شکل گیری تئوری رهبری و نظریه آن
مشهورترین و کهن ترین شیوه ی ایجاد انگیزه در مردمان استفاده از تشویق و تنبیه بوده است.اما پس از آنکه شیوه های تنبیه و پاداش برای ایجاد انگیزه کارکنان کافی نبودند.پیش از جنگ جهانی اول با رشد و پیشرفت دانش روانشناسی مدیران امیدوار شدند که این دانش میتواند به آن ها یاری کند تا بتوانند تمام امکانات بالقوه ی کارکنان خود را به فعل در بیاورند. از این جهت روانشناسی کاربردی در این زمان مورد توجه قرار گرفت و از تئوری ها و یافته های روان شناسان در انتخاب و انتصاب افراد خصوصاًً در نیروهای نظامی استفاده بعمل آمد. مطالعات “هاثورن[۶]” در این زمینه امید هایی پدید آورد. اما پس از جنگ جهانی دوم نهضت های آزادی خواهی ، لیبرالیسم ، رفاه اقتصادی و آموزش موجب گردید تا کارکنان صنایع از طریق حرکت های جمعی و با کمک اتحادیه ها بتوانند نظام کار را تعدیل نموده و اعمال بسیاری از تنبیهات را مشکل یا غیرممکن سازند. این تغییرات به وجود آمده کار مدیران را مشکل تر ساخته بود. بدین معنی که ترس از اخراج و محرومیت کاهش یافت و تاثیر عمده تشویق های مادی رنگ خود را از دست داد. این وضعیت ضرورت مطالعه و پژوهش رهبری و رهبری سازمانی را بیش از پیش مطرح نمود، زیرا یکی از راه حل های پراهمیت و شگفت انگیز انگیزش کارکنان استفاده از رهبری اثربخش است(ساعتچی،۱۳۷۹).
تعاریف مربوط به رهبری
رهبری فراگرد نفوذ اجتماعی است که در آن رهبر مشارکت داوطلبانه کارکنان را در تلاش برای کسب هدفهای سازمانی طلب میکند. رهبران برای ترغیب مشارکت داوطلبانه کارکنان هر گونه اختیار و قدرتی را که دارند با ویژگیهای شخی خود و مهارتهای اجتماعی تکمیل میکنند(رضائیان،۱۳۸۳).رهبری یعنی اعمال نفوذ بر مردم به نحوی که مشتاقانه برای هدف های گروه فعالیت نمایند. رهبری عبارت است از هنر یا فرایند نفوذ و تاثیرگذاری بر مردم به نحوی که با میل و اشتیاق و حداکثر توان خود برای دستیابی به هدفهای گروهی کوشش نمایندو اینکه رهبری اساسا در رابطه با شناسایی ، بسیج و انجام اقداماتی در رابطه با حل مسائل و موضوعات بحرانی است. به عبارت ساده تر، رهبری فرایندی است که ضمن آن مدیریت سازمان میکوشد تا با ایجاد انگیزه و ارتباطی مؤثر انجام سایر وظایف خود را در تحقق اهداف سازمانی تسهیل کند و کارکنان را از روی میل و علاقه به انجام وظایفشان ترغیب کند. از این رو رهبری در مفهوم سازمان آن به عنوان جزئی مستقل از مدیریت مطرح نبوده، بلکه یکی از وظایف عمده و اصلی آن به شمار میآید. هر مدیری علاوه بر وظایفی چون برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل، باید انجام این وظیفه یعنی هدایت افراد سازمان را نیز عهده دار گردد .
در پنجاه سال گذشته بیش از شصت و پنج طبقه بندی سیستمی مختلف برای تعریف موازین رهبری ارائه شده است (فلیش من[۷] ، ۱۹۹۲) . شاید به تعداد کسانی که کوشیده اند مدیریت و وظایف آن را تعریف کنند، در این مورد تعریف وجود دارد. گروهی رهبری را تاثیرگذاری بر افراد در انجام وظایف شان با میل و علاقه توصیف کردهاند . گروهی دیگر رهبری را نفوذ بر زیردستان تعریف نموده اند(تنن بام [۸]، ۱۹۹۶) .در تعریف دیگری با تأکید بر روابط بین افراد، رهبری نفوذ بر مرئوسان از طریق برقراری ارتباط با آنان در تحقق اهداف سازمان بیان گردیده است. (الوانی ،۱۳۷۲)
صاحب نظری رهبری را عبارت از ارتباط بین گروهی از افراد دانسته است که در آن یک نفر میکوشد تا دیگران را به سمت هدف معینی سوق دهد. ( ایوان سوچ[۹] ، ۱۹۷۷)
” تنن بام (۱۹۶۱)” رهبری را به عنوان تاثیر گذاری بین افراد تعریف میکنند که در شرایطی اعمال میشود که به وسیله فراگرد ارتباط به سوی تحقق هدف یا هدف های خاصی معطوف گردد.
تعریفی دیگر از رهبری در کتاب مدیریت نوشته “استونر [۱۰] (۱۹۹۵)” دیده میشود که به این گونه است:“فرایند هدایت و اعمال نفوذ بر فعالیت های گروه و اعضای سازمان ” . (پارسائیان ، اعرابی, ۱۳۷۵ )
” کونتز و ا دانل[۱۱] (۱۹۵۹)” رهبری را چنین تعریف نمود که رهبری نفوذ در مردم است برای به تبعیت کشاندن آن ها و رسیدن به یک مقصود مشترک .
به اعتقاد” ار تری[۱۲] (۱۹۶۹)” رهبری عبارت است از عمل تآثیر گذاری بر افراد به طوری که از روی میل و علاقه برای هدف های گروهی تلاش کنند
همان گونه که در تعریف رهبری ملاحظه می شود، مهم ترین نکته در رهبری، جهت دادن و نفوذ بر اعضای سازمان است. رهبری مستلزم نفوذ کردن و تأثیر گذاردن بر افراد است و مدیر در نقش رهبر کسی است که به تواند بر افراد تحت سرپرستی خود نافذ و مؤثر باشد و به عبارت دیگر مرئوسان نفوذ و قدرت او را به پذیرد .
“پیترز و آستین[۱۳] ، (۱۹۸۵ ) ” در خصوص رهبری مربیان چنین اظهار مینمایند : مربیگری یک رهبری رو در رو است (چهره به چهره) که افراد را با تجربه ها، استعدادها، هوش، علاقه های مختلف به هم نزدیک و آن ها را تشویق میکند تا برای قبول مسئولیت قدم بردارند و به پیشرفتشان ادامه دهند و با همکاران خود رفتاری تمام عیار داشته باشند. مربیگری در مرور تکنیک ها و طرح برنامه ریزی عالی و کارایی تیمی خلاصه نمیشود، بلکه توجه واقعی به مردم و جلب گرایش افراد به کارگیری شان از طریق روابط انسانی میباشد. مربیان برجسته معمولا از شاگردان خود الهام میگیرند و مهارت های روان شناسی خود منجمله شیوه سلوک با افراد را توسعه میبخشند (هژیر ، ۱۳۷۴ ) .
رهبری با مدیریت چه تفاوت هایی دارد؟
رهبری و مدیریت دو مقوله جدا از هم هستند که تداخل قابل توجهی نیز با هم دارند.اختلاف آن ها از آنجا ناشی می شود که مدیران اغلب بر وظایف سنتی خود نظیر برنامه ریزی، سازماندهی، کارگزینی و کنترل تکیه میکنند و حال آنکه رهبری بر روند تغییرات عمومی تأکید دارد. طبق نظر برخی محققان مدیریت اغلب به دنبال ایجاد ثبات و نظم است در حالی که رهبران به دنبال تغییرات سازنده اند.سایر محققان حتی تا آنجا پیش رفته اند که میگویند،اصولاً مدیران و رهبران دو انسان متفاوت هستند. مدیران بیشتر عکس العملی و کمتر احساساتی اند.نقطه مشترک و مرکزی تداخل رهبری و مدیریت در چگونگی ایجاد تغییر در گروه جهت تحقق هدفهای پیشبینی شده است.(افجه ای،۱۳۸۰)