سرپرستان باید کارکنان را روحیه داده و مورد تشویق قرار دهند تا خلاقیتهای ذهنی و اجرایی خود را نشان دهند. زیردستان باید اجازه اجرای خلاقانه بعضی از امور را با وجود محدودیتهای وظایف و مسئولیتها دارا باشند. کارکنان باید به دستاوردهای خود ببالند. اگر آن ها احساس غرور در اهداف، شیوه ها و دستاوردهای خود کنند عملکرد بهتری را می توان از آن ها انتظار داشت. سرپرستان[۹۶] باید از اصولی پیروی کنند که به گونه ای شفاف نتایج و اهداف مورد انتظار، ارتباط با کارکنان و تشخیص بهترین دستاوردهای حاصل از بهترین اجرا در آن تعریف گردیده باشد. تسهیلات فیزیکی، نظام ارتباطی، کیفیت تجهیزات، تسهیلات زیربنایی و شرایط کاری فراهم شده برای یک کارمند، بهترین عوامل دستیابی به بهره وری و اثربخشی بیشتر است. وضعیت کاری مطلوب چه از لحاظ فیزیکی و چه روانشناسی تامین کننده بهره وری و اثربخشی بیشتر، با تلاشهای فردی یکسانی است (ماهاپاترا، ۱۳۸۶، ص۱۸).
۲-۱-۹-۷٫ نوآوری[۹۷]
سازمان سالم به ایجاد رویههای جدید، حرکت به سوی هدفهای تازه، تولید فرآوردههای نو، دگرگون سازی خود و متفاوت شدن به مرور زمان گرایش دارد. به عبارتی در مورد چنین سازمانی، میتوان گفت که به جای ثابت ویکنواخت ماندن، رشد و توسعه پیدا کرده و تغییر مییابند. بازسازی و نوسازی خویش، از خصیصه سلامت سازمانی است. نوآوری و ابتکار گرایشی که موجب ایجاد اهداف، روشها و رشد و توسعه و تفرق آن ها در طول زمان میگردد (اونز، ۱۳۸۲، ص۳۳۷-۳۴۰).
سازمانی سالم است که آفریننده باشد و برای این ویژگی یعنی آفرینندگی باید از ویژگیهایی برخوردار باشد که عبارتند از: دگرگونی را بپذیرد، اندیشههای تازه را گرامی بدارد، آزمایش و شکست را جزیی از کامیابی بداند، از کوشش مردمان قدردانی کند (ناظم، ۱۳۸۹، ص۱۲).
همه سازمانها برای رشد و بقاء نیازمند اندیشههای نو و نظرات بدیع و تازه میباشند. افکار و نظرات جدید همچون روحی در کالبد سازمان دمیده می شود و آن را از نیستی و فنا نجات میدهد. در عصر ما برای بقاء و پیشرفت و حتی وضع موجود باید جریان تازهای را در سازمان تداوم بخشید و از رکود و نابودی آن جلوگیری کرد. همچنین برای آن که بتوان در دنیای متلاطم و متغیر امروز به حیات خود ادامه داد، باید به نوآوری و خلاقیت روی آورد (سیدجوادین، ۱۳۸۶، ص ۲۰۷).
۲-۱-۹-۷-۱٫ خلاقیت و نوآوری
به ادعای مکینون[۹۸] خلاقیت ” فرایندی است که در زمان جاری است و اصالت، قدرت توافق و درک از ویژگیهای آن است”. گرین[۹۹] خلاقیت را چنین تعریف میکند” به کارگیری قدرت تخیل در واداشتن دیگران به انجام کاری”. به گفته بنت[۱۰۰] خلاقیت عبارت است از ” فعالیت ذهن در موقعیتهای مربوط به طرح مسأله و حل آن که نوآوریهای هنری یا فنی حاصل آن است”. و هافل[۱۰۱] آن را چنین تعریف کردهاست ” توانایی به ضابطه در آوردن ترکیبهای جدید حاصل از دو مفهوم یا بیشتر که از قبل در ذهن وجود داشته است”. تعریف هافل یعنی”ترکیب جدید” برای سازمان اهمیت دارد (اونز، ۱۳۷۷، ص۹۳).
خلاقیت به طور عام یعنی توانایی ترکیب اندیشهها به شیوهای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیرمعمول بین اندیشهها. نوآوری، فرایند کسب اندیشهای خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمت یا یک روش عملیاتی مفید است. ویژگی سازمان نوآور، توانایی ایجاد شیوه هایی برای تبدیل ایده های خلاق خود به نتایج مفید است. به هنگامی که مدیران درباره تغییر سازمانی گفتگو میکنند تا آن را خلاق تر نمایند، عموما منظورشان تشویق نوآوری است. بعضی افراد بر این باورند که خلاقیت ذاتی است؛ برخی دیگر باور دارند که با آموزش هر کس میتواند خلاق شود. در دیدگاه دوم، خلاقیت را می توان فرایندی چهار مرحلهای دید مرکب از ادراک، پرورش، الهام، و نوآوری. ادراک یعنی نحوه دیدن چیزها. خلاق بودن یعنی چیزها را از زاویهای منحصر به فرد دیدن. به عبارتی یک کارمند ممکن است راه حلهای یک مسأله را طوری ببیند که دیگران نمی توانند آن طور ببینند. رفتن از ادراک به حقیقت، به هر حال فورا اتفاق نمی افتد. در عوض، اندیشهها از فرایند پرورش می گذرند. الهام آن لحظهای است که تمامی تلاشهای قبلی شما به طور موفقیت آمیز به ثمر میرسند. خلاقیت نیاز به تلاشی نوآور دارد. نوآوری یعنی گرفتن آن الهام و تبدیل آن به تولیدی مفید، خدمت یا روش انجام چیزی (رابینز، ۱۳۸۴، ص۲۵۸).
خلاقیت به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است. خلاقیت به معنی توانایی ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایدههاست. نوآوری به کارگیری ایده های نوین ناشی از خلاقیت است که میتواند یک محصول جدید، خدمت جدید یا راه حل جدید برای انجام کارها باشد. نوآوری به فرایند ادراک یا ایجاد دانش مربوط و تبدیل آن به محصولات و خدمات بهبود یافته و یا جدید، برای افرادی که خواهان آن هستند، میباشد (سیدجوادین، ۱۳۸۶، ص۲۰۸).
۲-۱-۹-۷-۲٫ تفکر تحلیلی و تفکر خلاق
برای ابقای یک سازمان کارآمد و پویا دو نوع فرایند عمده تفکر وجود دارد: تحلیلی و خلاق. تفکر تحلیلی- علمی که به مسأله گشایی معطوف است، تفکری اساسی است.این تفکر در موقعیتهای آشفته نظم را حاکم میکند. در این نوع تفکر برای هماهنگی حداقل توافق، ارزش قایل میشوند. تفکر تحلیلی از راه تجربه منطقی، دقیق و مطالعه به حل مشکلات می پردازد. این نوع تفکر که با روشهای علمی مرتبط است تحلیل شغل، توصیف شغل، هزینه ها، منافع، معیاربندی، نظریه، روشهای حسابداری و تحقیق را به طور کلی مورد توجه قرار میدهد. ورود به این موضوعها از یک دیدگاه منطقی _ عقلانی صورت میگیرد. این نوع تفکر تداوم و توانایی پیشرفت را موجب می شود که شاید روند آن کند باشد، اما به هر حال پیشروی است. تفکر تحلیلی در عملیات روزانه ضروری است.
تفکر خلاق تا حدی فاقد ساختار و غیر قابل پیشبینی است و اغلب غیرمنطقی می کند. این نوع تفکر برای جهشهای بزرگ لازم، که فاصلهای واقعی با گذشته ایجاد کند و برای پویا و فعال نگهداشتن یک سازمان ضروری است. هر مدیری که فکر کند این تفکر اهمیتی ندارد، احتمالا سازمان خدماتی راکدی به وجود می آورد که خیلی زود خود را دور از نیازهای جامعه مییابد: نا امید کننده است که بسیاری از مدیران نیازی به تواناییهای خلاق در سازمانهای خود _ به ویژه در کتابخانهها احساس نمی کنند و به مفهوم خلاقیت و جایگاه آن در سازمانها و مدیریت توجه بیشتری مبذول نمی دارند.