– دامنه مربوط[۱۱]: نکته دیگر استفاده از الگوهای رفتار هزینه، این است که این الگوها فقط در دامنه مربوط معتبر هستند. مقصود از دامنه مربوط دامنهای است که در آن محدوده رابطهای خاص بین هزینه و عامل هزینه برقرار است. خارج از این دامنه، الگوهای رفتار هزینه تغییر می کند و به شکل غیرخطی درمیآید(هورن کرن و همکاران ، ۲۰۰۶).
هزینه های متغیر و ثابت بر مبنای مفروضات مهمی بشرح زیر تعریف میشوند :
۱٫ با توجه به یک موضوع هزینه خاص، هزینه ها به ثابت یا متغیر طبقه بندی میشوند.
۲٫ محدوده زمانی مشخص است.
۳٫ منحنی کل هزینه ها به صورت خط مستقیم است.
۴٫ تنها یک عامل هزینه وجود دارد، یعنی اثر سایر عوامل به هزینه ها ثابت نگه داشته می شود.
۵٫ تغییر عامل هزینه فقط در دامنه مربوط رخ میدهد ( هورن کرن و همکاران ،ترجمه پارسائیان، ۲۰۰۶).
۲-۲-۶- انواع دیدگاه ها درباره رفتار هزینه
اگرچه در کتب حسابداری دو الگوی اصلی برای رفتار هزینه ها ارائه شده، اما بسیاری از هزینه ها رفتاری مشابه با هردو الگو را دارند که به آن ها هزینه های نیمه متغیر گویند. هزینه های نیمه متغیر ترکیبی از هزینه ثابت و هزینه متغیر هستند ،نمونه ای از این هزینه ها هزینه نگهبانی است. رفتار هزینه های مذکور بنحوی است که در سطوح گسترده ای از فعالیت ثابت میمانند و تنها در واکنش به تغییرات خیلی بزرگ سطح فعالیت، افزایش یا کاهش مییابند. علاوه بر این، هزینه های ثابت ممکن است اختیاری یا غیر اختیاری باشند (گاریسون و نورین،۲۰۰۳).
هزینه های ثابت غیر اختیاری ماهیتا بلندمدت هستند و نمی توان آن ها را در کوتاه مدت کاهش داد یا حذف کرد. استهلاک دارائیهای ثابت و حقوق مدیریت و کارکنان عملیاتی، نمونه ای از هزینه های ثابت غیراختیاری است. هزینه های ثابت اختیاری عموما هزینه کوتاهمدت هستند و میتوان آن ها را بدون این که اهداف بلندمدت مؤسسه خدشهدار شود، در کوتاه مدت کاهش داد. به عنوان نمونه میتوان به هزینه های بازاریابی، تحقیقات در روابط عمومی، اشاره کرد. با این وجود برخی از صاحبنظران حسابداری مدیریت معتقدند که هزینه ها متغیر یا ثابت نیستند و رابطه میان هزینه ها و سطوح فعالیت فقط در محدوده مربوط برقرار است (اینگرام و همکاران،۱۹۹۷) از این رو میچل (۱۹۹۳) دیدگاه ادبیات حسابداری درباره رفتار هزینه را نزدیک بین دانسته اند. زیرا رفتار هزینه فقط توسط یک محرک یعنی سطح تولید، تحلیل و اندازه گیری می شود. به نظر آن ها، طبقه بندی هزینه های غیرمستقیم به عنوان هزینه های ثابت، منجر به تصمیمات نادرستی می شود. زیرا در بسیاری از مؤسسات با وجود عدم افزایش سطوح فعالیت این هزینه ها با نرخ بالایی افزایش مییابد. اساس این بحث را میتوان در مفروضات هزینهیابی بر مبنای فعالیت جستجو کرد که هزینه ها را متاثر از حجم هر یک از فعالیتها میداند نه حجم تولید. اهمیت محرکهای هزینه به دلیل اطلاعاتی است که برای تشریح رفتار هزینه ها فراهم می آورند، اما حتما در هزینهیابی بر مبنای فعالیت هم فرض می شود که رابطهای خطی میان محرکها وهزینهها وجود دارد. نورین (۱۹۹۱)، تخصیص هزینه ها به روش هزینهیابی بر مبنای فعالیت را تنها زمانی مربوط میداند که شرایط زیر برقرار باشد:
۱٫ همه هزینه را بتوان به مراکز هزینه تخصیص داد و هریک از آن ها را به عنوان تابعی از یک فعالیت در نظر گرفت.
۲٫ مقدارهزینهها در هر مرکز هزینه متناسب با فعالیت مربوط تغییر کند.
۳٫ تمامی هزینه ها را بتوان به فعالیتهایی نسبت داد به گونه ای که اگر تولید یک متوقف شود و فعالیت مرتبط به آن ها محصول حذف شود.
۲-۲-۷- چسبندگی هزینه ها
مدل سنتی رفتار هزینه، بدون توجه به نقش مدیران در فرایند تعدیل منابع، ارتباطی میان هزینه ها و سطوح مختلف فعالیت برقرار می کند. به دلیل رفتار نامنظم برخی هزینه ها مدیران تصمیماتی برای تغییر در منابع مربوط به آن ها می گیرند. زیرا چنین منابعی را نمی توان به مقدار کمی، افزایش یا کاهش داد یا تغییرات منابع را با سرعت کافی با تغییرات کوچک تقاضا هماهنگ کرد. بی نظمی هزینه ها ممکن است به ظرفیت اضافی یا ظرفیت ناکافی بیانجامد، اما منجر به به چسبندگی هزینه ها نمی شود. چسبندگی هزینه بر این علت رخ میدهد که اختلافات نامتعارفی در تعدیل منابع وجود دارد. به عبارت دیگر، عواملی که در تعدیل منابع دخیل هستند از تعدیل کاهش منابع ممانعت به عمل می آورند یا موجب کاهش سرعت انجام تعدیلات کاهش در مقایسه با تعدیلات افزایش میشوند.
شرکتها برای کنار گذاشتن منابع و جایگزینی همان منابع در صورت بازگشت تقاضا به وضعیت اولیه، ناگزیر به تحمل هزینه های تعدیل هستند. هزینه های تعدیل شامل مواردی همچون پرداخت خسارت به کارکنان کنار گذاشته شده و هزینه های جستجو و آموزش کارکنان جدید است. علاوه بر هزینه های ریخته، هزینه های سازمانی مانند تضعیف روحیه کارکنان باقیمانده به دلیل قطع ارتباط با همکاران خود و فرسایش سرمایه انسانی به دلیل از هم گسیختگی گروه های کاری نیز جزئی از هزینه های تعدیل محسوب می شود. از سویی دیگر زمانی که تقاضا افزایش مییابد، مدیران منابع را به میزان کافی افزایش می دهند تا به فروش بیشتری دست یابند اما زمانی که فروش کاهش یابد، عملا برخی منابع قابل استفاده نیست. به دلیل اینکه نوسانات تقاضا تصادفی است و مدیران باید پیش از تصمیم گیری در مورد کاهش منابع، احتمال موقتی بودن کاهش تقاضا را ارزیابی کنند. چسبندگی هزینه ها زمانی روی میدهد که به هنگام کاهش تقاضا، مدیران برای اجتناب از هزینه های تعدیل، تصمیم به حفظ منابع بلااستفاده می گیرند. همچنین، جنسن و مکلینگ (۱۹۷۶) اینطور بیان می دارند که تصمیم مدیران به حفظ منابع بلااستفاده ممکن است ناشی از ملاحظات شخصی باشد و نوعی هزینه های نمایندگی ایجاد کند. برخی از مدیران به دلیل ملاحظات شخصی ، تصمیماتی می گیرند که مطلوبیت شخصی آن را افزایش میدهد، ولی از دیدگاه سهامداران بهینه است. هزینه نمایندگی هزینه هایی است که به دلیل گرفتن چنین تصمیماتی توسط مدیران به شرکتها تحمیل می شود (مرتضوی،۱۳۹۰).