برخی دیگر به این دلیل که ممکن است مصرف دائمی آن ها را روانه زندان کند از چنین الگویی تبعیت میکنند.به هر حال عمل سم زدایی خواه از روی ضرورت باشد یا تصادفی ،نمی تواند معتادان را از دوباره مصرف کردن مواد باز دارد.
نظریه های جدید وابستگی جسمانی اعتیاد به مواد،سعی دارند این واقعیت را تلقین کنند که معتادان اغلب بعد از مدت زمان ترک مواد،دوباره به مصرف آن می پردازند.با مسلم پنداشتن اینکه علائم ترک مواد میتواند شرطی شود(کوب[۴۴] و همکاران۱۹۹۲).بر اساس این نظریه وقتی که معتادانی که برای مدت زمان قابل ملاحضه ای به دور از مواد بوده اند،اگر دوباره به موقعیتی بر گردند که قبلا در آن موقعیت مواد مصرف میکردند،اثرات شرطی شده علائم ترک ،بدون در نظر گرفتن اثرات دارو(پاسخ های شرطی شده جبرانی[۴۵])ظاهر میشوند.تصور می شود که این اثرات منجر به اشتیاق قوی برای دریافت مواد می شود تا آن ها را خنثی کند.این فرضیه که عود اعتیاد به خاطر تلاش برای خنثی سازی اثرات شرطی شده علادم ترک ایجاد می شود با دو مشکل عمده روبروست.(آیکل[۴۶]،استوارت[۴۷]۱۹۸۴) یکی اینکه برخی از اثرات داروست نه مخالف با آن.دوم اینکه حیوانات آزمایشگاهی و معتادان غالبا برای علادم پیشبینی کننده مواد،حتی وقتی که مواد بزودی قابل حصول نباشد تمایل نشان میدهند. (بوازرت[۴۸]،موچا۱۹۸۲[۴۹]).برای مثال برخی از معتادان هروئینی که سم زدایی شده اند و ناهنجاری های سوزنی [۵۰]نامیده میشوند،از فرو بردن سوزن خالی به بدنشان لذت میبرند.این بدان جهت است که به نظر نمی رسد اثرات شرطی شده علائم ترک،عامل ایجاد کننده عود مصرف مواد باشد. مطابق با این نتیجه گیری کرانک[۵۱] و پرکینز[۵۲](۲۰۰۱) دریافتند که اثرات شرطی شده علائم ترک ناشی از مرفین در موشها سبب افزایش مصرف مرفین از طرف موشها نشد.
۲-نظریه های مشوق مثبت اعتیاد[۵۳]
نا توانی نظریه های وابستگی جسمانی در تبین جنبههای عمده اعتیاد،سبب پیدایش این نظریه شد که دلیل اصلی گرایش معتادان به مصرف مواد،فرار یا اجتناب پیامد های نا خوشایند علایم ترک مواد یا علایم شرطی شده ترک مواد نیست.بلکه بیشتر برای حصول اثرات خوشایند مواد میباشد.نظریه مشوق مثبت اعلام میدارد که معتادان ممکن برخی اوقات برای سرکوب نشانه های ترک مواد،یا برای فرار از برخی جنبههای نا خوشایند این نشانه ها،از مواد استفاده کنند اما عامل اصلی در اغلب موارد اشتیاق به خواص مشوق مثبت مواد(ایجاد لذت)است(مک آلیف[۵۴]،استوارت ۱۹۸۴)
برخی از اثرات خوشایندمواد ممکن است به طور صریح و روشن نباشد با این حال گزارش شده است که اغلب مواد اعتیادزا اثرات بازداری زدایی [۵۵]دارند(فاوس[۵۶] و پینل[۵۷]۲۰۰۳).اگر شما در اثر مصرف الکل بتوانید به راحتی رفتار عاشقانه خود را به دور از باز داری ابراز کنید از این امر لذت خواهید برد و این عمل برانگیزاننده مهمی در اعتیاد به الکل خواهد بود.
دو نظریه مشوق مثبت در مورد اعتیاد بر این پایه استوارند که،ارزش مشوق مثبت مواد اعتیاد زا همراه با مصرف مواد افزایش مییابد.اولا ناباکوف،هافمن(۱۹۸۸) اظهار داشته اند که ارزش مشوق مثبت مواد اعتیاد زا به این علت افزایش مییابد که تحمل شرطی شده،به اثرات نا خوشایند مواد تسری مییابد، نه اثرات خوشایند و مطلوب آن..ثانیاً رابینسون و بیرج(۱۹۹۳) اظهار داشته اند که در افراد مستعد به اعتیاد،استفاده از مواد ارزش مشوق مثبت آن ها را احساس میکند.لذا سبب می شود که مصرف کننده بیشتر به مصرف مواد بر انگیخته شده و به دنبال محرک های مرتبط با مواد باشد.
نکته کلیدی نظریه رابینسون [۵۸]و بریج[۵۹](۱۹۹۶) سزاوار تأکید است: آن ها عنوان میکنند که لذت حاصل از مصرف مواد،به خودی خود اساس اعتیاد نیست،بلکه لذت مورد انتظار مصرف مواد(یعنی ارزش مشوق مثبت مواد)است که سبب گرایش به مواد می شود. در آغاز ارزش مشوق مثبت کاملا با اثرات خوشایند آن ارتباط دارد اما در معتادین مزمن،ارزش مشوق مثبت مواد اغلب به دور از لذت حاصل از مواد است.بنابرین معتادین افرادی بدبخت هستند.زندگی آن ها در هلاکت است و اثرات مواد دیگر مثل سابق لذت بخش نیست اما آن ها باز به دنبال مواد هستند.
نظریه های اجتماعی-فرهنگی
“