دشمنانم موذیانه خنده های فتح شان برلب
دود برچهره او گاه لبخندی
صبح از من مانده برجا مشت خاکستر
زان دگر سو شعله برخیزد به گردش دور
دل وسرشان به می ، یا گرمی انگیزی دگر گرم است .
می گشاید خوابگاه کفتران را در
اما اخوان در تقلید صرف از زبان و خاصه بیان نیما نماند و بسیار زود دست اندازهای وزنی و زبانی شعر نیما را درشعر خود هموار کرد. .
وبا پیوند زبان وادب دیروز خراسان وزبان رایج امروز ایران ، که اوج تلفیق آن را در شعرهای پیوند ها وباغ ، مرد ، و مرکب و… می تواند دید ، برزبانش مهر امید زد . تلفیقی که نتیجه همنشینی عامیانه ترین و امروزی ترین ، ادبی ترین و دیروزی ترین لغات و ترکیبات و مصطلحات زبان فارسی همراه با کلمات تازی ست .
۱.عامیانه ومعمول :غالبا . قهوه خانه- آقاخانه –لاک – چاقو ….
۲.ادبی ومنسوخ : ۱.بدست ( وجب ) – ستان ( به پشت خفته )
۴. گر (پا ) نش(نه اورا ) …
۳. واژه تازی : حجر –تجاریف – عاجل – نجابت –حقیقت- مرهوم- اصرار …
۲-۲-۴ترکیبهای تصویری اخوان
شبنم آجین - روند -پدام -. غرفه های خاطر –چاهسار گوش – باران طلا و…..
که فضای تصویری و شاعرانه شعر خود را نمایش می دهد و همراه با ترکیب های چند واژه ای یا عبارات و جملات شاعرانه یا تعبیرها وتصویرهای که اغلب (ساخت ) کارخانه خیال اوست و بیشتر آفرینش آن در فضای زبان صورت می گیرد در حرکت داستانی – روایی شعر او برمرز حساس زبان نثر ، شعرش را از خطر سقوط در دامن زبان معمول و منطق نثری صرف باز می دارد .:
گهواره فرسوده آفاق (=زمین )نثار شاهوار آسمانی (_=برف )مرغ دو پرواز (=بمب وموشک )و..
و آنگاه کابرد و بیان این لغات عامیانه وواژهای ادبی و ترکیب ها و تعبیرهادر حرکت مصراع ها به سوی مرکز شعر : همراه با روابط سطرها وبندهاست که شکل بیرونی و درونی شعر رانشان می دهد و تجسم می بخشد . و هم این حرکت مصراع هاست که از سال ۲۴-۲۵ آغازسال شاعری او تا اوج کار وی در سال های ۴۳و ۴۴وسیر متحول و متکامل زبان و بیان و اندیشه و ذهنیت و فضا و عینیت شعر به تدریج تا ارائه بهترین نمونه ها و استوار ترین (ساخت ) شعری به صور مختلف ودر جلوه های گوناگون خود پیش می رود .
۲-۲-۵وزن در اشعار اخوان
هرچند شعر منطق نثری دارد . همان منطقی که در مجموعه (زندگی می گوید اما ) برهمه کتابها حکمفرماست. اما در واژه ها را از نشستن در جای اصلی دستوری خود باز می دارد .طبیعی ترین نوع از انواعش را می توان همان دو بحر (رمل ) و هزج دانست که به طبیعت زبان و نثر نزدیک تر است . و شاید از همین روست که اخوان به این دو وزن سخت دل می بندد . چرا که اوزانی است آرام و با خصوصیات روحی شاعر و نیز نحوه حرف زدن آرام و آرامش پیرانه و بریده بریده سخن گفتن او رابطه مستقیم دارد . و دیگر این دو وزن ، با ارکان (فاعلاتن ) ومفاعیلن برای شعر های وصفی و داستانی وروایی سخت مناسب تر است و شاعر به دلیل سادگی و روانی اوزان متفق الارکان نسبت به بحور مختلف الرکان دست باز تری دارد. اما بعد ، گذشته از بحر رجز (مستفعلن ) به بحور سخت که چندین غزلواره اخوان در گهواره نواخت آن متحرک و مترنمند خاصه ( مستفعلن فاعلاتن فعولن …) بیشتر متوجه است ضمن اینکه اخوان گهگاه – و البته به ندرت –از اوزان های غیر معمول نیز (هم آرام و هم تند ) استفاده می کند و باز دو علت : یکی به قصد نمایش تسلط در وزن و دیگر به ضرورت محتوا : مثلا شعر ساعت که با وزن آن گویی می خواهد ساعت ایستاده بی تیک تاک را به حرکت در می آورد :
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
یادمان نمانده کز چه روزگار
از کدام روز هفته در کدام فصل
ساعت بزرگ
مانده بودیادگار
وجالب اینکه اخوان در دو بحر ( مجتث ) ومضارع که وزن برخی از مشهور ترین شعرهای امروز ماستتنها یکی دو شعر سروده است ( بازگشت زاغان ) (مجتث ) .
در آستان غروب
برآبگون به خاکستری گراینده
هزار زورق شوم وسیاه می گذرد
وغزل چهار (مضارع ) :
در پرده حریر بلندی
خوابیده مخمل شب تاریک مثل شب
آینه سیاهش پون آینه عمیق
اما موسیقی شعر اخوان نه به اعتبار این بحور آرام هزج و رمل که بیشتر براساس جاذبه کلمات همخوان ، مشترک الحروف ، همبار و خوش نشین در کنار هم و قافیه های درونی و نیز اصل قافیه است ، که خود چهار منظور متوجه آنست . به عبارت دیگر چهار نوع قافیه را می توان در شعر او دید.
۱.قافیه قطعه ای – به این معنی که ناگهان در وسط یک شعر ، چندین مصراع یا یک بند می آورد که از آن به عنوان یک قطعه مستقل از نظر صورت و مرتبط از نظر معنی می توان یاد کرد . اخوان در کتاب( زندگی می گوید اما ) از این گونه قطعات زیاد دارد ، مثلا آنجاکه ناگهان یکی از قهرمانان داستان را که یک رو حانی است به مناسبت شخصیت روحانی است به مناسبت شخصیت روحانی و ادبیت و عربیت دانیش چنین قافیه عربی را ثقیل آن هم قافیه ملتزم که برطنین کلام می افزاید توصیف می کند .
خلق وخوی آدمیت داشت
نه همین تنها برای دین
که برای مک وملت نیز
غیرت و درد و حمیت داشت
نه همین تنها به فکر متعه و فکر متاع وبضع
نه همه هر ما وقع را خیر دانستن
و همه هر منکر منفور را گفتن که ( رخصت از مشیت )
نه همین تنها مسائل دان ، رسائل خوان
از تنها نه ، بل عمق و رویت داشت .
آنچه را در دل می گذشت او ، را ، جه بی رعب و ریا ریا می گفت
راست پنداری و جود او ترازویی
با دو کفه همتراز از نطق ونیت داشت .
از این دست قافیه در اشعار اخوان بسیار دیده میشود . گاه بی اینکه فضای شعر لزوم آن را ایجاد کند و گاه به صرف موسیقی کلام . خاصه وقتی که پشت سرهم می آیند . و چون تک زنگی در پایان هر مصزاع نواخته می شود:
هر جا که من گفتم آمد
در کوچه پسکوچه های قدیمی
میخانه های شلوغ و پر از انبوه ، غوغا
از ترک ، ترسا ، کلیمی
اغلب چو تب مهربان و صمیمی