۴- گروههای نفوذ
سازمان های خصوصی متشکل از اشخاص، جمعیت ها یا بنگاه های تجاری بیشتر می کوشند بر تصمیم های دولت تأثیر گذارند و وقتی چنین کنند، عنوان گروههای نفوذ را به خود می گیرند.[۷۲] در همه نظام ها گروه های نفوذ بیشتر تلاش میکنند از طریق دستگاه های اجرایی به اهداف خود برسند و اگر در این کار با شکست مواجه شوند، به سراغ قوه قانونگذار میروند. در برزیل حتی با وجود حکومتی شبه نظامی، نارضایتی صاحبان صنایع رایانه ای از تصمیمات دستگاه اجرایی، به افزایش فعالیت سیاستگذار ی کنگره این کشور منجر شد. می توان انتظار داشت چنانچه گرو ههای نفوذ پرتعداد و از حیث ترکیب، یکپارچه و تخصصی تر شود، فعالیت قوه مقنن افزایش یابد. درصورتی که آن ها با یکدیگر و با دستگاه های اجرایی مخالف باشند نیز چنین احتمالی وجود دارد.
وقتی میان گروههای نفوذ و دستگاه یا وزارتخانه مربوطه توافق وجود نداشته باشد، احتمال زیادی وجود دارد که این گروه ها به دنبال ائتلافی در درون پارلمان باشند. ویژگی های خاصی در درون قوای مقنن، مانند نظام کمیسیون های تخصصی و فعال، میتواند عاملی برای تشویق و تأثیر گروه ها بر فعالیت های پارلمانی محسوب شود.
ب- ویژگی های درونی
هر اندازه قوه مقنن خوب سازمان یافته و تجهیز شده باشد، این امر میتواند بر توانایی آن از حیث مشارکت در فرایند قانونگذاری تأثیرگذار باشد. اگر پارلمانی به شدت از بیرون کنترل شود، اینکه در داخل پارلمان چگونه سازمان دهی شده باشد، آنچنان دارای اهمیت نیست. اما اگر پارلمان تا حدی برای تفکر و عمل مستقل از آزادی برخوردار باشد، توانایی آن در بهره برداری از مزیت هایش تحت تأثیر میزان سازماندهی داخلی پارلمان است. ابزارهای اصلی که قوای مقنن با آن ها در داخل سازماندهی میشوند عبار تاند از: احزاب سیاسی و کمیسیون ها. احزاب در قوای مقننه کشورهای دمکراتیک از حیث تعداد اندکاند و ازنظر اندازه بزرگ و نسبتًا قدرتمند؛ در حالی که کمیسیون ها اغلب از حیث تعداد زیادند و از حیث اندازه کوچک و ضعیف. احزاب تمایل دارند بر سازمان قدرت تمرکز کنند، درحالی که کمیسیون ها بیشتر متمایل به کار در زمینه ماهیت موضوعات هستند. در قوای مقننهای که از بیرون کنترل میشوند، کمیسیون های اندکی امکان تشکیل مییابند و فعالیت هایشان محدود است. در بسیاری از قوای مقننه ضعیف، فعالیت احزاب سیاسی حتی ممنوع شده است. برای مثال در پارلمان لهستان دهه۱۹۵۰ که در آن حتی حزب کمونیست امکان تشکیل نیافت، به عنوان پارلمان خاموش مشهور شد.[۷۳]
در پارلمان های دمکراتیک، جایگاه و اهمیت کمیسیون ها و احزاب سیاسی با یکدیگر ارتباط معکوس دارند. در پارلمان بریتانیا، کمیسیون ها سرسپرده سران حزب هستند. کنگره ایالات متحده آمریکا در سوی دیگر این طیف قرار دارد که در آن کمیسیون ها به طور چشمگیری از احزاب مستقل اند. همین تفاوت است که پارلمان بریتانیا و کنگره آمریکا را به مثال هایی مهم برای روش های متفاوتی تبدیل میکند که دمکراسی ها نوعًا ساختار قوای قانونگذار ملی خود را بر اساس آن ها سازمان دهی میکنند. اهمیت حیاتی کمیسیونها در عملکرد مستقل از پارلمان را می توان به وسیله فرایند دشوار و طولانی توسعه کمیسیون های انتخابی مجلس عوام بریتانیا در دهه ۱۹۷۰ که با مخالفت شدید دولت وقت مواجه شد، به خوبی توضیح داد. با این حال در پارلمانهای اروپای قارهای، به تدریج ساختاری شکل گرفته که احزاب سیاسی (که نخست وزیران را انتخاب میکنند و از کابینه ها حمایت میکنند) را با کمیسیو نهای فعال و مهم ترکیب کردهاست. کمیسیون ها، لوایح دولت را به تأخیر انداخته، اصلاح کرده یا به شکست کشانده اند. کیفیت کار آن ها در عمل با توجه به نظام حزبی و مبنای در اکثریت یا اقلیت بودن کابینه، متفاوت است.[۷۴]
۱- احزاب سیاسی
احزاب پارلمانی دمکراتیک از حیث میزان سازمان یافتگی درونی و تمرکز با یکدیگر متفاوت اند. ٢ احزاب در ایالات متحده آمریکا نه منضبط اند و نه به خوبی سازمان یافته اند. احزاب پارلمانی در غرب اروپا، هم منضبط تر و هم سازمان یافته ترند. برای نمونه، پارلمان سوئد و آلمان، از شبکه وسیعی از کمیسیون های حزبی داخلی برخوردار است.
کمیسیون ها برای احزاب حاکم بر دولت، ابزاری ارتباطی فراهم میکنند و در مقابل تصمیمات دولتی که حزب متبوعشان بر آن حاکم است، اعتراض میکنند. این کمیسیون ها برای حزب مخالف، ابزاری جهت توسعه سیاست های ترجیحی خود برای رقابت با سیاست های دولت فراهم میسازند. رهبران کمیسیونها از هر دو سوی دولت و مخالف ممکن است برای اینکه به راه حلی دست یابند به گفت وگو با یکدیگر بپردازند. اگر یک حزب اکثریت را در اختیار دارد(مانند بریتانیا و ایالات متحده آمریکا)، و اگر هر دو حزب ساختار داخلی ضعیفی داشته باشند، در این صورت تصمیم گیری در جایی دیگر از نظام سیاسی رخ میدهد. فرصت های تصمیم گیری تقنینی{از رهگذر قانونگذاری}، خواه به دلیل تعدد احزاب و عوارض ناشی از فقدان یک حزب واجد اکثریت یا به علت احزاب سازمان نیافته که دارای انضباط اندکی هستند، افزایش مییابد. از سوی دیگر، احزاب زیاد و سازماندهی ضعیف به انشقاق قوه مقننه منجر می شود؛ زیرا مانعی برای پارلمان می شود که خود را از حیث داخلی سازمان دهی کند. با توجه به فروپاشی رژیم اتحاد جماهیر شوروی که در آن برای احزاب جدید محیطی رقابتی و درهم ریخته ایجاد کرد، پدید آمدن احزاب متعددی که دارای ساختارهای توسعه نیافته هستند به واقعیت نزدیک تر است.[۷۵]
۲- کمیسیون های پارلمانی