۳ـ همه دستاندرکاران این رقابتها، باید به تحقق رقابت نشاطانگیز و قاعدهمند کمک کنند و از تثبیت به شیوه های غیر متعارف و یا ایجاد فضای احساس و جنجال بپرهیزند؛ همچنین تحملپذیری گروه ها، باید در حدی باشد که نسبت به پیروزی یا عدم توفیق خویش در عرصه رقابت به نحوی واقع بینانه برخورد کنند، جناح یا تفکر پیروز نسبت به طرد کامل و حذف رقیب نپردازد. و جناح اقلیت یا به تعبیری که از روی تسامح میتوان گفت «شکست خورده»، با کمک و مشورتدهی به جناح «پیروز»، او را در خدمت به کشور و ملت یاری رساند.
۴ـ در عرصه رقابتها، نباید با تنگ نظری و انحصارطلبی به پنهانکاری و درو کردن افکار عمومی پرداخته شود. حوزه دیالوگ «گفتگو» بین جناحها و گروه ها، اعتمادزایی و مشارکت آفرینی در بین همگان را در پی دارد و این تنگنظریها و رفتارهای غیر مدنی، اولین نمرهاش دوگانگی و یا چندگانگی فاصله دار بین طرفهای رقابت سیاسی می شود و آنگاه است که چانهزنیها و رقابتها، شخصی یا گروهی میشوند و این، همان رقابت ناسالم سیاسی است. موارد فوق را میتوان به عنوان شاخصهای موردنیاز در رقابت سالم و قانونمند در نظر گرفت که در قالب مرزهای وفاق و تفاهم ملی میتوان آن ها را عملی ساخت.
وفاق محور، علاوه بر تعامل چند بعدی و مطلوب جناحها، تمام نخبگان و گروههای مرجع نیز قابل سازماندهی هستند که این خود از موجبات مشارکت بیشتر سایر شهروندان خواهد بود[۲۲].
«پس در یک پروسه و روند سیاسی هم تغییر در دیدگاه استراتژیک طرفین تعارض را باید در نظر گرفت و هم پیامدهای ناخواسته کنشهای مستقیم را[۲۳]»
فصل چهارم
آسیبشناسی رقابتهای سیاسی
آسیبشناسی رقابتهای سیاسی در ایران
منتقدان رقابت معتقدند در حال حاضر، رقابتهای سیاسی بنا به دلیلهای مختلفی که در ذیل به تفصیل ارائه میشوند نمیتواند منطبق با شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ایران باشد. این عده عقیده دارند هرچند نفس وجود تکثر و تنوع عقاید و دیدگاههای مختلف و امکان رقابت میان آن ها ذاتاً امری مطلوب و پسندیده است، اما در عین حال، برخی مسایل و مشکلات وجود دارد که باعث می شود رقابتهای سیاسی کارایی خود را از دست داده و به جای همگرایی، منجر به خشونت و بحرانهای سیاسی شده و وفاق ملی را آسیبپذیر سازد.
استدلال منتقدان
۱ـ ضعف روحیه دگرپذیری
دگرپذیری، عبارت است از تحمل واقعیت عقیده و باور مخالف و یا عقیدههای دیگران و نه پذیرش خود آن یا عمل به آن. دگرپذیری به معنای مخالفت نکردن یا دفاع نکردن مستحکم از نظر خویش نیست، بلکه صرفاً به معنای تلاش نکردن برای حذف دیگری و از میان بردن رقیبت است. هرگاه انسانها به قهر یا خشونت متوسل شوند تا آنچه را که موردنظرشان نیست از میان بردارند، اصل مدارا و دگرپذیری نقض خواهد شد.
منتقدان رقابتهای سیاسی، عقیده دارند با وجود آنکه اختلاف علاقه ها، عقیدهها و سلیقه ها امری طبیعی است به نحوی که نمیتوان جامعه را عاری از آن تصور کرد، اما آنچه در شرایط فعلی به صورت مسأله پیچیده درآمده است نحوه اداره این اختلافات، چگونگی برقراری ارتباط اجتماعی و تماس سیاسی است.
در جامعه به دلیل نداشتن چارچوب و قالبهای مشخص، اداره اختلافات امری مشکل و حتی غیرممکن است و میتواند به بروز انفجار سیاسی و نابودی یک گروه به دست گروه دیگر صورت گیرد، گروههای سیاسی به دلیل ضعف روحیه دگرپذیری قادر به دست یابی به توافق کامل با یکدیگر نبوده و سازش و هم زیستی میان آن ها بسیار مشکل است.
نگاهی به تاریخ سیاسی ایران، گویای این واقعیت است که هرگاه کشور از شر استبداد رهایی مییافت و فضای باز سیاسی ایجاد و یا دولت مرکزی رو به ضعف میگرایید، اغتشاش حاکم میشد و هر کس هر کاری میخواست انجام میداد. گروههای سیاسی، اقوام و ایلات سر به شورش بر میآورند و خودمختاری بر مناطق حاکم میشد، گویی آزادی با اغتشاش ملازمت دارد. این روند تا پیش از انقلاب اسلامی خیلی شایع بود تا جایی که برخی از صاحبنظران را بر آن داشت تا با طرح تئوریهایی به توجیه چرخه استبداد در ایران بپردازد، امروزه نیز این روحیه دگرناپذیری و ضعف تحمل سیاسی همچنان در عرصه رقابتهای سیاسی به سادگی مشهود است[۲۴].
۲ـ تکثرگرایی مانع اقتدار نظام می شود
دومین عاملی که منتقدان رقابتهای سیاسی به آن تمسک میجویند تضعیف اقتدار نظام است. آنان به پیروی از افلاطون که تکثرگرایی را مانع اقتدار نظام سیاسی میدانست، معتقدند منافع عمومی، زمانی حاصل میشود که یک شاه فیلسوف با افرادی تحصیل کرده، مستقل و مشاورانی روشنفکر همراهی شود. این افراد، قادر خواهند بود با مدنظر قرار دادن مصالح و منافع عمومی و بیتوجهی به آرزوهای قشری مسلکان و بدون موافقت با فشارهای خودخواهانه و فرقهای به تصمیمگیری آگاهانه و عاقلانه بپردازند از این رو رقابتهای سیاسی با توجه به این که با اعمال نفوذ و فشارهایی از جانب گروههای سیاسی اجتماعی همراه است، مانع از اقتدارگرایی سیاسی که لازمه حضور نظام در عرصههای مختلف بینالمللی و حفظ حیات سیاسی نظام است میگردد.
۳ـ ناپایبندی حزبها و گروهها به رعایت قوانین و مقررات و قاعده بازی سیاسی
هرجامعهای، برای اینکه بتواند به وضعیت خود سامان داده و برای تحقق هدفها و آرمانهای خود حرکت کند، باید چارچوب ضوابط و مقرراتی را بنای حرکت خود قرار دهد، در این میان گروههای سیاسی- اجتماعی، تشکلها و حزبها در صورتی که قانون را به رسمیت شناخته و آن را حاکم بر اقدامها، برنامه ها و رفتار خود بدانند تا حدود زیادی مانع از حرکت واگرایانه خواهند شد.
یکی از عوامل اصلی تنشهای سیاسی در فرایند رقابتها، ناپایبندی نخبگان و بانیان حزبها به قانون است. هرچند الگوی تکثر از قابلیتهای سیاسی بالایی برای رسیدن به توسعه بهرهمند است. اما تنوع گروههای قومی و سیاسی و گسترش حوزه رقابت میان آن ها یک خطر جدی برای وفاق ملی کشور به حساب میآید بویژه زمانی که رقابتها از چارچوب اصول وضع شده فراتر رفته و اصل حکومت دینی را به مبارزه فرا خواند. بنابرین، نپذیرفتن یا رعایت نکردن قاعدههای بازی سیاسی در رقابت میان حزبها و گروهها، عامل مهم دیگری در وقوع بحران خواهد بود؛ قاعدههایی که بر مبنای قانون و مقررات کشور شکل میگیرند.
۴ـ نبود نهادهای مدنی
بدون تردید برای اینکه در جامعهای رقابتهای سیاسی بتواند به شکل سالم و صحیح جریان یابند وجود نهادهای واسط و مدنی امری ضروری و اجتنابناپذیر است. در جامعه هایی که نهادهای واسط و میانجی (حزبها، تشکلها و نهادهای مدنی) وجود ندارد و به اصطلاح، جامعه اتمیزه و تودهوار است و ساز و کارهای لازم برای رقابت در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی مسدود است. طبیعتاً رقابتها بشکل فردی بروز و ظهور خواهد کرد، در این حالت بستر و زمینه برای بروز هرج و مرج و طرح خواستههای فردی بشدت وجود دارد.