سستی و بیثباتی در مقابل دشمن میتواند به عنوان یک عامل دینگریزی بحساب آید؛ زیرا تاریخ نشان داده هرکجا که بیگانهای بر ملتی حاکم و مسلط شده است فرهنگ آن ملت را تغییر داده است. لذا میبینیم این ویژگی اخلاقی از جمله صفات عالیهایست که هر کسی قدرت دارا بودن آن را ندارد؛ آنگونهکه از رسول اکرم«ص» نقل شده، ایشان میفرماید: شَیَّبَتْنِی سُورَهُ هُودٍ؛ سوره هود کمر مرا شکست. سؤال میشود علت چیست؟ در پاسخ فرمودند: فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ؛[۲۵۰] استقامت کن به همان نحوهای که به آن مأموری.
لذا میبینیم فقها برای گرایش مردم و جوانان به دین، شخصاً در میدان مبارزه حاضرشده و با تمام توان ایستادگی میکردند از جمله این مقاومتها میتوان به مقاومت علمای عراق قبل از انقلاب بیستم اشاره کرد؛ هنگامی که انگلیسیها عراق را به .محاصره درآوردند علما جانانه در مقابل مزدوران انگلیسی ایستادند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۲-۱-۶- احترام و رعایت قانون
از بهترین صفات و ویژگیها و میتوان گفت، روشها برای پیشگیری از دینگریزی، احترام به قوانین است در مقابل، قانون شکنی و بی اعتنایی به آن، سبب اصلی انحطاط یک ملت و بیدین شدن مردم و جوانان به شمار میرود.
اسلام ضمن حرمت نهادن به قانون آن را برای همه لازمالاجرا دانسته و همگی را برابر آن مساوی و برابر میداند. در این میان فقیهان به عنوان الگویی دینی نسبت به دیگر مردم مقدمترند؛ چه بسا همین فقیهان با قانون شکنیهای خود و تبرئه خود در مقابل قانون سبب میشوند که جوان نسبت به دین اسلام بدبین و بیاعتماد شود در صورتی که حضرت علی« علیهالسّلام» در زمان حکومتش وقتی به او خبر رسید که لشکریان معاویه در قلمرو حکومتش خلخالی از پای زنی یهودی درآوردند، آن حضرت چنان غمگین شد که فرمود: اگر مسلمانی با شنیدن این مطلب دق کند و بمیرد، مورد ملامت نیست.[۲۵۱]
امام خمینی در رابطه با اهمیت رعایت قانون از طرف علما میفرماید:
«آیا اسلام همین است که در کتابها نوشته شود؟ مثلًا در کافى نوشته و کنار گذاشته شود؟ اگر در خارج احکام اجرا نشد، و حدود جارى نگشت، دزد به سزاى خود نرسید، غارتگران و ستمگران و مختلسین به کیفر نرسیدند، و ما فقط قانون را گرفتیم و بوسیدیم و کنار گذاشتیم، قرآن را بوسیدیم و حفظ کردیم، و شبهاى جمعه سوره «یاسین» خواندیم، اسلام حفظ شده است؟
چون بسیارى از ما فکر نکردیم که ملت اسلام باید با حکومت اسلامى اداره و منظم شود، کار به اینجا رسید که نه تنها نظم اسلام در کشورهاى اسلامى برقرار نیست و قوانین ظالمانه و فاسدکننده به جاى قانون اسلام اجرا مىشود، بلکه برنامههاى اسلام در ذهن خود آقایان علما هم کهنه شده، به طورى که وقتى صحبت مىشود، مىگویند الفقهاء امناء الرسل یعنى در گفتن مسائل امین هستند. آیات قرآن را نشنیده مىگیرند، و آن همه روایات را که دلالت دارد بر اینکه در زمان غیبت علماى اسلام «والى» هستند تأویل مىکنند که مراد «مسأله گویى» است. آیا امانتدارى این طور است؟ آیا امین لازم نیست که نگذارد احکام اسلام تعطیل شود، و تبهکاران بدون کیفر بمانند؟ نگذارد در مالیاتها و درآمدهاى کشور این قدر هرج و مرج و حیف و میل واقع شود و چنین تصرفات ناشایسته بشود؟ بدیهى است که اینها امین لازم دارد. و وظیفه فقهاست که امانتدارى کنند. و در این صورت امین و عادل و براى مردم، امام قیم حافظ امین لازم است یعنى با علم به اینکه فقها امین پیامبرانند و رهبر مردم هم باید فردى امین باشد نتیجه مىگیریم که سررشته امور را فقیهان باید به دست گیرند».[۲۵۲]
۴-۲-۱- ۷- صیانت و پاسداری از ارزشهای فرهنگی
از جمله مواردی که سبب دینگریزی جوانان میشود کمرنگ شدن ارزشها و فرهنگدینی است. تاریخ گواه آن است که فقها در طول تاریخ به مانند ائمه که در طول حیات و امامت خود در مورد هر نوع اختلاف و تهدیدی نسبت به ارزشهای دینی، مبین و مرجع حقیقت بودند. هر کجا که ارزشها و فرهنگ اسلام در معرض تهدید و خطر بود در مقابل آن موضع میگرفتند و مانع دینگریزی جوانان میشدند. در این زمینه نمیتوان نقش آیتالله محمد تقی اصفهانی معروف به آقا نجفی را نادیده گرفت. وی در عصری زندگی میکرد که فرقۀ بهائیه با ریاست حسین علی بها و بابیان در مناطقی از اصفهان با تبلیغی گسترده بسیاری از جوانان را اغوا نموده بود. آقا نجفی با دیدن اوضاع بیدینی جوانان تمامی خطرها را به جان خرید و در مقابل این گروه ایستاد.[۲۵۳]و مصداق این حدیث امام صادق«علیهالسّلام» واقع شد که فرمود:
«إِنَّ عِنْدَ کُلِّ بِدْعَهٍ تَکُونُ مِنْ بَعْدِی یُکَادُ بِهَا الْإِیمَانُ وَلِیّاً مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُوَکَّلًا بِهِ یَذُبُّ عَنْهُ یَنْطِقُ بِإِلْهَامٍ مِنَ اللَّهِ وَ یُعْلِنُ الْحَقَّ وَ یُنَوِّرُهُ وَ یَرُدُّ کَیْدَ الْکَائِدِینَ؛[۲۵۴] بعد از من در هر زمان هنگامى که بدعتى رخ مىدهد که متضمن توطئهاى بر ایمان و دین است، از اهل بیت من یک ولى مسئولیت آن را بر عهده مىگیرد و این بدعت و توطئه را دفع مىنماید و با الهام الهى حق را آشکار و روشن مىگرداند و نقشۀ دشمنان توطئهگر را خنثى مىنماید».
۴-۲-۱-۸- ایثار و از خود گذشتگی
ایثار یعنی برگزیدن، عطاکردن، ازخودگذشتگی یا مقدم داشتن دیگران بر خویشتن است در عین اینکه شخص خود به آن نیازمندتر است. ایثار میتواند مفهومی گستردهتر هم داشته باشد که همان فدا کردن و گذشتن از جان است.
از اینرو میتوان گفت از جمله صفات عالی و فضایل اخلاقی یک فقیه ایثار است، فقها در طول تاریخ با ایثار خود همانند آب با جریان خود به مردم و جوانان جامعه یک هویت الهی داده و بستر رشد و تعالی افراد را در همۀ عرصه های و زندگی، بویژه در معنویت، تا سر حد لقاءالله را فراهم کردند . گامهای آنان را در باورها و ارزشهای دینی استوار نمایند و مانع شدند از آنکه آنان به سمتی غیر از دین اسلام گرایش پیدا کنند و مانع دینگریزی و دینزدگی شدند.
امام علی«علیهالسّلام» میفرماید:الْإِیثَارُ أَحْسَنُ الْإِحْسَانِ وَ أَعْلَى مَرَاتِبِ الْإِیمَانِ؛[۲۵۵] ایثار نکوترین نیکوکاری و بالاترین مرتبۀ ایمان است.
۴-۲-۹- مبارزه بارخنه فرصت طلبان
در یک جامعه اسلامی رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب میتواند آفتی بزرگ بر سر راه اعتقادات یک جوان باشد و او را به سمت دینگریزی سوق دهد.اگر مطالعهای بر انقلاب مشروطه داشته باشیم متوجه میشویم با آنکه در این پیروزی سنگینی آن بر دوش مردم و جوانان متدین بود اما فرصت طلبان آنها را از میدان بدر کرده و خود بسیاری از پستها و مقامها را اشغال نمودند در نتیجه عمارها و یاسرها به انزوا کشیده شدند.
چرا قرآن کریم میان انفاق و جهاد قبل از فتح مکه و انفاق، و جهاد بعد از فتح مکه، و در حقیقت میان مؤمن منفق، مجاهد قبل از فتح، و مؤمن منفق، مجاهد بعد از فتح، فرق مىگذارد:
«لاَ یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ اولئک أَعْظَمُ دَرَجَهً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا
مِنْ بَعْدُ وَ قَاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»؛[۲۵۶]
آنانکه پیش از فتح انفاق و جهاد کردند (با دیگران) همانند نیستند. آنان از نظر درجه بزرگترند از کسانى که بعد از فتح انفاق و جهاد کردند. و خداوند به همه وعده نیکى داده و خداوند به آنچه مىکنید آگاه است.»
سرّ مطلب واضح است. پیش از فتح مکه هر چه بود دشوارى و تحمل مشقت بود، ایمانها خالص تر و انفاقها و جهادها بىشائبه تر و از روحیه فرصت طلبى دورتر بود، بر خلاف انفاق و جهاد بعد از فتح که در آن حد از بىشائبگى نبود.
۴-۳-نحوه ارتباط کلامی فقیه با جوانان
اگرچه اسلام تأکید نموده انسانها باید در سخن گفتن اخلاق و ارزش های انسانی را رعایت کنند، ولی این تأکید نسبت به یک فقیه و عالم دینی و حتی روحانیون و مسئولین و مدعیان دین حساستر است؛ چرا که سخن اینها در روند و جریان دینداری، در عین آنکه میتواند تأثیرات سازنده بر روی جوانان داشته باشد، میتواند تأثیراتی مخرب و زیانباری چون دین گریزی را هم بجای بگذارد.
لذا فقیه باید زبانی سالم و بیانی انسانی را بکار بگیرد. و بجای نیش زدن به جوان ، از شیوۀ نوش استفاده کند. در این راستا اخبار و احادیث وارد شده در منابع فقه صریحاً دستوراتی بدین شرح مبذول داشته اند:
الف: فقیه از بیانی که ایجاد فتنه و آشوب میکند، خودداری نماید حتی فقه اشاره کرده به اینکه واجب است فقیه زبانش را از معاصی و گناهان پاک کند.[۲۵۷] فِتْنَهُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السَّیْفِ؛ فتنه و آشوبی که گاهی از زبان بلند میشود، از فتنه و آشوب شمشیر دردناک تر است.»[۲۵۸]
چه بسا آثار کوبنده و نیش زبانهایی که عواقب شوم و جبران ناپذیری به مانند دینگریزی به همراه داشته اند. آنچنانکه رسول خدا «ص» فرموده اند: «إِنْ کَانَ فِی شَیْءٍ شُؤْمٌ فَفِی اللِّسَانِ؛[۲۵۹] اگر در چیزی شومی باشد در زبان است.» لذا بر فقیه به عنوان مبلغ دینی مؤکداً لازم است که زبان خود را نسبت به این گونه سمومی که سبب زهرآلود شدن روح و روان جوانان میشوند، خودداری کند، حتی در ضرب المثل های فارسی داریم زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است.
«ضَرْبُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السِّنَانِ؛[۲۶۰] ضربه ای که گاهی از ناحیۀ برخی زبانها بر هستی کسی وارد میشود از زخم شمشیر بدتر است.»
ب- به هنگام تبلیغ، فقیه نباید به گونهای جوان مؤمن را ملامت و سرزنش کند که تحقیر شود. امیر مؤمنان«علیه السّلام» میفرماید: مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَایَهً یُرِیدُ بِهَا شَیْنَهُ وَ
هَدْمَ مُرُوَّتِهِ لِیَسْقُطَ مِنْ أَعْیُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ وَلَایَتِهِ إِلَى وَلَایَهِ الشَّیْطَانِ؛[۲۶۱] کسی که روایتی را علیه برادر مؤمن خود میآورد و منظورش این باشد که بوسیلۀ آن حکایت و روایت، آن مؤمن را سرزنش و ملامت کند و شخصیت او را بشکند و در چشم مردم کوچکش کند خداوند او را از ولایت خود به ولایت شیطان خارج میکند.
- علاوه بر انجام رسالت خود، به سازندگی جوانان هم بپردازد آن هم با زبانی گرم و لین؛ آنچنانکه پیامبر اکرم«ص» فرموده: مَنْ أَحْزَنَ مُؤْمِناً ثُمَّ أَعْطَاهُ الدُّنْیَا لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ کَفَّارَتَهُ وَ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْهِ؛[۲۶۲] هر کسی مؤمنی را محزون و افسرده سازد و سپس همۀ دنیا را به او بدهد این کار کفارۀ آن آزردن نخواهد شدو نمی تواند آن رنجش را جبران نماید.» باعث رنجش خاطر جوان نشود زیرا اگر از این راه سبب نار احتی او شود ن ه تنها تبلیغ مؤثری نخواهد داشت، که اثر ز.یانبار این برخورد را در بی دینی آن جوانان مشاهده خواهد کرد.
امید است فقهای ما در راستای تبلیغ با زبانی گرم و محبت آمیز با جوانان صحبت نمایند و با هر سخن نسنجیدهای سبب رنجش و دین زدگی آنان نشوند؛ چرا که آمده است: لکل واحد منهما آفات فإذا سلما من الآفات فالکلام أفضل من السکوت». قیل: و کیف ذاک یا ابن رسول الله؟ قال: «لأن الله عز و جل ما بعث الأنبیاء و الأوصیاء بالسکوت إنما یبعثهم بالکلام، و لا استحقت الجنه بالسکوت و لا استوجبت ولایه الله بالسکوت، و لا توقیت النار بالسکوت، و لا تجنب سخط الله بالسکوت إنما ذلک کله بالکلام، و ما کنت لأعدل القمر بالشمس إنک تصف فضل السکوت بالکلام و لست تصف فضل الکلام بالسکوت؛[۲۶۳]خداوند انبیا و اوصیا را همانگونه که با سکوت مبعوث کرد با کلام هم مبعوث کرد. و مستحق نیست بهشت با سکوت و به استجابت نمی رسد ولایت خداوند با کلام.
۴-۳-۱-فرایند ارتباط گیری با جوان
۴-۳-۱-۱- آگاهی و بصیرت
فقیه به عنوان یک مبلغ باید نسبت به رسالت خود از علم و آگاهی برخوردار باشد. بعضی تعبیرشان آن است که تبلیغ دین به عنوان امر به معروف و نهی از منکر واجب است و هر واجبی مقدمه یا مقدماتی دارد، تبلیغ هم به عنوان امر به معروف و نهی از منکر فریضهای است که نیازمند مقدمۀ واجبی چون: کسب علم و دانش میباشد. این مطلبی است که فقهایی چون: فاضل مقداد، شهید اول و دوم و صاحب جواهر به آن تصریح کرده اند؛ الأول أن یعلمه معروفا و منکرا لیأمن من الغلط؛[۲۶۴] واجب است آمر به معروف و ناهی از منکر با کسب علم و آگاهی در پی شناخت معروف و منکر باشد تا از اشتباه در امر به معروف و نهی از منکر مصون بماند.
بنابراین رسیدن به بصیرت و آگاهی برای مبلغ نیازی ضروری است؛ زیرا همانگونهکه یک طبیب اگر بدون علم و آگاهی از رشتۀ خود، طبابت کند، بجای نجات جان بیمار سبب مرگ او میشود. فقیه هم بنابر روایت رسیده از امام صادق«علیه السّلام» که میفرماید:إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ فَفِیهِمَا هَلَکَ مَنْ هَلَکَ إِیَّاکَ أَنْ تُفْتِیَ النَّاسَ بِرَأْیِکَ أَوْ تَدِینَ بِمَا لَا تَعْلَمُ.[۲۶۵] نباید بدون علم و آگاهی به ارشاد و هدایت جوانان بپردازد که این خود بجای جذب دین، دینگریزی میآورد.
امام صادق«علیه السّلام» وقتی آیۀ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً … را تفسیر کرد، گمراه کردن دیگران را قتل نفس شمرده میفرماید: مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى فَکَأَنَّمَا أَحْیَاهَا وَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالٍ فَقَدْ قَتَلَهَا؛ هر کس کسی را از وادی ضلالت براه هدایت بکشاند، مثل این است که او را زنده کرده، و هر کس دیگری را از هدایت
بورطۀ ضلالت بکشاند، در حقیقت او را کشته و نابود کرده است![۲۶۶]
۴-۳-۱-۲- شناخت زمان و مکان
بی تردید اگر هر سخنی در جایگاه خود و اقع شود تأثیرش در سازندگی انسانها دو چندان است. به قول معروف هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. بر این اساس یکی از شرایط مؤثر در تبلیغ، رعایت این امر است؛ زیرا بموازات اختلاف در زمانها و مکانها، طبعها و استعدادها هم مختلف میشوند. مطالب و مضامینی که فقیه، قصد بیان آن را دارد باید به تناسب زمان و مکانش و حتی رعایت استعداد و توان مخاطبان خود باشد وگرنه، طبعاً سخنش خاصیتی نخواهد داشت.امام علی«علیه السّلام» میفرماید: رَحِمَ اللّهُ امْرَئً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ یَتَعَدَّ طَوْرَهُ؛[۲۶۷]خدا رحمت کند کسی که اندازه، توان، استعداد، وظیفه و مسئولیتت خود را بشناسد و از حد و محدودۀ قدرت و مسئولیت خود تجاوز نکند.
همانگونه که ائمه«علیهالسّلام» در تبلیغ و ارتباطگیری با مردم و جوانان شرایط زمانی و مکانی را رعایت میکردند واجب است فقها هم به عنوان مروجان ارزش های الهی و آموزههای علوی نیز در فرایندتبلیغی با توجه به شرایط زمان و مکان و حالات مخاطب موضوعاتی را مطرح، و به بیان آنها بپردازند. حتی در انتخاب موضوعات مخاطبان و حالات آنها را