بچه ها
خانه را تمیز کردهاند
چنانکه میبینیم در نگاه متسیوس، مبتدا و خبر با مفاهیم اطلاع نو و کهنه درهم تنیدهاند. برای او تمایز قائل شدن میان مبتدا و اطلاع کهنه غیر ممکن است و در واقع مبتدا همان اطلاع کهنه و خبر همان اطلاع نو است. کریستال (۲۰۰۳، ص ۴۶۸) نیز تأکید میکند که در نظر متسیوس مبتدا اطلاع کهنه و مفروض است و هر جمله دارای اطلاعی است که قبلاً در بافت زبانی[۳۴] ذکر شده و یا از طریق بافت موقعیتی[۳۵] آن جمله قابل دسترسی است. اما در مقابل خبر، اطلاعی نو و غیرمفروض است درباره مبتدا.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در مجموع میتوان نظر متسیوس در مورد مبتدا و خبر را چنین جمعبندی کرد: مبتدا قسمتی از جمله است که دربردارنده اطلاعی است شناختهشده یا معلوم که گوینده با آن جمله را آغاز میکند. این اطلاع به واسطه کهنه بودن شناختهشده است؛ یعنی قبلاً یا در بافت زبانی ذکر شده و یا از طریق بافت غیرزبانی قابل دسترسی است. قسمت دیگر جمله که حاوی اطلاع جدید است خبر نام دارد.
در این رویکرد نکته اصلی این است که مبتدا یا اطلاع کهنه در یک جمله به ارتباط آن اطلاع با اطلاعات از قبل ذکر شده در بافت زبانی یا غیرزبانی وابسته است.
۲-۴-۲- هلیدی
رویکرد دوم به مبتدا-خبر در میان رهیافتهای نقشگرا به مایکل هلیدی متعلق است. کاووسینژاد (۱۳۸۱، ص ۳۵) متذکر میشود که زبانشناسانی همچون کوئرک[۳۶] و گرینباوم[۳۷] نیز در اتّخاذ این رویکرد با هلیدی اتفاق نظر دارند.
هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۶۴) تأکید میکنند که اصطلاح آغازگر (Theme) را از زبانشناسان مکتب پراگ وام گرفتهاند. آنها آغازگر را عنصری از جمله میدانند که بهعنوان نقطه عزیمت پیام عمل میکند. آغازگر در این دیدگاه همواره در آغاز جمله قرار دارد (همان، ص ۶۶). تامسون (۲۰۰۴، ص ۱۴۳) نیز تأکید میکند که در این رویکرد آغازگر نخستین سازه بند است و هر آنچه باقی میماند پایانبخش.
تامسون (همانجا) یادآوری میکند که ممکن است وسوسه شویم آغازگر را «آنچه بند در مورد آن است»[۳۸] بدانیم؛ اما این تعریف موجب مشکلاتی میشود از جمله مشکل شدن ایجاد تمایز میان آغازگر و فاعل. بنابراین نتیجه میگیرد که بهتر است آغازگر را به عنوان نقطه عزیمت پیام تعریف کنیم.
بنابراین در این رویکرد آغازگر به عنوان جایگاهی در اول پیام مورد توجه است و نه به عنوان قسمتی از پیام که در بردارنده اطلاع کهنه باشد. برای مثال در انگلیسی جایگاه آغازین در بند، محمول آغازگر دانسته میشود و به عبارتی دیگر، نقطه عزیمت پیام در بند را نشان میدهد. بدین سان در این رویکرد آغازگر بند تنها در آغاز بند میآید.
تفاوت عمده رویکرد هلیدی به آغازگر با رویکرد متسیوس در این است که هلیدی نمیخواهد دو مفهوم آغازگر و اطلاع کهنه را بر هم منطبق و همارز بداند. هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۹۳) تأکید میکنند که اگرچه میان نظام اطلاعی[۳۹] و نظام آغازگری[۴۰] رابطه نزدیک معنایی برقرار است، اما این رابطه تنها در ارتباط بینشان میان این دو بازتاب مییابد. به عبارت دیگر او معتقد است که آغازگر همواره اطلاع مفروض و کهنه نیست. او (همانجا) میگوید:
«مبتدا آن چیزی است که منِ گوینده به عنوان نقطه عزیمت پیامم آن را انتخاب میکنم. اطلاع کهنه آن چیزی است که شمای شنونده از قبل در مورد آن آگاهی دارید یا برای شما قابل دسترسی است. مبتدا-خبر، گویندهمحور است درحالی که کهنه-نو شنوندهمحور است.»
بنابراین باید توجه کرد که در نظر هلیدی، آغازگر از دید گوینده تعیین میشود و اطلاع کهنه از دید شنونده. پس در این رویکرد نباید آغازگر را با اطلاع کهنه یا مفروض یکی گرفت.
با توجه به اینکه تحقیق حاضر بر مبنای همین چارچوب هلیدی استوار است، سخن بیشتر درباره تقسیمبندی هلیدی را به فصل سوم موکول میکنیم.
۲-۴-۳ بررسیهای ساخت مبتدا-خبر در زبان فارسی
در این بخش به ذکر بررسیهای صورت گرفته بر روی ساخت مبتدا-خبر در زبان فارسی میپردازیم. در آغاز باید متذکر شد که تحقیقات عمدهای در این حوزه انجام نشده است. اگرچه تعداد زیادی از پایاننامهها یا مقالات گوناگون به بررسی ساخت اطلاع، یا رابطه ساخت آغازگر-پایانبخش، مباحث مربوط به کانون و از این دست اختصاص یافتهاند اما معدود آثاری هستند که صرفاً آغازگر-پایانبخش را بررسی کرده باشند. در بیشتر موارد در ضمن مطالب دیگر، اشارهای هم به ساخت آغازگر-پایانبخش شده است اما تعاریف ارائه شده اغلب در قالب چارچوبی مد نظر هلیدی قرار ندارند.
باطنی (۱۳۸۴، صص ۸۱-۸۲) به هنگام بحث درباره توالی عنصرها در بند مهین میگوید وقتی توالی عادی عنصرهای ساختمانی بند مهین در هم ریزد، معمولاً برای تأکید متمم یا اسناد است که در اینصورت در آغاز بند قرار میگیرد و از نظر معنا نکته اصلی (theme) پیام محسوب میشود. او سپس مثالهای زیر را برای نشان دادن این امر ذکر میکند: (تأکیدها از این نگارنده است)
توالی عادی( بینشان):
- من آن فیلم را دیدم.
توالی غیر عادی( نشاندار) برای تأکید عنصر آغازی:
- آن فیلم را من دیدم.
- دیدم من آن فیلم را.
شفائی (۱۳۶۳، ص ۱۹۸) تأکید میکند برای برجسته سازی معنایی یکی از اعضای جمله میتوان عضو مورد نظر را از جایگاه خود انتقال داده و به ابتدای جمله برد. او متذکر میشود این عضو میتواند نهاد، گزاره، متمم، قید یا تعیینکننده [یعنی صفت] و حتی اجزای تشکیلدهنده گزارههای فعلی باشد.
او (همان، ص ۲۲۶) معتقد است نهاد باید اسم یا کلمه جانشین اسم باشد. همچنین (همان، ص ۲۱۶) او قائل به مطابقه شخص و شمار نهاد و گزاره است.
قبانچی (۱۳۶۹) پایان نامه خود را به بررسی مقابلهای ساختار آغازگر/پایانبخش در دو زبان فارسی و انگلیسی اختصاص دادهاست. او پس از ارائه تعریف هلیدی از آغازگر و پایانبخش، مختصری در مورد ساخت اطلاع بحث میکند. او در ادامه تحلیل خود آغازگر نشاندار و بینشان، آغازگر چندتایی[۴۱] و آغازگر در جملات مرکب و جملات وابسته را معرفی میکند.
او در بخش بعدی تحلیل خود (ص ۴۸) با ارجاع به نیوشام (۱۹۷۷) [به نقل از قبانچی] از قول او متذکر میشود که در متون انگلیسی چهار نوع سازمانبندی آغازگر/پایانبخش در جملات پشت سر هم وجود دارد. این چهار دسته عبارتند از:
نوع اول: رابطه آغازگرهای جملات بعدی با آغازگر جمله اول.
-
- The Greenwood boys / are a group of singers.
T1-R1
-
- They / are visiting all parts of the country.
T1-R2